یادداشت محدثه زنگانه

        "جهانگیر هم می‌دانست همه یک جایی از زندگی دچار فروپاشی می‌شویم و مثل یک کوه شروع به ریزش می‌کنیم. به قول خودش اولین سنگ مهم است. همان سنگ کوچکی که قل می‌خورد، بقیه را مجبور می‌کند همراهی‌اش کنند."

ساکنان برزخ در دو بخش اصلی چمدان صنوبر و شوکران آبی نوشته شده و هر بخش به دَستان‌های مختلف تقسیم شده. کتاب کم‌حجمیه و فضای تیره و در ابتدا گیج‌کننده‌ای داره.

داستان در مورد دختریه که با مادرش زندگی می‌کنه، فضای کتاب برای من تداعی کننده کتاب "راهنمای مردن با گیاهان دارویی" بود.
من داستان‌هایی با فضای مبهم و تیره رو دوست دارم، تم اجتماعی هم اگع داشته باشه چه بهتر، هرچند اوایل ارتباط برقرار کردن با کتاب و خوندنش کمی برام سخت بود.

شخصیت اصلی ساکنان برزخ دختری کنجکاو و متفاوته که چند روز از ۱۱ سالگی‌ش، متوجه می‌شه مُرده! علت این‌که میگم "متفاوت" اینه که نوع درک و فهم مسائل از دیدگاه این دختر متفاوت و فراتر از ذهن یک نوجوان یازده ساله‌س و یه جاهایی من احساس میکردم شاید این یازده ساله بودنه لازم نبود و داستان میتونست با یه شخصیت مثلا 16 یا 17 ساله پیش بره

کتاب در کل تو هاله‌ای از ابهامه، شاید اگه یک رمان میشد باهاش بیشتر ارتباط برقرار میکردم

پ.ن: ولی من نفهمیدم کجاش فهمیده مرده! از نظر من تا آخرش زنده بودن! :د
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.