معرفی کتاب سفرنامه‌ی گالیور اثر جاناتان سویفت مترجم وحید طباطبایی

سفرنامه‌ی گالیور

سفرنامه‌ی گالیور

جاناتان سویفت و 2 نفر دیگر
4.0
2 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

10

شابک
9786228089515
تعداد صفحات
631
تاریخ انتشار
1403/10/19

توضیحات

کتاب سفرنامه‌ی گالیور، مترجم وحید طباطبایی.

لیست‌های مرتبط به سفرنامه‌ی گالیور

یادداشت‌ها

mahtab

mahtab

1404/2/24

           گالیور رو شاید اکثراً از طریق انیمیشن هایی که از دو داستان ابتدایی این کتاب اقتباس شده بشناسید؛ اما این کتاب دارای چهار بخش هست که شامل سفری به سرزمین 《لی لی پوت‌ ها》 ،《برابدینگ نگ》،《لاپوتا و...》و 《هویهنم 》هاست.
کتاب در ظاهر  یک داستان جذاب،ماجراجویانه و شیرین رو روایت می‌کنه اما در عمق این داستان ها از ابتدا تا انتهای کتاب ما با هجویات سویفت که تاثیر گرفته از مسائل روز جامعه انگلیس و مناقشات بین دو حزب《تورِی》و《ویگ》هست،همراه می‌شیم.
سویفت که خودش یکی از اعضای برجسته‌ی حزب《تورِی》به حساب می‌اومده،با نوشتن این کتاب در قرن ۱۸ و به طور ناشناس به نقد و هجو شدید حاکمیت موجود که به دست حزب 《ویگ》اداره می‌شد،می‌پردازه.
گالیور اولین سفرهاش رو با عقیده به مظهر تمدن بودن جامعه  خودش(انگلیس) شروع می‌کنه و هنگام قرار گرفتن در سرزمین های عجیب و ناشناخته  سعی می‌کنه حکومت داری رو به شیوه مملکت خودش به حاکمان اون سرزمین ها آموزش بده  و حتی میزان متمدن بودن این جوامع رو با مقایسه شباهت هاشون با جامعه خودش می‌سنجه و تلاش می‌کنه تا هرچه بیشتر به وسیله این آموزش ها اون‌هارو (به عقیده خودش) به تمدن نزدیک‌تر بکنه و واکنش  حاکمان این سرزمین ها به آموزه های گالیور به شدت جذاب و درخور توجه‌ست.
کم کم و با تموم شدن هر سفر و شروع سفری جدید و همینطور مشاهده تفاوت ها و  گفت و گوهایی که بین گالیور و مردم سرزمین های ناشناخته رخ می‌ده،شخصیت گالیور دچار تغییر و تحول می‌شه تا جایی که بعد اتمام سفر چهارم گالیور به طرزی افراط آمیز دچار نوعی انزجار و نفرت نسبت به جامعه و خانواده و حتی نوع خودش می‌شه.
گالیوری که داستان رو شروع می‌کنه از لحاظ شخصیتی و عقیده می‌تونیم نقطه مقابل شخصیت خود سویفت در نظر بگیریم و حتی اون رو نماینده ای از حزب《ویگ》بدونیم ، اما گالیوری که در آخر داستان باهاش مواجه می‌شیم دارای نقاط مشترک زیادی با خود سویفت هست و ما از زبان گالیور می‌تونیم به عقاید شخصی و خط فکری سویفت پی ببریم.

 من این کتاب رو با ترجمه منوچهر امیری از نشر نیلوفر خوندم (این کتاب با ترجمه دیگری از محمود گودرزی متعلق به نشر برج هم توی بازار موجود هست) که از این انتخاب خیلی راضی ام به دلیل وجود توضیحاتی به شدت کامل که به فهم هرچه بیشتر جریانات کتاب کمک می‌کرد و با تفاوت مقدار صفحات این ترجمه با ترجمه محمود گودرزی من حدس می‌زنم  نسخه نشر برج این توضیحات رو حداقل به این شکل کامل و جامع شامل نمی‌شه. تنها ایرادی که به این ترجمه به عنوان یک خواننده معمولی می‌تونم وارد کنم، نیاز ترجمه به ویراست جدید هست؛ برای مثال  در  این ترجمه مشروب، 《نوشابه 》 ترجمه شده و شراب قرمز،《سرخ نوشابه》؛ با استناد به خیلی کتاب های دیگه از نشرهای معتبر که به طور صریح به شراب اشاره می‌کنن و مقداری سختگیری‌ها کم شده این سانسور های غیرضروری لذت خوانش متن رو به عقیده من کم می‌کنن  و اگه رفع بشن مخاطب می‌تونه کیف بیشتری ببره.


