ماجرای یک قیچی که مصرانه دنبال کاره و به سبیل گربه و گوش‌های الاغ هم رحم نمی‌کنه. البته نهایتا می‌رسه به یک خانم خیاط و رستگار میشه. 
متن و تصاویر قشنگی داره و برای سه تا پنج سال انتخاب مناسبیه. دختر چهارساله‌ی ما خیلی دوستش داشت و کلی باهاش خندید.
        

          این قیچی اول بلد نبود کار درست انجام بده بعد یاد گرفت...
        

          آهنگری یک قیچی درست می‌کند. قیچی که دلش می‌خواهد کار مفیدی انجام دهد، راه می‌افتد و بالاخره مقصد مناسبش را پیدا می‌کند.
        

          داستانی سالم و آموزنده
        

          قیچی چون بیکار بود کم مونده بود کارهای اشتباه بکنه مثلا سبیل گربه رو قیچی کنه و دم خروس رو کوتاه کنه و خروس دنبالش کرد. خیلی خنده‌دار بود. آخرش رفت پیش یه خانم خیاط که باهاش لباس خوشگل دوخت. بقیه لازمش نداشتن ولی خانم خیاط لازمش داشت چون قیچی خود خانم خراب و کهنه بود.
        

          میشه باهاش گفت‌وگوهای خوبی رو با بچه ها شکل داد
درباره اینکه نقش ما توی زندگی چیه؟
چه کارهایی رو میتونیم انجام بدیم چه کارهایی رو نه و چه کارهایی رو فکر می کنیم میتونیم یا باید انجام بدیم اما در واقع نباید انجام بدیم.
        

          زیاد جالب نبود.
        

          حین خوندن این کتاب دختر ۸ساله‌م می‌خنده و پسر ۳ساله حیرت‌زده گوش می‌ده. :))
فحوای کتاب اینه که اگر ازت راضی نیستن و نیستی جات رو عوض کن چون به درد خیلی‌های دیگه می‌خوری.
        

          کتاب بامزه ای درباره قیچی که از بی‌کار بودن خسته شده و به هر چی می‌رسد دلش می‌خواهد قیچی‌اش کند.
از آنجا که مخاطب خردسالان هستند، تصویرگری بعضی از صفحاتش می‌توانست خلوت‌تر و واضح‌تر باشد‌.
        

          حتما کاری در گوشه ای از این دنیا برای هرکس وجود دارد که اگر آدم همواره دنبال آن کار بگردد، روزی پیدایش خواهد کرد.
        

          درمورد اینه که شاید جایی که هستی قدر تو رو ندونن اما جای دیگه ممکنه خیلی مفید و خوشحال‌ کننده باشی.