معرفی کتاب اینترنت با مغزهای ما چه می کند؟ اثر نیکلاس کار مترجم عابده میرزایی

اینترنت با مغزهای ما چه می کند؟

اینترنت با مغزهای ما چه می کند؟

نیکلاس کار و 2 نفر دیگر
3.9
69 نفر |
27 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

16

خوانده‌ام

115

خواهم خواند

166

شابک
9786226837927
تعداد صفحات
288
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        فلسفه فقط رشته دانشگاهی نیست که در دانشگاه خوانده شود . فلسفه به همه تعلق دارد و همه ما از کودکی سوالاتی طرح می کنیم که جنبه فلسفی آشکاری دارند . این سوال ها و پاسخ های آنها « راه زندگی» هرکس را معین می کنند. اسن مجموعه به مسائل فلسفی از همین دست می پردازدکه همه ما به نوعی در زندگی با آن مواجهیم از سوال های کلی نظیر «معنای زندگی» و «خوشبختی» گرفته تا مسائل جزئی تر نظیر درد وبخشودن ، ترس، ملال ، حسد ، عشق، جاودانگی و... زبان این کتاب ها فنی نیست و همگان می توانند آن را بخوانند.آیا اینترنت مار ا احمق می کند ؟ پرسشی که نیکلاس کار مطرح کرد تلنگری بود برای آغاز یکی از مهم ترین بحث های دوران ما : وقتی که داریم از مواهب اینترنت لذت می بریم آیا در واقع توانایی مان را برای خواندن و تفکر عمیق فدا می کنیم؟ کا رد راین کتاب با تکیه بر دامنه وسیعی از مطالعات تاریخی و علمی تلاش می کند تاثیرات شناختی اینترنت را بر ذهن انسان بکاود. در جهان امروز که فناوری اطلاعات با سرعتی خیره کننده به پیش می تازد و در میانه مسابقه شتابان همگامی با فناورز=ی های روز این بحث دعوتی است به توقفی کوتاه و تامل در مسیری که تاکنون طی کرده ایم و راهی که پیش رو داریم.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به اینترنت با مغزهای ما چه می کند؟

نمایش همه

پست‌های مرتبط به اینترنت با مغزهای ما چه می کند؟

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          هنوز در گیجی پس از این کتاب به سر می‌برم؛ نه آنکه مطالب قابل فهم نباشد؛ نه، بلکه روان و با ترجمه خوبی که داشت راحت فهمیده می‌شد. ولی مطلب احتیاج به تفکر دارد. نمی دانم چقدر می‌توان به آزمایشات و تجربه‌های مذکور در ککتاب اطمینان کرد، بخصوص که خیلی از آن‌ها بعد از نظریه ابطال‌پذیری علوم است. امّا با این وجود دو دلی و شکی که از قبل هم در دلم نسبت به رایانه و اینترنت و به خصوص شبکه‌های اجتماعی وجود داشت، چند برابر شد!!!


اگر شما هم از کسانی هستید که سروکارتان با اینترنت و رایانه و شبکه‌های اجتماعی زیاد است و حداقل روزی یک ساعت را مشغول آن‌ها هستید؛ مطالعه این کتاب را از دست ندهید. البته اگر جزو این دسته هم نباشید خواندن این کتاب برای‌تان بی‌لطف نیست؛ چراکه اولا مقدمه‌چینی‌های خوبی دارد که اطلاعات بدرد بخوری در اختیار شما می‌گذارد و درثانی در آینده یاد خودتان به اینترنت مبتلا می‌شوید و یا از نزدیکان‌تان.

و ثالثا این که اگر حتی هیچ درگیری با اینترنت برای‌تان پیش نیاید، مطالعه این کتاب ذهن شما را باز خواهد کرد، البته به شرط آنکه مطالعه با تفکر داشته باشید؛ چراکه فلسفه‌وار مباحث را مطرح می‌کند.



دلیل خاصی برای انتخاب این ترجمه ندارم، اتفاقا این ترجمه را خریدم، ولی اگر خواستم دوباره بخوانمش با ترجمه‌ی دیگر آن، همراه می‌شوم.



