معرفی کتاب علی اصغر نبود اثر محسن عباسی ولدی علی اصغر نبود محسن عباسی ولدی 4.9 7 نفر | 3 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 16 خواهم خواند 8 ناشر جامعه الزهرا (س) شابک 9789649247922 تعداد صفحات 192 تاریخ انتشار 1393/3/25 نسخههای دیگر نشر آیین فطرت توضیحات کتاب علی اصغر نبود، نویسنده محسن عباسی ولدی. بریدۀ کتابهای مرتبط به علی اصغر نبود فاطمه نوروزی 1402/4/15 علی اصغر نبود: حکایت کربلا از زبان رباب (ع) محسن عباسی ولدی 4.9 3 صفحۀ 16 اصغرم! زندگی از نگاه اینها نفس کشیدن و تکان دادن دست و پا بود و مرگ، توقف تپش قلب در زندان سینه. اما تعریف پدرت از زندگی با آنچه اینها به نام زندگی، دل بدان بسته بودند از زمین تا آسمانِ هفتم تفاوت داشت. حسین (ع) زندگی را به زنده مطلق گره زده بود و آنان زندگی را دم و بازدم، معنا میکردند. 0 5 یادداشتها محبوبترین جدیدترین فروغ شفیعی کیا 1403/4/22 پدر ها را باید از زبان دختر ها شنید. حسین را باید از زبان رقیه فهمید رقیه، حسین را خوب بلد بود چشمان حسین را، لب های حسین را، دستان حسین را، وجود حسین را از بر بود. رقیه، حسین را خوب تفسیر می کرد. آه پدر را، راز و نیاز پدر را، خندیدن پدر را، تهلیل هایش را زندگی میکرد. حسین ها را باید از زبان رقیه ها شنید. اما... به علیِ اصغر ها که میرسد برای آنها باید دل بدهی به دست رباب ها... داغ را آنها زندگی کردهاند رباب ها بهتر میتوانند از اصغر هایشان دم بزنند. داستان علیِ ششماهه را میتوان از زبان خودش شنید میتوان از گریههایش که فریاد العطش بود فهمید اما رباب... رباب، اصغر را شعر میکند. رباب، علی نوهٔ علی را شش ماه در آغوشش پرورانده است. رباب علی بودن را از نزدیک دیدهاست با وسعت روحشان آشناست. اصغر را باید از زبان رباب شنید اصغر را باید پا به پای رباب زندگی کرد. 4 19 محمدپور 1401/12/25 مگه میشه کتابی که نوشتهی آقای عباسی باشه، قشنگ نباشه؟ مگه میشه کتابی با موضوع کربلا باشه و سوزناک نباشه؟ مگه میشه قصه شهیدِ شش ماهه رو از زبان مادرش شنید و گریه نکرد؟ بسی بسیار جان نواز و جان سوز بود این کتاب. السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام ❤️ 0 23 فاطمه نوروزی 1402/4/29 این کتاب ۴۴ صفحهای را نه جایی دیده و نه تعریفش را شنیده بودم، در کتاب فروشی پیدایش کردم و جذبِ عنوانش شدم و چه روزیِ خوبی شد برای من. کتابی کم برگ اما پر از روایتِ روضه از زبان خانم رباب (س) خطاب به فرزند شش ماهه اش حضرت علی اصغر (ع). واقعا زیبا بود حتما بخوانید. «اصغرم! سرباز قهرمانم! رزمنده جان برکف حسین ! چه خوب جنگیدی! چه زیبا جان دادی! آیا کسی جز تو هست که روی دو دست حسین جان داده باشد؟ دستان حسین ، ستون بهشت قیامت است تو پیش از آن که جان دهی در بهشت جا گرفتی هیچ کس چون تو نجنگید.» 0 4