معرفی کتاب مجموعه پیله 1 (پیله) اثر رابرت چارلز ویلسون مترجم حسین شهرابی

مجموعه پیله 1 (پیله)

مجموعه پیله 1 (پیله)

4.8
6 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

8

خواهم خواند

22

شابک
9786001829673
تعداد صفحات
560
تاریخ انتشار
1404/1/1

توضیحات

        
رابرت چارلز ویلسون در «پیله» داستانی علمی‌تخیلی و در عین حال تأمل‌برانگیز خلق کرده که پیامدهای عمیق یک رویداد کیهانی غیرقابل توضیح را به تصویر می‌کشد. داستان با ناپدید شدن ناگهانی ستارگان آغاز می‌شود؛ رویدادی که «خاموشی بزرگ» نامیده می‌شود و تایلر دوپری دوازده ساله به همراه دوقلوهای جیسون و دایان لاتون شاهد آن هستند. زمین به واسطه این پدیده در غشایی مرموز به نام «پیله» محصور می‌شود که جریان زمان را دگرگون کرده و باعث می‌شود زمان در زمین به نسبت بقیه جهان کندتر بگذرد. ویلسون در ادامه، پیامدهای شخصی و اجتماعی این اختلال کیهانی را بررسی می‌کند و به‌خوبی عناصر علمی تخیلی را با عمق شخصیت‌پردازی ترکیب می‌کند.
پس از خاموشی بزرگ، زمین از بقیه جهان جدا می‌شود و زمان درون چرخش با سرعت بسیار کمتری نسبت به بیرون جریان دارد؛ به طوری که هر ثانیه در زمین معادل تقریبا ۳.۱۷ سال در خارج از آن است. این تغییر در جریان زمان به پیری سریع خورشید منجر شده و شرایط زیستی زمین را به خطر می‌اندازد. در این فضای داستانی، تایلر، جیسون و دایان زندگی‌شان را زیر سایه تهدیدی قریب‌الوقوع ادامه می‌دهند. جیسون به کشف اسرار چرخش می‌پردازد، دایان به دین پناه می‌برد و تایلر به پزشکی روی می‌آورد؛ نقش راوی و تکیه‌گاه احساسی داستان را نیز او برعهده دارد. این داستان مضامین عشق، فقدان و ماهیت انسان را کاوش می‌کند، زیرا شخصیت‌ها با بحران وجودی ناشی از چرخش روبه‌رو هستند. همچنین، مفهوم «انسان‌های حالت چهارم» مطرح می‌شود؛ افرادی که دچار تغییراتی می‌شوند که طول عمرشان را افزایش داده و توانایی‌های شناختی‌شان را گسترش می‌دهد. این موضوع پرسش‌هایی درباره ماهیت بشر و پیامدهای اخلاقی پیشرفت‌های علمی مطرح می‌کند. «پیله» به موضوعات عمیقی چون طبیعت زمان، جستجوی معنا در مواجهه با بی‌معنایی کیهانی و چالش‌های اخلاقی ناشی از پیشرفت‌های علمی می‌پردازد. ویلسون واکنش‌های انسان‌ها و جوامع به تهدیدهای وجودی را به تصویر می‌کشد و راه‌های مختلف جستجوی معنا و هدف را در مواجهه با ناشناخته‌ها نشان می‌دهد. تنش میان تحقیق علمی و ایمان مذهبی نیز از دیگر موضوعات مهم رمان است که تأثیر آن بر دیدگاه شخصیت‌ها نسبت به چرخش و جایگاه‌شان در جهان بررسی می‌شود. با شخصیت‌پردازی عمیق و جهان‌سازی دقیق، «پیله» کاوشی جذاب از تاب‌آوری و سازگاری انسان در برابر چالش‌های نامفهوم ارائه می‌دهد و خوانندگان را به تفکر درباره ماهیت وجود و انتخاب‌هایی که انسانیت ما را شکل می‌دهند، دعوت می‌کند.
«پیله» به عنوان اثری برجسته در ژانر علمی‌تخیلی معاصر شناخته می‌شود که ترکیبی از دقت فکری و عمق عاطفی را ارائه می‌دهد. رابرت چارلز ویلسون داستانی خلق کرده که هم از منظر علمی جذاب است و هم عمق انسانی دارد، و به بررسی پیچیدگی‌های وجود در جهانی می‌پردازد که هم شگفت‌انگیز و هم بی‌تفاوت است. کاوش او در موضوعات زمان، هویت و روح انسان با خوانندگان هم‌صدا شده و «پیله» را به اثری ماندگار در این ژانر تبدیل می‌کند.
      