در پایان این را بگویم که از آن دسته کتاب‌هایی نیست که کلیشه‌ای بگوید فلان کن ... حتی تا آخرین کلمه هیچ تصمیمی برای تو نمی‌گیرد و تو اگر هم بخواهی تصمیمی اتخاذ کنی، باید بسیار اندیشیدن کنی!
        

13

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

8

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          هنوز در گیجی پس از این کتاب به سر می‌برم؛ نه آنکه مطالب قابل فهم نباشد؛ نه، بلکه روان و با ترجمه خوبی که داشت راحت فهمیده می‌شد. ولی مطلب احتیاج به تفکر دارد. نمی دانم چقدر می‌توان به آزمایشات و تجربه‌های مذکور در ککتاب اطمینان کرد، بخصوص که خیلی از آن‌ها بعد از نظریه ابطال‌پذیری علوم است. امّا با این وجود دو دلی و شکی که از قبل هم در دلم نسبت به رایانه و اینترنت و به خصوص شبکه‌های اجتماعی وجود داشت، چند برابر شد!!!

یکی از تاثیرات این کتاب در من این بود که بعضی از جعبه‌های کنار وبلاگم را حذف کردم، لینک دهی را کم کردم و اینکه در وبلاگ‌های که می‌خوانم و دنبال می‌کنم تجدید نظر کردم!



اگر شما هم از کسانی هستید که سروکارتان با اینترنت و رایانه و شبکه‌های اجتماعی زیاد است و حداقل روزی یک ساعت را مشغول آن‌ها هستید؛ مطالعه این کتاب را از دست ندهید. البته اگر جزو این دسته هم نباشید خواندن این کتاب برای‌تان بی‌لطف نیست؛ چراکه اولا مقدمه‌چینی‌های خوبی دارد که اطلاعات بدرد بخوری در اختیار شما می‌گذارد و درثانی در آینده یاد خودتان به اینترنت مبتلا می‌شوید و یا از نزدیکان‌تان.

و ثالثا این که اگر حتی هیچ درگیری با اینترنت برای‌تان پیش نیاید، مطالعه این کتاب ذهن شما را باز خواهد کرد، البته به شرط آنکه مطالعه با تفکر داشته باشید؛ چراکه فلسفه‌وار مباحث را مطرح می‌کند.

البته من این ترجمه رو نخوندم ولی برای بار دوم این ترجمه رو خواهم خواند
        

5

رکنی

رکنی

1401/9/8

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          واقعاً «اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟»
کتابی جذاب و در عین حال، کمی -خیلی کم- سخت‌خوان است. باید حوصله‌ی خواندن اطلاعات علمی را داشته باشید. البته سبک نگارش نویسنده و ترجمه نیز در سخت‌خوان شدن کتاب بی‌تأثیر نیست.
..
نیکلاس کار از تأثیر فناوری -نه صرفاً اینترنت- بر روی عملکردهای روانی و مغز ما می‌گوید. اینکه پیشرفت فناوری هرچقدر هم که سهولت و دستیابی بیشتری برای ما فراهم کند، زندگی و انسانیت و احساسات ما را نیز بیشتر مورد حمله قرار می‌دهد.

نویسنده معتقد است که تأثیر پذیرفتن از آثار سوء فناوری‌ها -خواه آن فناوری ساعت مکانیکی، کتاب یا نقشه بوده باشد و یا اینترنت- جزء لاینفک آن‌هاست. هرچه بیشتر بتوان از فناوری‌ها فاصله گرفت زندگی بهتر و آسوده‌تری خواهیم داشت.

وی توضیح می‌دهد که تبلیغات امپریالیستی غول‌های تکنولوژی برای نفوذ به تمامی عرصه‌های زندگی ما، چه‌قدر اغواگرایانه‌اند. آن‌ها گناه خود نسبت به تأثیرات منفی کارشان را نمی‌پذیرند و بلکه بیشتر بر جنبه‌های به‌ظاهر مثبت آن تأکید می‌کنند.

