سنگی که نیفتاد

سنگی که نیفتاد

سنگی که نیفتاد

3.3
24 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

43

خواهم خواند

11

شابک
9786008460015
تعداد صفحات
168
تاریخ انتشار
1398/4/16

توضیحات

        
عکس را بیرون می آوردم. این یکی سوزاندنش سخت است، واژه هایی که حبیبه انتخاب کرده و نوشته روی آن، عمق داده اند به بیابان، به خودش، به من، فندک را روشن می کنم، نباید تردید کنم. این عکس ها بماند برای که؟ دستم می لرزد. شعله را نزدیک میبرم. اول جاده آتش می گیرد. بعد حبیبه، بعد من، بعد شعری که روی آسمان عکس است...
.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

سنگی که نیفتاد

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

یادداشت‌ها

          مختصری از جلسه آبان 96:

مجید اسطیری در این نشست در مورد رمان «سنگی که نیفتاد»گفت: این اثر با توجه به احادیثی که در آن مصداق پیدا می کنند، در درجه اول رمان دینی است و اندیشه را درگیر می کند. اما چون مسئله عشق در آن پررنگ است من از منظر رمان عاشقانه با آن برخورد میکنم و میگویم در این اثر عشق به شکلی تصویر میشود که میتوانیم آن را "عشق افلاطونی" بنامیم. مولفه‌های عشق در این رمان با آنچه در رساله "ضیافت" افلاطون مطرح میشود شباهت زیادی دارد.
این نویسنده و منتقد در ادامه افزود: رمان آقای رکنی یکی از کلیشه های رمان عاشقانه را کنار گذاشته و آن شرح سوز و گداز برای وصل است. اما یکی از کلیشه ها هنوز در متن هست و آن نادیده گرفتن عیوب معشوق است. اما در واقع هیچ انسانی حتی معشوق خالی از ضعف نیست. این کلیشه از نظر من در این رمان نشکسته است و بدون هیچ تغییری دوباره بازسازی شده است. من بر اساس تالیفات "آلن دوباتن" درباره عشق و مخصوصا مقاله "رمان عاشقانه راهی مطمئن برای نابود کردن عشق است" معتقدم اگر این کلیشه هم میشکست اثر خیلی موفق تر میبود.

نویسنده مجموعه داستان «تِخران» افزود:  در تصویر مرکزی این رمان که نام اثر هم از آن گرفته شده راوی سنگی را روی صندوق عقب ماشینش قرار میدهد و به خدا میگوید اگر واقعا وجود داری این سنگ را روی زمین بینداز. او خودش را در موقعیت حضرت ابراهیم (ع) که چهار پرنده را کشت و بر روی چهار کوه قرار داد تا زنده شدن آنها را ببیند تصور میکند. در حالی که این موقعیت چندان دارای قرینه با موقعیت ابراهیم (ع) نیست. بلکه به موقعیت حضرت عیسی مسیح (ع) شبیه تر است. وقتی که به روایت انجیل مارکوس ابلیس عیسی را بر بالای معبدی میبرد و میگوید اگر تو پسر خدا هستی خود را به زیر افکن، خدا تو را نجات میدهد. و انجیل میگوید "هرگز خداوند خدای خود را امتحان نکن."
همچنین مثنوی مولوی حکایتی بسیار نزدیک به این صحنه را درباره وارد شدن یک یهودی بر امیرالمومنین علی ع روایت می‌کند. آن یهودی از امیرالمومنین می‌خواهد اگر به خدای خود اعتماد دارد خود را از بلندی پایین بیندازد و امام با دلایلی که مولوی خیلی در بین آنها زبردستانه عمل کرده جواب او را می‌دهد و درخواستش را رد می‌کند.

اسطیری در جمع بندی نقد خود بر رمان  «سنگی که نیفتاد» گفت: در مجموع از لحاظ ساختار، پیرنگ رمان باز است. وقایع، کیفیت برساخته نداشته و در عین حال پیوند محکمی به هم ندارند. تا حدی که حتی امکان جا به جایی آن‌ها نیز وجود دارد. به عنوان نمونه مرگ مانینا و سفر به عیش آباد قابل جا به جاییست.





http://www.ibna.ir/fa/doc/tolidi/254761
        

1