از عشق با من حرف بزن

از عشق با من حرف بزن

از عشق با من حرف بزن

4.8
2 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

6

شابک
9786007987438
تعداد صفحات
544
تاریخ انتشار
1398/10/11

توضیحات

        ژان به هیچ چیز فکر نکن،سوال هم نکن.چراغ های کوچه و هزاران تابلو تبلیغاتی درخشان را می بینی؟ما در قرنی رو به زوال زندگی می کنیم،حال آنکه نبض زندگی در رگ های شهر می تپد.همه چیز از ما گرفته شده است و جز قلب هامان برایمان چیزی باقی نمانده.من توی ماه گم شده بودم و به طرف تو برگشتم،چون تو زندگی هستی.چیز دیگری نپرس،گیسوانت هزاران پرسش در خود نهفته دارد.ما شب را پیش رو داریم،چند ساعت...ابدیت را تا موقعی که صبح بیاید شیشه های پنجره مان را بلرزاند...اصل این است که آدم ها به یکدیگر عشق بورزند. دل انگیزترین و در عین حال معمولی ترین چیزهای این دنیا،آن چیزی است که من،وقتی که شب همچون بوته ای غرق در گل ناگهان فرود آمده و بتد از رایحه توت فرنگی عجین شده ،احساس کرده ام.بدون عشق،آدم مرده ای است که به مرخصی آمده،کاغذی با چند تاریخ و یک اسم...
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به از عشق با من حرف بزن

نمایش همه

یادداشت‌ها

          پس از جنگی سخت و نابودگر جامعه چگونه خواعد بود؟ مردم آن جامعه چه احساساتی خواهند داشت و چگونه رفتاری خواهند داشت؟ اوایل قرن بیستم قرن پس از یک جنگ و شروع یک جنگ دیگر بود. مردم و شخصیت های این رمان به گونه ای  چنین جامعه‌ای را به تصویر می‌کشد. خواننده در عمیقترین احساسات شخصیت ها سیر می‌کند و خلا، ناامیدی و نابه‌سامانی را درک می‌کند و گاه قادر به درک آن نیست چون خود شخصیت ها هم نمیدانند چرا دچار چنان بحرانی اند. کسانی که نمی‌دانند چه احساسی دارند یا کسانی که نمیدانند چرا این احساسات را دارند و دیگرانی که عمل می‌کنند بدون اینکه بدانند دارند چه‌کار می‌کنند. پوچی گریبان آدمها را گرفته بدون اینکه کسانی به آن اندیشیده باشند بر آنان حکم می‌راند. به چیزی نمیشود دل بست و حتی اگر کسانی دلبستگی هم دست و پا کنند یا می‌فهمند که همه اش پوچ است یا از دور یا نزدیک تهی به نظر می‌آید.
در چنین حال و هوایی زندگیتان چگونه خواهد بود؟ آیا اصولی خواهید داشت برای نحوه زندگی؟ یا خود را به جریان می‌اندازید تا شما را با خود ببرد؟
 چه چیزی می‌تواند دغدغه‌تان باشد؟ گرسنگی‌تان، دوش‌گرفتن، نوشیدن، کشیدن، راه انداختن یک کسب و کار در ازای معلولیت، ارضای احساساتی که نمی‌دانید از کجا آمده‌اند که حتی نمی‌دانید چطور ارضایشان کنید، یا شاید پس‌گرفتن پولی که بابت سقط جنین (بدون تفکر راجع به اینکه چه خواهد شد) به مامایی داده‌اید که زیرزمینی کار میکند؟دغدغه ها چه خواهند بود؟ اصلا دغدغه‌ای وجود خواهد داشت؟
این رمان را بخوانید و در احساسات داشته و نداشته های چنین جامعه‌ای سیر کنید.
.
.
.
من با خواندن این کتاب با این نویسنده آشنا شدم و دانستم که کتاب دیگر وی به اسم  «در غرب خبری نیست» از این یکی معروف تر است و باید بخوانمش.
سیر اتفاقات رمان خطی است و تنها گاه‌گاه صحنه هایی از خاطرات شخصیت رمان، خیلی به جا توصیف می‌شوند. بحرانها حول چند موضوع خاص تکرار می‌شوند، خواننده را به هیجان می‌آورند که یا فرو می‌نشینند ویا تا سرباززدنی دیگر بدون نتيجه فرونشینی کنند و یا به اوج برسند.
احساسات را یا راوی بازگو می‌کند یا در دیالوگها از زبان شخصیت ها بیان می‌شوند و در جایی هم از  دیالوگ ها استنباط می‌شوند که واقعا قابل تأمل‌اند.
رممان روان است و همه چیز سر جایش. با اینکه حجیم است و نمیتوان آن را در یک بار باز کردن خواند در عوض طوری خواننده را درگیر می‌کند که میل دارد زوددتر تماممش کند.

        

6