مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران: از سال 1500 میلادی مطابق با 879 شمسی تا انقلاب

مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران: از سال 1500 میلادی مطابق با 879 شمسی تا انقلاب

مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران: از سال 1500 میلادی مطابق با 879 شمسی تا انقلاب

جان فوران و 1 نفر دیگر
4.1
6 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

13

خواهم خواند

5

این کتاب به قلم جان فوران و ترجمه احمد تدین یکی از کتاب های مهم مسائل ایران است که تحولات ساختار اجتماعی ایران را از روی کارآمدن خاندان صفویه تا جنبشهای اجتماعی قرن بیستم ردیابی می کند.فوران با توجه به مباحث جاری جامعه شناسی توسعه، ارزیابی جدیدی از رویارویی ایران با غرب در پرتو طیفی از نظریه های علوم اجتماعی و ازجمله نظامهای جهانی، وابستگی و فرهنگ سیاسی ارائه می نماید. فوران معتقد است، انقلاب 1357 ایران تنها در پرتو مطالعه تاریخ ایران قابل درک خواهد بود.

لیست‌های مرتبط به مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران: از سال 1500 میلادی مطابق با 879 شمسی تا انقلاب

تاریخ ایران مدرنایران بین دو انقلابهم شرقی، هم غربی: تاریخ روشنفکری مدرنیته ایرانی

تاریخ معاصر ایران؛ یک بررسی سیاسی-اقتصادی!

