برف سیاه

برف سیاه

برف سیاه

4.4
5 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

16

خواهم خواند

7

ناشر
قطره
شابک
0000000065929
تعداد صفحات
184
تاریخ انتشار
1371/1/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
لرزانم
...لوله هفت تیر را روی شقیقه و انگشت روی ماشه گذاشتم. همان دم صدای آشنایی از طبقه پایین شنیدم. مرد خواننده ای با صدای زیر شروع به خواندن کرد خداوند چیزی را به من باز نمی گرداند!
فاوست! چه به موقع! منتظر ابلیس می شوم تا بیاید تو. تو برای آخرین بار دیگر آن را نخواهم شنید. انگشت لرزانم روی ماشه مانده بود. صدای درآمد. هفت تیر از دستم افتاد.
به سوی در رفتم... .

      

یادداشت‌ها

          به تازگی متوجه شدم ژانری وجود داره به اسم رمان تئاتری، یعنی رمانی که درباره‌ی تئاتر نوشته شده باشه.
بولگاکف دو رمان به اسم‌های برف سیاه و یادداشت‌های یک آدم مرده در این ژانر داره.
برف سیاه داستان شخصی هست که هیچ سررشته‌ای از تئاتر و ادبیات نداره و اتفاقی وارد دنیای نمایش و تئاتر میشه. در این رمان اوضاع سانسور و تئاتر در دوره‌ی استالین و استانیسلاوسکی به خوبی ذکر شده. در اواخر رمان حتی چندین روش تمرینی که استانیسلاوسکی به کار میبرده هم بیان شده و این شناخت خوب بولگاکف به دلیل همکار بودنش با این شخص بزرگ هست.
فارق از اهمیتی که رمان از جهت ثبت وقایع اون دوران داره داستان و شخصیت بی‌نظیری هست که بولگاکف خلق کرده. بدون شک قلم مخصوص و طنز و حتی فانتزی که اگر بولگاکف خونده باشید متوجه منظورم میشید ؛ هم در این رمان قابل مشاهده هست. 
برف سیاه به نظر من فوق‌العاده بود. قطعا اینکه تئاتر میخونم در نظری که دارم تاثیر گذار بوده اما نمیشه از این رمان گذشت مطمئنم برای شخصی که ادبیات روس رو دوست داره این‌کتاب به یادماندنی خواهد بود.
        

6