یادداشت مهدی فاتحی زاد

حرف هایی ک
        حرف هایی ک  دوست دارم با شما در میان بگذارم. 

کتاب درباره دوره ای از زندگی مردی ((راویک))  در جست و جو زندگی در زمان ساعتی قبل از شلیک اولین گلوله جنگ جهانی دوم است.

مواجه او با آوارگی پناهندگی،  عشق، انتقام، آدم های متعصب و تعصب ب هر آنچه ک فکرش را بکنید و شاید جنگ. 

نوشته  بر پایه زندگی شهری  است و تعاریف از مکان های آن دوره  آن هم چه شهری؟(پاریس)  

رویداد ها گویی اتفاق نمی افتاند بلکه از قبل افتاده اند و ما با واکنش های  افراد در مواجه با اتفاق انجام شده رو ب رو هستم. 

داستان یک پزشک پناهنده آلمانی ک زیر سایه مخفیانه در حال زندگی است تب عشق دختری ناگهان جان او را فرا میگرید راویک انسانی زیادی انسان است
ک کمک ب هم نوع  را  وظیفه میداند.  
اما چرا از آلمان فرار کرده؟  چ داستانی را ب دوش میکشد؟  
آیا میتواند انتقام خود را از این دنیا از آن لعنتی ک او را بی خانواده و  کسی ک او را بی وطن  کرده بگیرد؟
راستی وطن کجاست؟  
راویک در پاریس زندگی کردن  را خوش می دارد اما گویی  بدون پاسپورت  بودن بی هویت بودن است (با تمرکز بر روی این مسئله برای من  یادی از فروغ عزیز زنده می شود «خود را به نامی درون یک شناسنامه مزین کردم/و هستیم به یک شماره مشخص شد...») البته ک برای انسان های آزاده ای مثل راویک مسئله ای نبود و نیست اما... 
 او با این ک دکتر است و ب همه کمک میکند اما باز برای خیلی ها داشتن یک برگه ک نشان دهد ملیت ات چیست تا بتوانند با توجه آن با تو برخورد کنند این ک ب تو نزدیک بشنود یا از تو دوری کنند تو را تحویل پلیس بدهند یا ب خانه شان دعوت کنند مهم است:)
با گذر از این موضوع در راویک    آتش عشق  زبانه نمی کشد بلکه شعله ای کوچک شروع به افروختن میکند ک رفته رفته بزرگ و روشن تر می شود. عشق براش شما ب چه معناست؟  برای راویک تعهد و احترام اما این قابل قبول است؟این کافی است؟ 
      
249

12

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.