54 کتاب

واقعا ترس برم‌داشته است. همیشه به دنبال یک لیست مطالعه تر و تمیز برای مطالعه تاریخ معاصر ایران بوده ام. در چندماه اخیر درگیر کلنجار رفتن با منابع بودم و در آغاز نیم‌سال دومِ تحصیلی1402، دکتر حجت کاظمی لیستی از منابع مناسب برای آشنایی با تاریخ معاصر ایران، مشخصا عصر پهلوی، را در اختیار دانشجویان قرار دادند و مواجه با آن لیست برای من دلیلی شد که باری دیگر با نظم بیشتری به بررسی منابع مناسب بپردازم. لیست اولیه به شرح زیر است. در ادامه اندکی در مورد این لیست می‌گویم و اینکه چرا اینگونه گزینش منابع کرده ام. قبل از همه‌چیز شایان به ذکر است که این حقیر سراپا تقصیر، خودْ طفیلی تاریخ است و هیچ نداند و نتواند هِر را از بِر تشخیص دهد، لطفا اگر حرفی نکته‌ای بود، منبعی را یادم رفته بود، حتما یادآوری کنید. در ضمن علاوه‌بر کتاب، مصاحبه‌های تاریخی (مخصوصا تاریخ‌های شفاهی که در ادامه از ایشان خواهم گفت)، مستندهای تاریخی، مناظره تاریخی و یه عالمه پادکست خوب هست که حتما باید به این نوع از رسانه‌ها هم توجه کنید. مشخصا پلی لیستِ جوانِ تاریخ معاصر ایرانِ پادکستِ بی‌پلاس بد نیست (بی ایراد نیست، ولی قطعا مفید است)، پادکست رخ ویدئوهای عالی‌ای دارد. پادکست نقال‌باشی به زحمت علی آردم منتشر می‌شد که کم ازش تعریف نشنیده ام. در پادکست دغدغه ایران، در حدود 15قسمت، محمد فاضلی به بررسی سفرنامه مستشارهای خارجی در ایران پرداخته (از اپیزودهای 31تا47) که شنیدن آنها قند و نبات است. از پادکست جوانِ «ماجرای مشروطه» و آقای خادم تعریف‌های زیادی شنیدم. خود را بندِ «کتاب» نکنید؛ اوقات خالی خود را با تاریخ ایران پر کنید، خیر دنیا و عقبا می‌شه براتون :) بذارید اول متن با یک بندِ کاربردی آغاز کنم. صرفا در این ویرایشِ اولیه، بالغ بر40 جلد کتاب آمده است. مشخص است که خوندن دقیق تمام این 40 اثر، حتی برای کسی که تخصصی تاریخ معاصر کار می‌کند هم چنان ممکن نیست (چون این لیست هم تاریخ سیاسی دارد، هم اجتماعی و هم مفصلا اقتصادی و خب احتمالا هر محققی، یکی از این مولفه‌های موضوعی را اتنخاب کند). برای همین چند اثر که به نظر اولویت دارند را اینجا برایتان لیست می‌کنم. 1. «تاریخ ایران مدرن» از آبراهامیان (اگر می‌خواستید اثر مفصل‌تری را بخوانید، به سراغ «ایران بین دو انقلاب» از آبراهامیان بروید. تاریخ ایران مدرن، گویی خلاصه‌ای از دیگر کتاب است.) 2. «هم شرقی هم غربی» از افشین متین (اگر به تاریخ روشنفکری در ایران علاقه‌ دارید، این اثر را حقیقتا از بهترین آثار تالیفی می‌توان نامید.) 3. «مشروطۀ ایرانی» از ماشاالله آجودانی (تعریف از این اثر را زیاد شنیده ام. البته نقدهایی جدی نیز به این اثر شده است، ولی این نقدها از جانب افراد مهمی بوده است که بیش از آنکه اعتبار این کتاب را نابود کند، وجاهت و اهمیت می‌هد به آن) به نظرم این سه عنوان بالا، می‌تواند اولویت یک لیست مطالعه از تاریخ معاصر ایران باشد. دیگه در مورد بقیۀ آثار چیزی نمی‌نویسم. اگر پادکست‌های بالا را شنیدید، سه کتاب بالا را خواندید و مختصصینِ درستِ تاریخ را پیدا کردید، دیگر خودتان می‌توانید اجتهاد کنید و آثار سره از ناسره، معتبر از نامعتبر را با ضریب خطای کم تمیز دهید. در ادامه اندکی می‌خوام از این لیستی که ساخته ام دفاع کنم و زاویه دیدی خاص به تاریخ معاصر ایران را برویش استرس بگذارم. اهمیت تاریخ شفاهی، تاریخ مفاهیم و مهم‌تر از اینها، تاریخ فکری/intellectual history. در مورد تاریخ شفاهی که در لیست زیر تعدادی چند مصاحبه‌های پروژۀ تاریخ شفاهی هاروارد را آورده ام به نشانه (البته بسیاری از اینها، چاپ نشده اند ولی در تلگرام، یوتیوب و اینترنت در دسترس اند). در اهمیت تاریخ شفاهی بسیار می‌توان گفت. دیگر جا ندارم 🫡 در مورد تاریخ مفاهیم نیز، کتاب «تاریخ مفهوم عدالت اجتماعی در دوران مشروطه» از سمیه توحیدلو، یک پژوهش تازه از تنور درآمده است که تعریف‌هایی بسیار ازش شنیده ام. بجز این کتاب، پروژه فکری مرحوم فیرحی و مشخصا دوگانۀ پایایی ایشان، دوگانه قانون در ایران، از نمونه‌های عالی واکاوی مفاهیم در تاریخ معاصر ایران است. (جامعه‌شناسی و تاریخ اشیا هم موضوع بسیار جذاب است و اخیرا نشر اگر، چند پژوهش جذاب در این حوزه، مثل «سرگذشت اجتماعی توالت در ایران» را منتشر کرده است.) برسیم به اصلِ کار؛ تاریخ فکری/intellectual history. خیلی می‌توان از جزئیات تاریخ فکری گفت، از اهمیت کوئنتین اسکینر و مکتب کمبریج، اما تنها یک گلایه کافی است، اینکه هنوز کارهای تاریخ فکری درست در مورد تاریخ معاصر ایران صورت نپذیرفته است (این ادعا از دهان من خیلی بزرگ‌تر است البته). حال شاید بیایید بگویید، این همه کتاب در مورد تاریخ روشنفکری در ایران نوشته شده، پس چیست که می‌گویی تاریخ فکری نداریم؟ در جواب باید بشینیم و ساعت‌ها بحث کنیم، اما همین را بگویم که تاکنون ندیده ام اثری بروی نقطۀ بحرانیِ برهمکنش میان ایده‌ها و واقعیت‌های اجتماعی دست گذاشته باشد و سعی کند این معضل را در تاریخ معاصر ایران، آنگونه که باید مورد مداقه قرار داده باشد. یعنی مشخصا در تلاش باشد که تاثیرات ایده‌ها بر سیر تاریخی ایران را ردگیری کند. بسیاری تحقیق هست که چنین ادعایی داشته باشند، اما هیچ کدام را تابحال نیافته ام که درست و مدون به این موضوع بپردازند (طبیعتا اگر چیزی می‌شناسید بگویید و من را از جهل وارهانید). باز کتاب‌های فیرحی، اندکی در این مسیر گام برداشته اند. کتاب «تاریخ فکری ایران معاصر» به کوشش عباس منوچهری، تلاشی در این مسیر است؛ امیدوارم بتوانم این اثر را آنگونه که باید بخوانم و نقد کنم. اصلا فرض کنید، این را به اطمینان بیشتر می‌گویم، تحقیقا هیچ پژوهشِ جدی‌ای در مورد ورود انگاره‌های اقتصادی مدرن در ایران نشده است، تو بگو یک پژوهش در حدِ درست! باتشکر از همراهی شما :) بازم می‌گم، حرفی بود بگید، قطعا برای همۀ ما مفید خواهد بود.