اطلاعات کتاب کمی قدیمی شده‌است(حوالی سال ۲۰۱۰)، برای همین بعضی از پیش‌بینی‌های آن زمان نیکلاس کار که در حد هشدار بوده، دیگر محقق شده اند؛ البته چیزی فراتر از حد تصور آن زمان نویسنده. پدیده‌هایی همانند تاکسی اینترنتی، نقشه‌یابی و مسیریابی آنلاین و متاورس که درک ما نسبت به فضا و مکان پیرامون‌مان را -متأسفانه- تغییر خواهند داد...
        

15

زینب

زینب

1404/3/3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          مدت‌ها بود که می‌خواستم این کتاب رو بخونم تا بالاخره فرصتش فراهم شد. هدف کتاب این نیست که صرفاً از معایب اینترنت بگه و شما رو تشویق کنه تا حد امکان ازش فاصله بگیرید. خود نویسنده اعتراف می‌کنه که بسیار وابسته به اینترنت و فناوری‌های جدیده و مزایای فراوانش رو نفی نمی‌کنه. 
نویسنده با ارجاع به تحقیقات مختلف نشون میده که هر فناوری به طریقی روی مغز و ذهن تأثیر می‌ذاره. فناوری‌های مختلف و تأثیری که روی ذهن انسان‌ها داشتند را بررسی می‌کنه، ازجمله ساعت، کتاب، ماشین تایپ، دستگاه چاپ، و غیره، و حالا کامپیوتر و اینترنت. 
 اینترنت خیلی کارها رو برامون آسون کرده، منافع زیادی برامون داشته، اما در کنارش، انبوه اطلاعات باعث شده توجهمون به مسائل سطحی‌تر و بی‌دقت‌تر باشه، حافظه‌مون ضعیف‌تر شده، خیلی از ما دیگه حوصلهٔ مطالعهٔ طولانی‌مدت رو نداریم، حوصله نداریم که ساعت‌ها روی یک کار تمرکز کنیم، عوامل حواس‌پرتی‌مون زیاد شدن.
بخشی از متن کتاب: 
«ما دنبال نرم‌افزارهای خوش‌کاربرد و کمکی هستیم. چرا نباید باشیم؟ اما این احتمال هست که وقتی مشقت فکر کردن را به نرم‌افزار واگذار می‌کنیم، قدرت مغزمان را به شیوه‌های نامحسوس اما تأثیرگذار کاهش می‌دهیم. وقتی یک کارگر بیل دستی‌اش را با یک بیل مکانیکی عوض می‌کند، ماهیچه‌های بازویش ضعیف‌تر اما بازدهی‌اش بیشتر می‌شود. بعید نیست که وقتی کارهای ذهنی‌مان را به ماشین واگذار می‌کنیم، اتفاق مشابهی می‌افتد»

در کل کتاب خیلی خوبی بود و خوندنش رو توصیه می‌کنم. سه امتیاز دادم چون با ترجمه‌ش مشکل داشتم. ترجمه بد نیست اما روان هم نیست و نیاز به ویراستاری داره.
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        این کتاب با وجود اینکه اطلاعاتی از سال ۲۰۰۹ رو میده و از فناوری الان عقبه ، ولی به اندازه کافی مفهموی رو میرسونه که میشه بر اساسش عمق فاجعه رو درک کرد.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

4

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          با احترام به همه دوستانی که در فضای مجازی مطالب طولانی می‌نویسند و کامنت‌ طولانی می‌گذارند، گاهی اوقات حس می‌کنم هرگز حوصله خواندن آن‌ها را ندارم (البته، خودم هم یکی از شما هستم؛ الآن هم در حال نوشتن یک یادداشت ۵۰۰ کلمه‌ای هستم). در عوض، سعی می‌کنم خیلی سریع از روی این مطالب رد شوم و ایده اصلی آن‌ها را بگیرم یا اینکه مطالب خیلی کوتاه را بخوانم. این تجربه‌ای است که من تا چند وقت پیش داشتم؛ اما جدیداً تجربه‌ای دیگر پیدا کردم...