در آخر من از خوندن این کتاب خیلی لذت بردم و به نظرم ارزش خوانش بالایی داره،امیدوارم بخونید و ازش لذت ببرید.📚🌱🍃
        

5

          امیرعباس شاهسواری:
بیست و یکمین کتاب سال ۱۴۰۴

سفرنامه گالیور، جاناتان سوئیفت، منوچهر امیری با مقدمه و موخره ای از وحید طباطبایی


این کتاب را در روز اول نمایشگاه از نشر نیلوفر خریدم که روی سکوهای مرمرین در منتهی الیه سمت چپ شبستان قرار داشت
قیمت کتاب ۷۸۰ هزارتومان، تعداد صفحات ۶۳۰ صفحه، نمی دانم چند درصد تخفیف داشت به همراه دل تاریکی کنراد خریدمش...باید عرض کنم روز اول نمایشگاه کمرم شکست...و وقتی برگشتم خانه هرچه گشتم بین پلاستیک کتاب هایم‌این دو کتاب نبود....زنگ زدم باغ شیخی، روابط عمومی نشر جمکران و گفت جواد این کتاب های منو بگردید پیدا کنید بیاریدا...لازم به ذکر است نامبرده شب ششم نمایشگاه آمد و فردایش رفت زیر سرم و دیگر نرفت که کتاب بفروشد بعد از اینکه دوستان از نمایشگاه برگشتند و از مرخصی هایشان هم برگشتند...دل توی دلم نبود که کی من این کتاب را شروع به خواندن کنم( بماند که رفتم انتشارات و جواد باغ شیخی به همراه حاج حسن آبداراچی، دهن مارا مورد عنایت قرار دادند تا کتاب را بدهند...اما بلاخره گرفتمش)
###
واقعا در این سه هفته ای که با این کتاب مانوس بود، به شدت لذت بردم...به شدت خیال های تیز و هندوانه ای داشتم..شیرین و آبدار و بدون تخم!گرچه تخم هم داشت گاهی هم تلخ بود، مگر می شود یک انگلیسی بنویسد و تلخی نداشته باشد..از آن روزی که ظهیر چندین ماه پیش زنگ(تقریبا برج ۹ پارسال) زد و گفت چنین طرحی در ذهن دارد که یکدور ادبیات مقاومت بخواند، گفتم من پایه ات هستم
حقیقتش ما دو ماه قبلش در اوج درگیری لبنان و اسرائیل درگیر پرونده رسانه ای بودیم به نام مقاومت برای زندگی و هرچه نگاه کردیم دیدیم ادبیات تئوری برای مقاومت تولید نکردیم...از دکتر سید جوادطاهایی تا کوروش علیانی...هرکسی را دعوت می کردیم و از او مصاحبه و نشست برگزار می کردیم که آقا چرا مقاوت؟؟؟؟؟به قول سیدجواد طاهایی بگذار ماستمون رو بخوریم...من که علاقم ادبیات بود، همیشه از خودم می پرسیدم امکان ادبیات در ایجا. این مقاومت چیه؟ آیا همبستگی اجتماعی ایجاد می کنه؟ آیا میشه به مثابه یک سلاح به اون نگاه کرد (ادبیاتم شبیه چپ ها شد) پس وقتی ظهیری زنگ زد، بال در آوردم و تاجایی که می توانستم به او کمک کردم.خلاصه با افراد مختلفی چون(محمدقائم خانی، علیرضا سمیعی، سید علی میرفتاح، سید حسین شهرستانی، سجاد صفارهرندی و ...) مشورت گرفتیم چه چیزهایی بخونیم به یک لیست ۱۱ رمان رسیدیم که این اولینش بود و قرار شد اینها رو طی یک سال بخونیم و بعد یک استاد بیاد اونو ارائه بده و راجع بهش گپ بزنیم و اسم دوره شد، خون و القلم...

