معرفی کتاب رد خون روی برف:کتاب کاوه اثر فرهاد خضری

رد خون روی برف:کتاب کاوه

فرهاد خضری

4.5

4 نفر |

2 یادداشت

جلد 4

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

خوانده‌ام

خواهم خواند

ناشر

انتشارات روایت فتح

شابک

9786003302143

تعداد صفحات

424

تاریخ انتشار

توضیحات

        کاوه از آن روز که کودکی بود در کوران انقلاب تا روزی که پر کشید و رفت، یک سر دوید؛ از تلخ تا شیرین، از تند تا ملایم، از کودک تا مردی پخته، همه را دوید. کنار راه این همه آدم ایستاده بودند؛ آینه‌وار، کوچک، بزرگ، دور، نزدیک، کج، صاف، عکس کاوه در تک‌تک این آینه‌ها افتاده است. هریک از این آدم‌ها چیزی از او می‌گویند: خاطره‌ای، توصیفی، زندگی‌نامه‌ای، اما کاوه دویده است و رفته است. باید این تصویرها و این نقطه‌ها را به هم وصل کرد و به آن نقطۀ پایان رساند؛ به آن نقطه‌ای که آغاز بودنی دیگر است. درست مثل نقطه‌نقطۀ قطره‌های سرخ که روی برف ردی گذاشته‌اند و دنبال کردنشان آدم را به او می‌رساند؛ نقطه‌های سرخ و گرمی که روی یک خط‌اند. گاه درست روی خط، گاه کمی این سوتر و گاه کمی آن سوتر.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به رد خون روی برف:کتاب کاوه

شمس آبادی

دیروز

رد خون روی برف:کتاب کاوه جلد 4

فرهاد خضری

4.5

صفحۀ 372

اولین فرمانده تیپ ناصر کاظمی بود. بعد از شهید شدنش بود که بروجردی آمد و بهم فهماند نگران است و پرسید «مجید! به نظر تو، کی برای تیپ از همه مناسب تر است؟ محمود خوب نیست؟» گفتم «تا محمود هست غمی نیست.» گفت « یعنی می تواند جای ناصر و گنجی زاده را پر کند؟ گفتم «مطمئن باش.» و از لبخند ناصر گفتم و بادی که به غبغب انداخته بود و حرفی که زده بود. گفتم «گفت محمود کاوه را من کشـفش کردم آوردمش توی کردسـتان. اصلاً هم پشیمان نیستم.» اشک توی چشـم های بروجردی جمع شده بود. سـرش پایین بود نمی دیدم. نگاهم که کرد فهمیـدم. گفت «ناصر را هم من کشـفش کـردم، مجید. من هم اصلاً پشیمان نیستم.»

لیست‌های مرتبط به رد خون روی برف:کتاب کاوه

مشکات عبادیان

1402/12/11

از چشم ها!

15 کتاب

از چشم ها مجموعه کتاب هایی از انتشارات روایت فتح... -چشم تو خورشید را برنمی‌تابد، پس بیهوده چشم در خورشید مدوز. سهم تو از خورشید آن است که در آینه می‌بینی. اما روزگار آینه‌ها نیز سپری گشته است. آینه‌های شکست گرفته و هزار تکه هر یک به قد خویش، قدری نور می‌تابند و هر یک به قدر خویش، پاره‌ای از خورشید را حکایت می‌کنند.

یادداشت‌ها

معصومه شاکری

1403/10/17

          فضای کتاب خیلی خوب بود،کلا این سری کتاب های روایت فتح عالین. اینکه تو به زوایای مختلف شخصيت،زندگی،کارها و... شهید دست پیدا میکنی انگار به قول خود کتاب تکه های آیینه ها رو بهم  وصل میکنی تا خورشید رو ببینی خیلی جالبه و یک کتاب میخونی اما با سیر زندگی شخص آشنا میشی کار هایی که کرده و... همه اینا با خوندن یه جلد کتابه کوچیک بودن کتاب هم یه امتیاز مثبته برای خوندن تو مترو و مکان های عمومی تا لحظه ای از فضای شلوغی که هستی تو دنیای کتاب غرق بشی 
خلاصه اگه این سری کتاب ها رو نخونید واقعا از دست تون رفته:)

صابر کرباسچی

1403/10/22

          سال ۱۳۸۳ این کتاب را خواندم با عکس جلد زیر. جزو اولین هایم در کتاب های روایت نگاری و دفاع مقدس بود. همان هایی که با مجموعه نیمه پنهان ماه ادامه یافت. کاش جوان ها بخوانند.