معرفی کتاب ساکنان برزخ اثر مهدیه زرگر

ساکنان برزخ

ساکنان برزخ

1.8
5 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

1

شابک
9786001825958
تعداد صفحات
152
تاریخ انتشار
1398/11/14

توضیحات

        ساکنان برزخ داستانی در ژانر جنایی ست که آخرین تقلای انسان برای زیستی دوباره را روایت می کند .زیستن انسان هایی که زاده ی رنج هستند و توامان در سیاهی زندگی عشق را طلب می کنند . آنها تلاش دارند تا در ظلمات مطلق، معنای زندگی را برای بار دیگر درک کنند تا میراثی برای آینده گان خود به یادگار گذاشته باشند.روایتگر رنج های ساکنان برزخ، دختر کوچکی ست  با چشمانی خون مرده و خسته، که نیمه شب ها از دریچه ی کلید، مخفیانه چهره ی ساکنان خانه را می پاید. او به خوبی درک می کند چهره هایی که هر روز با آنها رو به رو میشود تا چه اندازه ویران است ... می داند تن ساکنان خانه بوی خون می دهد حتا همان زنی که چشمانش لانه ی خالی سیمرغان است ...او بارها در آیینه دستشویی به جنایتی که رخ داده فکر می کند و با خود به آرامی می گوید که رد خون پاک شدنی نیست. دختر به خوبی درک می کند که جهان اطرافش در حال فروپاشی ست و او چاره ای جز تماشا ندارد. ساکنان برزخ به درستی دریافته اند که در بازی بزرگی مقابل زندگی قرار گرفته اند و برای آنکه نبازند و مغموم نگردند باید با تمام وجود تلاش کنند .ساکنان برزخ روایتی است تاثیرگذار از دختری با چشمانی کنجکاو که تنها چند روز بعد از یازده سالگی اش می فهمد مرده است.ساکنان برزخ دومین اثر مهدیه زرگر است.  پیش از این مجموعه داستان دروازه ی غازهای وحشی را از او خوانده بودید که به مسائل اجتماعی پرداخته بود.از متن کتاب "فکر می کردم آخر ماجرا کدام مان به قتل می رسیم، مادر مرا در باغچه خانه دفن می کرد نه، شاید هم من با همان چاقوی عجیبی که در کیفش دیده بودم تکه تکه اش می کردم و در چمدان خوابم هایم می ریختمش و سر از ایستگاه متروکه در می آوردم و اصلا منتظر ماشین نمی شدم. یکراست چمدان خونی را روی صندلی مورد نظر رها می کردم و با بارانی سیاهم سوت زنان به خانه برمی گشتم. از فکرهایم می ترسیدم، از خودم که این گونه ترسناک شده بودم ..."
      

یادداشت‌ها

          "جهانگیر هم می‌دانست همه یک جایی از زندگی دچار فروپاشی می‌شویم و مثل یک کوه شروع به ریزش می‌کنیم. به قول خودش اولین سنگ مهم است. همان سنگ کوچکی که قل می‌خورد، بقیه را مجبور می‌کند همراهی‌اش کنند."

ساکنان برزخ در دو بخش اصلی چمدان صنوبر و شوکران آبی نوشته شده و هر بخش به دَستان‌های مختلف تقسیم شده. کتاب کم‌حجمیه و فضای تیره و در ابتدا گیج‌کننده‌ای داره.

داستان در مورد دختریه که با مادرش زندگی می‌کنه، فضای کتاب برای من تداعی کننده کتاب "راهنمای مردن با گیاهان دارویی" بود.
من داستان‌هایی با فضای مبهم و تیره رو دوست دارم، تم اجتماعی هم اگع داشته باشه چه بهتر، هرچند اوایل ارتباط برقرار کردن با کتاب و خوندنش کمی برام سخت بود.

شخصیت اصلی ساکنان برزخ دختری کنجکاو و متفاوته که چند روز از ۱۱ سالگی‌ش، متوجه می‌شه مُرده! علت این‌که میگم "متفاوت" اینه که نوع درک و فهم مسائل از دیدگاه این دختر متفاوت و فراتر از ذهن یک نوجوان یازده ساله‌س و یه جاهایی من احساس میکردم شاید این یازده ساله بودنه لازم نبود و داستان میتونست با یه شخصیت مثلا 16 یا 17 ساله پیش بره

کتاب در کل تو هاله‌ای از ابهامه، شاید اگه یک رمان میشد باهاش بیشتر ارتباط برقرار میکردم

پ.ن: ولی من نفهمیدم کجاش فهمیده مرده! از نظر من تا آخرش زنده بودن! :د
        

0