معرفی کتاب تاجیک: هیولایی که بی صدا گریه کرد بلند خندید اثر حمید حاجی میرزایی

تاجیک: هیولایی که بی صدا گریه کرد بلند خندید

تاجیک: هیولایی که بی صدا گریه کرد بلند خندید

4.4
8 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

10

خواهم خواند

5

ناشر
چکه
شابک
9786007216644
تعداد صفحات
96
تاریخ انتشار
1396/10/6

توضیحات

        این پسر(تاجیک) راه رفتنش به نرمی حرکاتی است که زیر آب انجام می شود.
تاجیک مثل همیشه است ومثل هیچ کس نیست.
تاجیک تنها دلقکی است که بیش تر ازهمه خودش را می خنداند.
حرکات تاجیک باآن چراغ قوه اش یک شعبده نیست.
چون او چیزی را پنهان نمی کند.
جادوی او مقابل چشمان همه اتفاق می افتد.
      

یادداشت‌ها

          نصفه شبی تصمیم گرفتم که یک کتابی رو که مدت هاست دلم می خواسته بخونم رو شروع کنم و ساعت دوازده برای منی که نه و ده می خوابم نصفه شبه..
خوندم و حتی با چند خط اول، انگار که جادو کرد..
به قول خانوم توکّلی، انگار یک غزل بلند بود...
اشکم دراومد.
"چون خورشید قرمز با چشم ها و گوش ها کاری ندارد و مستقیم سراغ دل ها می رود."
"اما یک سوال از همان روزها توی کله ام به وجود آمد. سوالی که انگار زنده است و توی کله ام زندگی می کند. سوالی که گاهی آرام است و گاهی بی تاب، گاهی خواب است و گاهی بیدار، گاهی کم رنگ است و گاهی پررنگ، گاهی تیره است و گاهی روشن، گاهی ساکت است و گاهی توی کله ام داد می کشد: اگر ما با کسی دوست باشیم، حتماً او هم با ما دوست است؟"
"راز ما جلوی چشم همه بود و همه می توانستند آن را ببینند، اما به خاطر این که خیلی پیدا بود هیچکس به آن توجه نمی کرد و آن را نمی دید."
"راستی چرا بعضی زمان ها آنقدر ارزش پیدا می کنند و طولانی می شوند که برای همیشه زنده می مانند و از یادمان نمی روند؟"
        

1