معرفی کتاب از عشق با من حرف بزن اثر اریش ماریا رمارک مترجم پرویز شهدی

از عشق با من حرف بزن

از عشق با من حرف بزن

4.6
4 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

7

خواهم خواند

8

شابک
9786007987438
تعداد صفحات
544
تاریخ انتشار
1398/10/11

توضیحات

        ژان به هیچ چیز فکر نکن،سوال هم نکن.چراغ های کوچه و هزاران تابلو تبلیغاتی درخشان را می بینی؟ما در قرنی رو به زوال زندگی می کنیم،حال آنکه نبض زندگی در رگ های شهر می تپد.همه چیز از ما گرفته شده است و جز قلب هامان برایمان چیزی باقی نمانده.من توی ماه گم شده بودم و به طرف تو برگشتم،چون تو زندگی هستی.چیز دیگری نپرس،گیسوانت هزاران پرسش در خود نهفته دارد.ما شب را پیش رو داریم،چند ساعت...ابدیت را تا موقعی که صبح بیاید شیشه های پنجره مان را بلرزاند...اصل این است که آدم ها به یکدیگر عشق بورزند. دل انگیزترین و در عین حال معمولی ترین چیزهای این دنیا،آن چیزی است که من،وقتی که شب همچون بوته ای غرق در گل ناگهان فرود آمده و بتد از رایحه توت فرنگی عجین شده ،احساس کرده ام.بدون عشق،آدم مرده ای است که به مرخصی آمده،کاغذی با چند تاریخ و یک اسم...
      

لیست‌های مرتبط به از عشق با من حرف بزن

خنده سرخسفر به انتهای شبدر جبهه  غرب خبری نیست

ادبیات ضدجنگ

52 کتاب

قرار است وجود خود را بفروشم. قرار است نیست شوم، غرق در شومی و پلیدیِ جنگ. می‌خواهم خود را فدا کنم. از وجودم چیزی نخواهد ماند. نمی‌دانم این کار را چرا انجام می‌دهم، می‌دانم وجودم زخم خواهد دید. شاید زخمش هیچگاه التیام نیابد. اما انجامش می‌دهم. چرا؟ ضروری است؟ برای روحم تحمل این زجرِ مطالعه‌ٔ ادبیات ضدجنگ ضروری شده است. چرا؟ معمولا شرح علتِ امورِ ضروری کارِ سختی است. علتی ندارم برایش. توجه‌ام به آن جلب شده است، قوای ذهن‌ام را اشغال کرده است و وجودم معطوف به آن شده است. پس انجامش می‌دهم و زجر می‌کشم. اینجا لیستِ آثار ادبیات ضدجنگی که پیدا کرده ام را قرار می‌دهم (مشخصا ترجمه‌ها و آثار فارسی را. چون هدفم فهم جامعهٔ ایران است). حتما برای هرکدام از این کتاب‌ها که بخوانم، مرور خواهم نوشت و سعی خواهم کرد تکه تکه تصویرِ کلیِ ادبیات ضدجنگی را که می‌خواهم معطوف به فهمِ جامعهٔ ایران باشد را تکمیل کنم. اصلا ادعا چیه؟ باور دارم که ادبیات تصویری از جامعه را نشان می‌دهد، این بدان معنا نیست که تصویرِ تمام جامعه در ادبیات منعکس می‌شود (هیچ اثر و روایتی نمی‌تواند همه‌چی را به تمامه در خود بازنمایی کند) و این گزاره بدان معنا نیز نیست که ادبیات چیزی جز بازنمایی جامعه نیست، یعنی کارکردهای دیگری نیز برای متنِ ادبی قابل تصور است. در کنار این، باور ندارم که برای فهمِ جامعه نوعی متن‌بسندگیِ ادبیات‌پایه مکفی و از قضی حتی ممکن است؛ یعنی ادبیات مفری برای فکر در باب جامعه است و فهمِ جامعه طبیعتا و قطعا منحصر در متنِ ادبی نیست. پس، متنِ ادبی به فراتر از خود (تاریخ و جامعه) ارجاع دارد و از این حیث منطقی است که برای فهمِ جامعه بتوانیم ادبیات را فراخوانی کنیم. در این لیست، که تا اینجا بدونِ جست‌وجوی روشمند و صرفا با پرسان پرسان گشتن، سرچرخاندن و بُر خوردن میانِ کتاب‌ها تشکیل شده است، سعی کردم به جوانب مختلفِ چیزی که بهش "ادبیات ضدجنگ" می‌گیم توجه داشته باشم. در نهایت هیچ ادعایی ندارم و با تمام وجود گشوده هستم به هر اتفاقی که در این مسیر بیافتد. هیچ چیز را مفروض نخواهم گرفت جز اینکه "جنگ سراسر پلیدی است و چیزی در جنگ پرتویی از روشنایی ندارد." این لیست را بسیار ادیت/ویرایش خواهم کرد. حتما اگه نکته‌ای هست، اثری را جا انداخته ام، اثری را به اشتباه در لیست قرار داده و خلاصه هرچه بود خیلی خوشحالم می‌کنید بهم اطلاع بدید. اگر در این مسیر به هر کدام از کتاب‌ها رسیدم که دوست داشتید همخوانی کنیم، البته باید جدی و ضربتی باشید، بهم خبر بدید. شاید بتونیم هماهنگ کنیم و هم‌فهمی کنیم با کتاب‌ها. جا دارد از همهٔ کسانی که در مورد این دغدغه باهاشون حرف زدم و توی پیدا کردن آثار بهم کمک کردن تشکر کنم. مشخصا از علی آقای عقیلی‌نسب عزیز که واقعا زیادی کمکم کرد. دمت‌گرم مرد 🙏✌️ پی‌نوشت: لیست ابتدایی است و هرچی ایراد است برگردهٔ منه و حتما بهم اطلاع بدید. خوشحال می‌شم.

