ایستگاه یازده

ایستگاه یازده

ایستگاه یازده

4.5
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

4

«آن ها مقابل کسانی بازی می کردند که زندگی سختی را می گذراندند. همه ی وقت شان صرف این می شد که برای زنده ماندن بجنگند. تعدادی از بازیگرها معتقد بودند اگر آ ن ها لباس هایی شبیه به تماشاگران شان بپوشند شکسپیر برای آن ها قابل فهم تر خواهد بود اما کیستن فکر می کرد تایتانیا را حتماً باید در لباس عروس و هملت را باید با لباس مخصوص خودش دید و این به نمایش معنا می دهد.» درباره این کتاب بیشتر بخوانید

لیست‌های مرتبط به ایستگاه یازده

یادداشت‌های مرتبط به ایستگاه یازده

رابرت

1403/03/14

            عالیه در ادامه مرور یکی از کاربران گودریدز رو اینجا میذارم :
ایستگاه یازده اثری تخیلی ادبی است.  حقیقت
 این که نیمی از آن در آینده ای پس از آخرالزمانی می گذرد، این را تغییر نمی دهد.
 این کتاب مطالعه‌ای درباره زندگی‌ های قبل و بعد از پایان جهان است (یک سویه آنفولانزا تقریباً همه را از بین می‌برد - در آن کاملاً یادآور The Stand استفن کینگ است، اما شخصیت‌های اینجا بسیار رنگارنگ‌تر هستند، هیچ چیز فراطبیعی در جریان نیست.  و روزهای واقعی مردن بسیار خارج از صفحه نمایش هستند).
 در این رمان اکشن، تنش یا دسیسه بسیار کمی وجود دارد، اما به زیبایی نوشته شده است، با چشمی ملایم اما نافذ مشاهده می شود و باعث می شود که من به خواندن ادامه دهم.
 ما زندگی و عشق های یک ستاره سینمای محو شده را می بینیم که در روزی که پایان جهان آغاز می شود می میرد.  ما به شیوه ای غیرخطی می بینیم که چگونه برخی از مردم با او ارتباط نزدیک داشتند و برخی به طور مماس با او ارتباط برقرار می کردند.
 وجود متفاوت
 ما از دنیایی که در آن یکی از همسران بازیگر این فرصت را دارد که یک دهه یا بیشتر را صرف نوشتن و تصویرسازی مجموعه‌ای از کمیک‌های علمی تخیلی با تخیل زیبایی کند که تنها ده نسخه از آن ساخته شده است، به دنیایی بدون دارو، مسکن، حمل‌ونقل حرکت می‌کنیم.  یا قدرت  دنیای ایستگاه یازده که در داستان مصور او نشان داده شده، شباهت‌های مضمونی با دنیای بازماندگان ما دارد، که برخی از آن‌ها با یک سمفونی مسافرتی و اجرای نمایشنامه‌های شکسپیر در ایالات متحده آمریکا متلاشی شده تور می‌کنند.
 افسانه "بقا ناکافی است" که از Star Trek برداشته شده است، روی واگن اصلی سمفونی سفر قرار دارد و محور اصلی کتاب را به ما می دهد.  چگونه از یک فاجعه جان سالم به در ببریم، چگونه در خاطرات کسانی که ما را می‌شناختند زنده بمانیم، چگونه اعمال، آفریده‌های ما، اشتباهات و حقوقمان بدون ما به آینده ادامه می‌دهند؟
 این کتاب زیبایی است، و در تاپیک پس از آخرالزمانی مقداری تهدید و دسیسه وجود دارد، اگرچه واقعاً تمرکز یا نقطه داستان نیست.
 من فکر می‌کنم دنیایی که به ما نشان داده می‌شود بیشتر بر اساس خواسته‌های موضوعی است تا ارزیابی واقع‌بینانه از پیامدهای کاهش سریع 99.999 درصدی جمعیت که زیرساخت‌ها را در جای خود باقی می‌گذارد.  من احساس می کنم که پس از چنین رویدادی، قدرت، تولید و حمل و نقل نسبتاً سریع در مقیاسی متوسط ​​باز می گردد.  اما این بداخلاق است.
 از خواندن این مطلب بسیار لذت بردم.  این ظریف و به ظاهر کم تاثیر است، اما تصاویری که در ذهن من قرار می دهد با من خواهد ماند.
 توصیه شده.  اما با چشمان باز وارد شوید.  ضربان قلبم را برانگیخت.  من عاشق شخصیت ها نبودم  زمانی که آنها مردند غمگین و خوشحال نبودم، اما مغز خواندن من کاملاً درگیر بود.