تجربه جدیدم وقتی شروع شد که یکی از دوستانم، در مورد یکی از موضوعات مورد علاقه من، مطلبی از سایت متمم فرستاد. این بار دیگر نمی‌توانستم آن را نادیده بگیرم و از رویش رد شوم؛ چون واقعاً به خواندن و یادگیری آن نیاز داشتم. چند بار دیگر این حالت تکرار شد؛ دوستم چند بار مطالبی می‌فرستاد که با وجود طولانی‌بودن، نیاز به خواندن آن‌ها داشتم. کم‌کم متوجه نکته جالبی شدم، اینکه هر چقدر مطالب کوتاه‌تر بیشتری می‌خوانم، رغبتم به این کار بیشتر می‌شود و حوصله‌ام برای خواندن مطالب طولانی کمتر و هر چقدر مطالب طولانی‌تر بیشتری می‌خوانم، خواندن آن‌ها برایم راحت‌تر می‌شود (البته، کم‌کم به این نکته در دیگر حوزه‌های زندگی نیز رسیدم).

این تجربه باعث شد دقت بیشتری به افرادی که روزانه با آن‌ها مواجه می‌شدم بکنم. بعضی از آن‌ها، افراد عمیق‌تری بودند و افکار بزرگ‌تری داشتند؛ ویژگی مشترک‌شان این بود که کتاب‌های زیادی می‌خواندند و در آن‌ها عمیق می‌شدند و این کتاب‌ها کم‌کم ذهن آن‌ها را پرورش می‌داد و وسعت دیدگاه و عمق فکر آن‌ها را افزایش. فعالیتشان در فضای مجازی هم اینگونه بود که مطالب مفصل از کانال‌هایی خاص را می‌خواندند. همچنین، بعضی دیگر، هر چند کتابی هم آنچنان نمی‌خواندند؛ اما در افکار خود به زیبایی غرق می‌شدند، طرز فکری زیبا داشتند و مدام از مفاهیم عمیقی سخن می‌گفتند.
مدت‌ها به این فکر می‌کردم که چه می‌شود که اینطور می‌شود و این عمیق‌شدن‌ها از کجا ناشی می‌شود. تا اینکه در کتاب «کم‌عمق‌ها: اینترنت با مغز ما چه می‌کند؟» اثر نیکلاس کار - یکی از کتاب‌ها چالش کتابخوانی طاقچه - متوجه سازوکار تغییر مغز بر اثر ارتباطش با فناوری شدم. این کتاب، علاوه بر توضیح دقیق علمی این سازوکار، تغییرات ذهن و رفتار انسان‌ها بر اثر اختراعات مختلف در تمام طول تاریخ را شرح می‌دهد و مثال‌های مختلفی نیز می‌زند.

بعداً به مثال‌های دیگری نیز در زندگی خودم و دیگران فکر کردم:

- مدت‌ها اینگونه بودم که همواره هندزفری در گوش می‌گذاشتم و برای استفاده حداکثری از وقت، به چیزهای مختلف گوش می‌دادم (جدیداً بجای اینکار، بخشی از این اوقات را به فکر کردن نیز اختصاص می‌دهم).
- مدت‌ها اینگونه بودم که حوصله خواندن هیچ کتابی نداشتم و نیازی هم برای اینکار احساس نمی‌کردم (جدیداً، سعی می‌کنم ۶۰ الی ۷۰ کتاب در سال بخوانم).
- مدت‌ها اینگونه بودم که اگر کتابی می‌خواندم، حوصله یادداشت‌برداری و انجام تمرینات آن کتاب یا فکر کردن به محتوا نداشتم (جدیداً، تمام این‌ها برعکس شده).

شما چه مثال‌هایی از این دست در زندگی خود تجربه کرده‌اید یا می‌کنید؟ آیا متوجه تغییری در آن هم شده‌اید؟

        

60

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

15