لیست‌های مرتبط به مجموعه پیله 1 (پیله)

پست‌های مرتبط به مجموعه پیله 1 (پیله)

یادداشت‌ها

joiboy

joiboy

4 روز پیش

📚پیله، چه
          📚پیله، چهاردهمین کتاب امسال من📚

اولین کتاب علمی‌تخیلی جدی‌ایه که خوندم؛ و بی‌اغراق یکی از بهترین تجربه‌هایی بود که تا حالا توی کتاب‌خوانی داشتم. اون‌قدر با احساساتم بازی کرد، اون‌قدر با شخصیت‌هاش ارتباط گرفتم، و اون‌قدر دنبال کردن این داستان لعنتی برام عجیب و درگیرکننده بود که اصلاً فکر نمی‌کردم یه روزی این‌جوری عاشق یه کتاب بشم!


---

1️⃣:داستان:

ایده‌ش محشر بود. یه شب، ماه و ستاره‌ها یهو و بدون هیچ دلیلی از آسمون ناپدید می‌شن. حالا آدم‌ها گیج و وحشت‌زده‌ان که چه بلایی داره سر زمین میاد. ما هم دنبال "تایلر"، شخصیت اصلی، می‌ریم؛ کسی که دوست یه خواهر و برادره و پدر اون دوتا هم یکی از آدم‌های مهم توی تحقیقات فضایی و نجومیه، که دارن سعی می‌کنن بفهمن دقیقاً چه اتفاقی افتاده.
از اول تا آخر داستان بی‌نظیر بود. کشش و جذابیتش رو تا انتها حفظ کرد، و همیشه یه چیزی برای رو کردن داشت که خواننده رو هل بده جلو و بگه: «ببین بعدش چی می‌شه؟ چه بلایی قراره سر این شخصیت‌ها بیاد؟»


---

2️⃣:روایت:

یکی از عجیب‌ترین و خاص‌ترین روایت‌هایی بود که دیدم. تو اکثر کتابا، زمان حال اهمیت بیشتری داره، ولی اینجا برعکسه. هر چند فصل یه‌بار می‌پریدیم به زمان حال، و من هی می‌پرسیدم: «چی شده؟ چرا الان اینجان؟ دارن چی‌کار می‌کنن؟»
راستش زمان گذشته خیلی بیشتر برام جذاب بود. روایت حال اون‌قدری کشش نداشت و بیشتر انگار فقط بود که گم نکنیم خط اصلی داستانو. این برام نقطه‌ضعف کوچیکی بود. ولی روایت زمان گذشته؟ عالی بود، پرفکت.
البته اینم بگم، ترکیب زمان حال و گذشته باعث شده بود تعلیق داستان بیشتر بشه. و چون روایت اول‌شخص بود، هم جذاب‌تر بود، هم راحت‌تر می‌شد با شخصیت‌ها ارتباط گرفت.

📌نکته: در روایت غیرخطی، وقتی تعلیق بین گذشته و حال خوب مدیریت بشه، می‌تونه مثل یه بازی پازل عمل کنه و ذهن خواننده رو درگیر نگه داره.


---

3️⃣:شخصیت‌پردازی:

به‌نظرم مهم‌ترین و جذاب‌ترین نقطه‌ی قوت کتاب، همین شخصیت‌پردازیشه. واقعاً فکر نمی‌کردم توی یه کتاب علمی‌تخیلی این‌قدر خوب روی شخصیت‌ها کار شده باشه. همون‌طور که مترجم هم گفته بود، توی این ژانر معمولاً تمرکز بیشتر روی ایده‌ها و مسائل علمیه، نه روی شخصیت‌ها. ولی این کتاب یه استثنا بود. شخصیت‌هاش به‌شدت قوی و عمیق بودن.
مخصوصاً سه شخصیت اصلی، فوق‌العاده بودن. از اون کتاباست که نمی‌فهمی چطور، ولی یهو می‌بینی با همه‌شون رفیق شدی. رابرت چالز ویلسون واقعاً استاد شخصیت‌پردازیه.

وسطای داستان بود که یهو به خودم اومدم و دیدم: وای، چرا تایلر (شخصیت اصلی) هیچ ویژگی خاصی نداره؟ اون دو تای دیگه هر کدوم یه چیز متفاوت و برجسته دارن، ولی تایلر انگار فقط در کنار اونا معنا پیدا می‌کنه.
تا این‌که رسیدم به یه پلات تویست خفن، که یکی از شخصیت‌ها از عمق شخصیت تایلر یه چیزی می‌گه که رسماً مغزمو ترکوند. همون لحظه گفتم: "برگام!"
واقعاً حیرت‌زده شدم از این حجم دقت و ظرافت تو شخصیت‌پردازی. نمی‌خوام اسپویل کنم، فقط اینو بگم که تایلر یکی از معمولی‌ترین، ولی در عین حال یکی از نزدیک‌ترین و واقعی‌ترین شخصیت‌هایی بود که تا حالا دیدم. جزو شخصیت‌های محبوب‌مه تو کل کتاب‌هایی که خوندم.