پست‌های مرتبط به مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران: از سال 1500 میلادی مطابق با 879 شمسی تا انقلاب

یادداشت‌های مرتبط به مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران: از سال 1500 میلادی مطابق با 879 شمسی تا انقلاب

            .

اغلب تاریخ‌نگاران مارکسیست به سادگی ایران ماقبل سرمایه‌داری را «فئودالیسم» و گاه «فئودالیسم خاص ایران» و «فئودالیسم آسیایی» یا «صورت‌بندی فئودالی-شبانی» نامیده‌اند. این دیدگاه با درنظر گرفتن اهمیت بخش قبیله‌ای و تولید صنایع دستی شهری تقویت می‌شده است، در حالی که حتی در بخش کشاورزی اقتصاد، به ندرت می‌توان مشخصه‌های فئودالی یافت، یعنی اشرافیت موروثی به شکل حقوقی و قانونی وجود نداشته و بیگاری در حد بسیار کم بوده و از نظام ارباب رعیتی هم خبری نبوده است. در واکنش به این اشکالات چندین محقق مارکسیست نظام تولید آسیایی را به عنوان یک گزینه پیشنهاد داده‌اند. تولید آسیایی در صورتی بهتر از فئودالیسم بود که در ایران تنها یک شیوه تولید وجود می‌داشت. اما می‌بینیم که بخش وسیعی از جامعه را شبانکاران چادرنشین تشکیل می‌دادند و بخش شهری خارج از کنترل دولت نیز کاملا بیرون از این الگو قرار می‌گرفت در حالی که در اقتصاد زراعی هم مالکیت‌های خصوصی فردی، املاک وقفی و کشاورزان در کنار املاک خاصه سلطنتی حضور داشته‌اند.  

ترکیه با سرعت بیشتری به سمت مدرنیته حرکت کرد و توفیقات فراوانی کسب نمود. هرچند ایران عصر رضاشاه در مقایسه با دوران قاجاریه به پیشرفت‌های بزرگی نایل آمد اما باز از سایر کشورهای خاورمیانه نظیر ترکیه و مصر در سراسر دهه 1930م/1310ش بسیار عقب بود.  

روشنفکران با دولت رضاخان، از حالت نخبگانی در آمده و فرآیند اصلی حرکت جامعه به سمت آینده را شکل دادند. این فرآیند عبارتند از ترکیبی از نیروهای اجتماعی داخلی و خارجی که رضاخان را در دستیابی به قدرت یاری دادند، مهارت او در استفاده به‌جا از این گروه‌ها – حزب محافظه‌کاران و روحانیان، دموکرات‌های تحصیل‌کرده غرب و لیبرال، تجددخواهان ملی‌گرا و طرفدار حاکمیت قدرت، حزب‌های سوسیالیست و کمونیست و جنبش اتحادیه‌های کارگری – بود که بعدها در زمان سلطنت خویش به حساب یکایک این گروه‌ها رسید.  

چند ماه بعد (از مخالفت مجلس با ریاست جمهوری رضاخان) به دنبال کشته شدن رابرت ایمبری کنسول ایالات متحده آمریکا در ایران، رضاخان با حضور در مراسم و صحنه‌سازی سیاسی، سعی کرد حداکثر بهره‌برداری را برای تقویت خویش و تضعیف روحانیت به عمل آورد. با آن که قراین حاکی از دخالت ارتش در قتل ایمبری بود اما رضاخان با این دستاویز اعلام حکومت نظامی کرد، مخالفان سیاسی را بازداشت نمود و مطبوعات و روحانیت را در موضع دفاعی قرار داد. با این ترتیب با توجه به حکومت ناتوان قاجار، رضاخان برای مردم ایران و دولت‌های خارجی، خاصه بریتانیا و آمریکا به صورت یک گزینه مرجح در برابر جناح چپ و دموکرات یا جناح سیاسی به رهبری روحانیت درآمد.  

سرمایه‌داران ایران به تجارت بیش از صنعت علاقه‌مند بودند و بنابراین دولت ناچار بود خود در زمینه صنایع بزرگ سرمایه‌گذاری کند. این نکته درستی است. اما یک مطلب دیگر نیز درست است: در سال 1941م/1320ش اکثر کارخانه‌ها و شرکت‌های صنعتی ایران به بخش خصوصی تعلق داشت. چنین به نظر می‌رسد که بزرگترین کارخانه‌داران کشور از میان بازرگانان عمده، بلندپایگان دولتی و شاید بعضی از خانواده‌های زمین‌دار برخاستند.  