###
حقیقتش اولش که اسم این کتاب رو شنیدم به تمامی اسامی بالا فحش دادم، فحش های خ دار در پاره ای از نقاط ج دار!!
مرد مومن، مومن خدا، آدم خوب، پسر خوب خدا، روح القدس...گالیور چه ربطی مقاومت داره....البته قرار شد رمان هایی که می‌خونیم طعم استعمار داشته باشه تا بدونیم...داریم با چی می جنگیم با کی می جنگیم....فحش ها ادامه داشت، یک مقدمه چرت ۱۳۰صفحه ای که بدبینی ام را بیشتر و بیشتر می کرد، تصویر کارتن سفرنامه گالیور دوران کودکی داشت حالم را بد می کرد، نره خری که انسان هایی به قامت یک مورچه با طناب او را به زمین بسته بودند....
فصل یک شروع شد...چقدر طوفانی چقدر جذاب...خصوصا اینکه گالیور از کادر درمان بود، بر علاقه ام نسبت به او افزوده شد؛-)
لی لی پوت با انسان هایی کوچک...تصور استفاده از این همه جزئیات شگفت انگیز
انسان را دیوانه می کند.مثل نقاشی های هایپر رئال می ماند، می خواهی سیب را از درون کاغذ دربیاوری و گاز بزنی....
لی لی پوت با آن انسان های کوچکش، نماد استیلا است...به نظرم لی لی پوت شرق است...
فصل دوم برابدینگ نگ عالی بود، عالی.....
انسان های غول پیکر...چرخش کپرنیکی بین انسان اصلی و انسان فرعی در لی لی پوت....آنجا که دارد شیر خوردن یک بچه کوچک را می بیند و حالش بد می شود و می گوید زیبایی نسبی است...خیلی جالب بود...نگاه کردم او دقیقا هم عصر فیلسوفان تجربه گرای انگلیسی بوده که عملا،‌ شکاکیت حرفه آنها بوده...اصلا او هموطن رابرت بویل است که شیمی دان شکاک را نوشت، یکصد سال قبل از سوئیفت....
لاپوتا فوق تصور بود، لالیگا و بوندس لیگای تخیل بود...مگه میشه یک سرزمین جزیره ای باشد بین زمین و آسمان که با آهن ربای بزرگی اینور و آنور برود.....فیلمی که میازاکی از این اقتباس کرده رو ندیدم...

فصل آخر هویهنم ها و یاهو ها....
این هم چرخش سوژه و ابژه...باور کنید کافکا این رمان را خونده وگرنه گریگور سامسا از ذهنش خارج نمی شد

خیلی نوشتم...زیاد هم نوشتم...
یادم رفت بگویم. ترجمه منوچهر امیری فوق العاده است...انگار دارید یک کتاب از کتابخانه میرزای نائینی تورق می کنید نه دورتر در قرن دهم....زورقی چنین به آب افتاد، ملاحان خویش را بر بستر رودخانه دیدند.....گاهی باید یک معین یا اندی یا دهخدا و شهرام شپره کنار دستتان باشد که معنی این واژه ترجمه ای چیست...مثلا چندبار واژه ((بضاعت مزجات)) را آورده بود...خب پدر آمرزیده این رو به یک طلبه پایه ۵ ام بگی نمی دونه...

خیلی نوشتم، چرت و پرتی هم نوشتم...خوابم هم میاد...فقط اگر سفرنامه گالیور رو با فیلم اش دیدید و یا کارتونش و می خواهید قضاوت کنید....سخت در اشتباهید...واقعا یک اثر داستانی شاهکاره‌.‌...خصوصا با ترجمه استاد امیری که انگار دارید یک اسپرسو دوبل می زنید با عربیکا ۱۰۰....انگار دارید ترکیب سکنجبین با نوشابه اسپیرایت(یا سپرایت ما نفهمیدیم کدوم درسته) رو می زنید....حقیقتا چیز مشتی است
خوابم می آید زیر این آتش بازی، این موشک باران، این ریزپرنده ها و بزرگ پرنده ها که روی ماشینم فضله می اندازند...من این کار را برگزیدم....
مثل انسان های معمولی زیستن....کتابم. ا بخوانم و یادداشت برایش بنویسم....تا حالا چندین نفر گفتند که چرا چیزی نمی نویسی 
کاری نمی کنی، چه بکنم جز دعا به جان رزمندگان و سربازان گمنام و بی نام نشان و نفرین بر دل سیاه دشمنان خارجی و خائنین‌ داخلی و بعد نشستن و کتاب خواندن و آخر شب مثل یک موش‌کور توی گوشی نوشتن، و هر روز یک صدم به شماره عینک اضافه شدن....من اینها را بلدم...من شاید قبلا تحلیل می کردم
شاید نقد می کردم شاید ....الان ولی تصمیم گرفته ام یک هل وضع بالای هشتاد درصد باشم، بدون دغدغه، و لاخوف علیهم و لا هم یحزنون....مجنون که تکلیفی ندارد...می خواهم بخوابم...اما قوه شهوانیه قلمیه می گوید دو خط دیگر بنویس لامصب شاید فردا زنده نمانی و به قول آقای موسوی شب اول قبر همین مسخره بازی ها به‌دردت بخورد....ولی همه قوه ها خاموش شدند از خواب


#سفرنامه_گالیور #منوچهر_امیری #نشر_نیلوفر #بیست_و_یکمین_کتاب_نمایشگاه
#عالی
@neveshtanijat
        

31