54

یادداشت‌ها

          پس از جنگی سخت و نابودگر جامعه چگونه خواعد بود؟ مردم آن جامعه چه احساساتی خواهند داشت و چگونه رفتاری خواهند داشت؟ اوایل قرن بیستم قرن پس از یک جنگ و شروع یک جنگ دیگر بود. مردم و شخصیت های این رمان به گونه ای  چنین جامعه‌ای را به تصویر می‌کشد. خواننده در عمیقترین احساسات شخصیت ها سیر می‌کند و خلا، ناامیدی و نابه‌سامانی را درک می‌کند و گاه قادر به درک آن نیست چون خود شخصیت ها هم نمیدانند چرا دچار چنان بحرانی اند. کسانی که نمی‌دانند چه احساسی دارند یا کسانی که نمیدانند چرا این احساسات را دارند و دیگرانی که عمل می‌کنند بدون اینکه بدانند دارند چه‌کار می‌کنند. پوچی گریبان آدمها را گرفته بدون اینکه کسانی به آن اندیشیده باشند بر آنان حکم می‌راند. به چیزی نمیشود دل بست و حتی اگر کسانی دلبستگی هم دست و پا کنند یا می‌فهمند که همه اش پوچ است یا از دور یا نزدیک تهی به نظر می‌آید.
در چنین حال و هوایی زندگیتان چگونه خواهد بود؟ آیا اصولی خواهید داشت برای نحوه زندگی؟ یا خود را به جریان می‌اندازید تا شما را با خود ببرد؟
 چه چیزی می‌تواند دغدغه‌تان باشد؟ گرسنگی‌تان، دوش‌گرفتن، نوشیدن، کشیدن، راه انداختن یک کسب و کار در ازای معلولیت، ارضای احساساتی که نمی‌دانید از کجا آمده‌اند که حتی نمی‌دانید چطور ارضایشان کنید، یا شاید پس‌گرفتن پولی که بابت سقط جنین (بدون تفکر راجع به اینکه چه خواهد شد) به مامایی داده‌اید که زیرزمینی کار میکند؟دغدغه ها چه خواهند بود؟ اصلا دغدغه‌ای وجود خواهد داشت؟
این رمان را بخوانید و در احساسات داشته و نداشته های چنین جامعه‌ای سیر کنید.
.
.
.
من با خواندن این کتاب با این نویسنده آشنا شدم و دانستم که کتاب دیگر وی به اسم  «در غرب خبری نیست» از این یکی معروف تر است و باید بخوانمش.
سیر اتفاقات رمان خطی است و تنها گاه‌گاه صحنه هایی از خاطرات شخصیت رمان، خیلی به جا توصیف می‌شوند. بحرانها حول چند موضوع خاص تکرار می‌شوند، خواننده را به هیجان می‌آورند که یا فرو می‌نشینند ویا تا سرباززدنی دیگر بدون نتيجه فرونشینی کنند و یا به اوج برسند.
احساسات را یا راوی بازگو می‌کند یا در دیالوگها از زبان شخصیت ها بیان می‌شوند و در جایی هم از  دیالوگ ها استنباط می‌شوند که واقعا قابل تأمل‌اند.
رممان روان است و همه چیز سر جایش. با اینکه حجیم است و نمیتوان آن را در یک بار باز کردن خواند در عوض طوری خواننده را درگیر می‌کند که میل دارد زوددتر تماممش کند.

        

6