طبقه‌های تشکیل‌دهنده بدنه جنبش‌های توده‌ای نیز دارای دیدگاه‌های ارزشی پیچیده و بعضا متناقض به شرح زیر بودند: تعهد پیشه‌وران به اسلام و در عین حال به نظم اجتماعی برابری‌خواهانه و اشتراکی، همچنین دیدگاه مختلط کارگران که آمیزه‌ای از اسلام، سندیکالیسم و ناسیونالیسم بود. و سرانجام وفاداری مختلط عشایر و ایلات به اسلام، سلطنت و برابری‌خواهی غریزی. در مقابل همه این‌ها، نظام ارزشی نخبگان زمین‌دار، دیوان‌سالاری، ایلخان‌ها و سران عشایر و خود دودمان قاجار قرار می‌گرفت که بر رابطه سلسله مراتبی و سلطه بنا شده بود. 

آخرین علل شایان ذکر در این فرآیند عبارتند از ترکیبی از نیروهای اجتماعی داخلی و خارجی که رضاخان را در دستیابی به قدرت یاری دادند، مهارت او در استفاده به جا از این گروه‌ها – حزب محافظه‌کاران و روحانیان، دموکرات‌های تحصیل‌کرده غرب و لیبرال، تجددخواهان ملی‌گرا و طرفدار حاکمیت قدرت، حزب‌های سوسیالیست و کمونیست و جنبش اتحادیه‌های کارگری – بود که بعدها در زمان سلطنت خویش به حساب یکایک این گروه‌ها رسید.  
او که به اصلاحات اجتماعی علاقه چندانی نداشت توجه خود را به سرعت بر تقویت و تمرکز نهادهای کلیدی و تأمین هزینه‌های ارتش معطوف کرد. با پیشنهاد میلسپو در برقراری مالیات‌های غیرمستقیم بر توتون و تنباکو و کبریت و انحصار دولتی بر چای و قند و شکر موافقت و از آن پشتیبانی کرد. اینها درآمد کافی برای دولت به وجود می‌آورد و (به زیان تهی‌دستان شهری و سایر مصرف‌کنندگان این اقلام) بودجه متوازن می‌شد.  

پس از روی کار آمدن رضاخان، یک رشته حقوق دیگر خارجیان در ایران ملغی گردید. از آن جمله حق خارجیان به تملک زمین در ایران، راه‌اندازی مدرسه، زناشویی با ایرانیان، تصدی مقام‌های دولتی در نظام اداری ایران و حتی مسافرت آزادانه از آن‌ها سلب شد. 

اصلاح بنیادین رضاشاه، ایجاد ارتشی قدرتمند بود که قدرت دولت را در همه جا به اجرا در می‌آورد. آپتن می‌گوید: بیشتر اصلاحات دیگر رضاشاهی از کوچک تا بزرگ در محدوده همین اقدام قرار می‌گیرد که به نحوی ارتش در آن نقش داشته است... شاید بتوانیم نام این اقدام‌ها را «تجددخواهی نظامی به رهبری دولت» بگذاریم.  

با در دست گرفتن زمام امور اداری در زمان تسلط بر کابینه دولت، او اصلاحاتی را آغاز کرد که ماهیت دولت را به کلی دگرگون کرد. به جای چهار ایالت، یازده استان به وجود آمد و استان نیز به شهر و بخش‌های کوچکتر تقسیم شد. استان‌ها و شهرستان‌ها آزادی عمل چندانی نداشتند چون وزیر کشور در تهران، شهرداران و مقام‌های شهری را تعیین می‌کرد هرچند به موجب قانون سال 1930م/1309ش شهرداری‌ها می‌توانستند درآمدهای محلی را در همانجا هزینه کنند.  

آن قدر که کشف حجاب در بر هم زدن زندگی مردم اهمیت داشت، در بی دین کردن جوانان موثر نبود. این اقدامات در این موارد کلی خلاصه نمی‌شود بلکه جزئیات بسیار زیادی را شامل می‌شود که از معماری شهری تا مناسبات کاری و اجتماعی میان مردم را در بر می‌گیرد. مبارزه با طب سنتی، تغییر لباس و کشف حجاب، تغییر ساخت شهر تهران و تخریب مناسبات محلی برای شهرسازی جدید، نابودی مکتب‌خانه‌ها، محجور ساختن امازاده‌ها، مبارزه با عزاداری و اقدامات بسیار زیاد دیگر همه در راستای بر هم زدن نظم عمومی انجام گرفته است. خلاصه آن که دولت او نظم موجود در جامعه را فرای حوزه اقتدار روحانیت بر هم زده است؛ به عنوان مثال در دهه 1920م/1300ش کانون لوطی‌ها را در مناطق اطراف تهران در هم ریخته است.