البته، یه جاهایی هم نویسنده می‌تونست بیشتر احساسات تایلر رو نشون بده، مخصوصاً جاهایی که اتفاقات بزرگی براش می‌افتاد. بعضی جاها رد می‌شد، در حالی‌که می‌تونست وایسته و عمیق‌تر وارد احساساتش بشه. این یه کوچولو اذیتم کرد.


---

4️⃣:رومَنس:

رابطه‌های عاشقانه‌ی کتاب یکی دیگه از نقاط قوتش بود. واقع‌گرایانه، ملموس، و در عین حال خیلی احساسی. عاشقانه‌هایی که فقط یه چاشنی نبودن، بلکه قلب داستان بودن. جوری با قلب و روحم بازی کرد که هنوزم تو شکم! خیلی خوب بود.


---

5️⃣:تعلیق و قلم نویسنده:

تعلیقش؟ خدا بود. تا تهش نگه‌داشت. و فقط به خاطر معماها نبود؛ خودِ رابطه‌ها و تحول شخصیت‌ها هم یه بخش مهمی از این تعلیق بودن. یعنی نه‌تنها داستان کلی، بلکه جزئی‌ترین چیزا هم کشش داشتن.
قلم نویسنده هم یه چیز عجیب و درخشان بود. چه توی توصیفای علمی، چه توی بیان احساسات و رابطه‌ها، همیشه دقیق و تأثیرگذار.


---

6️⃣:🛑مسائل علمی:🛑

با اینکه موضوعات علمی توی کتاب پیچیده بودن، ولی جوری نوشته شده بودن که نه‌تنها اذیت نکنن، بلکه کنجکاوی‌ات رو هم بیشتر کنن. کلی چیز یاد گرفتم و تازه فهمیدم چقدر عاشق این ژانر و علمم!
ممکنه برای بعضیا یه کم سخت باشه، ولی اگه به این فضا علاقه داشته باشی، لذت‌بخش می‌شه.

📌نکته: علمی‌تخیلی خوب، پلی می‌زنه بین واقعیت و تخیل؛ و می‌تونه باعث علاقه‌مندی مخاطب به دنیای واقعی علم بشه.


---

7️⃣:پایان:

پایانش برای من معمولی و خوب بود، ولی اون چیزی که اذیتم کرد این بود که باید خداحافظی می‌کردم با دنیا و شخصیت‌هاش. از اون کتاباس که نمی‌خوای تموم شه. انگار دلت می‌خواد دوباره از اول بشینی بخونیش.


---

8️⃣:ترجمه:

ترجمه واقعا بی‌نظیر بود. همین طور پانویس‌های آقای شهرابی به شدت کمک می‌کرد به فهم داستان. و جالبیش اینجا بود که یه سری از ایرادات نویسنده‌ رو هم داخل این پانویس ها گفته بود. واقعا بی نظیر بود و از این ترجمه عالی لذت بردم. دست مریزاد.🙏🏻

در آخر؟

🔸کتابیه که با کله می‌گم بخونیدش و مطمئنم کلی باهاش حال می‌کنید.🔸


---

🟦🟡با نظراتم موافقی؟🟡🟦
        

61

شروع و اید
          شروع و ایده اولیه فوق العاده بود 
روایت آنکه با نوجوان ها در ابتدای سر و کار داریم من را به حال و هوای stranger things برد چون دقیقا همون فضا را با وجود Arcade و معماری ۱۹۸۰ .
حالا این حال و هوا رو بدون وجود ستاره ها تصور کردم یعنی جوری که خودم به عنوان یک شخصیت دیگر ستاره ها نمی دیدم و همزمان این حس را داشتم سالهاست پیله دور زمین را فرا گرفته 
این پرش زمانی ما بین هم اطلاعات مفیدی را ارائه کرد 
رفته رفته داستان علاوه بر پخته تر شدن اطلاعات مختلفی رو با هم دیگر ترکیب کرده بود جوری که واقعا یک عنوان علمی تخیلی سخت برازنده ی آن بود و بار دیگر متوجه شدم هنوز هستن کتابهایی در این ژانر که قدرت به کار گیری تمام ذهن تو را دارند برای محاسبه ی داستان 
و درک فضا و جو و شرایط حاکم بر اون .
شخصیت های جیسون ، تایلر ، دایان و لاتون جهانی برای من حداقل ترسیم کردن که بیشتر از خوده چارلز ویلسون باید قدردان شون بود 
در پایان تازه متوجه جمله ی خودم می شوم که همیشه گفتم :
«این پیله چیست که عالم همه در پی اوست.»
        

11