معرفی کتاب دولت ها چگونه فکر می کنند: عقلانیت در سیاست خارجی اثر سباستین روزاتو مترجم ابوالفضل بازرگان

دولت ها چگونه فکر می کنند: عقلانیت در سیاست خارجی

دولت ها چگونه فکر می کنند: عقلانیت در سیاست خارجی

سباستین روزاتو و 2 نفر دیگر
3.2
5 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

4

شابک
9786227808407
تعداد صفحات
259
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        باور عمومی در غرب براین است که تصمیم رئیس جمهور روسیه، ولادیمر پوتین برای حمله به اوکراین در فوریه سال 2022 عقلانی نبوده است. باوری که وجود داشت این بود که پوتین با شروع جنگی که محکوم به شکست بود، غیر عقلانی بودن خودش را نشان داده است. منتقدان دیگر معتقدند که پوتین غیر عقلانی عمل کرده، چرا که هنجار بین المللی را زیر پا گذاشته است. ازنظر این عده تنها دلیل اخلاقی برای جنگ دفاع از خود است، اما حمله به اوکراین برای اشغال آن کشور صورت گرفته است.

همچنین عده ای بیان می کنند آقای پوتین منکوب عقده خود خواهانه اش برای بازگرداندن روسیه به دوران اوج زمان شوروی و روسیه تزاری به عنوان ابر قدرتی پر نفوذ شده است. عقده ای وی برای به زانو درآوردن همسایه خود نشان می دهد که او نه بازیگر عقلانی بلکه  خود کامه ای متوهم است.

این ادعاها مبتنی بر مفهومی است که از عقلانیت برداشت می شود. به راستی «عقلانیت» در سیاست بین الملل به چه معناست؟ باید بدانیم برای درک سیاست بین الملل دولت ها چگونه رفتار می کنند؟ آیا تصمیم گیری در  سیاست خارجی توسط فرد صورت می گیرد یا توسط دولت به عنوان یک واحد؟ آیا دولت ها عقلانی اند و یا براساس روحیات اشخاص و یا اهداف ایدئولوژیکشان رفتار میکنند؟

این کتاب به طرز خارق العاده ای برای اولین بار به ما نشان می دهد که چرا نباید سیاست هایی را که نمی پسندیم فورا «غیر عقلانی» بدانیم و ردشان کنیم… تجزیه تحلیلی شگرف، مو شکافانه و تامل برانگیز از مسئله ای بسیار اساسی در سیاست بین الملل در عصر جدید گذار در نظم بین المللی…

مرشایمر و روزاتو در این کتاب با بررسی این مفهوم پایه ای به شکلی نوین و جامع نشان می دهند که دولت ها چگونه فکر می کنند و برای مواجهه با سایر دولت ها به ویژه در زمان های بحرانی مجبورند که چگونه سیاست گذاری کنند. نقطه نظری که هیچ نظریه ای پردازی در روابط بین الملل پس از خواندن این کتاب نمی تواند آن را مورد توجه قرار ندهند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به دولت ها چگونه فکر می کنند: عقلانیت در سیاست خارجی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 97

عقلانیت اغلب با رجوع به نتایج قضاوت می‌شود از این منظر، زمانی سیاستی عقلانی است که موفق و زمانی غیرعقلانی است که به شکست منتهی شود. تفکر عقلانی با نتایج مثبت مانند پیروزی در جنگ و تفکر غیرعقلانی با نتایج بد مانند شکست گره‌خورده‌اند. اما عقلانیت بیشتر به فرایند ربط دارد بازیگران عقلانی قوایشان را برای پیشروی در دنیای نامطمئن به کار می‌گیرند این بدان معنا نیست که سیاستی که انتخاب می‌کنند همواره موفق خواهد بود محدودیت‌های، بیرونی احتمالات یا مسائل پیش‌بینی‌نشده ممکن است مانع موفقیت شوند حتی اگر سیاست‌ها بر اساس نظریات معتبر و محصول فرایند مشورتی باشند. اول این را در نظر بگیرید که نظریات معتبر هیچگاه بی‌نقص نیستند؛ چراکه واقعیتی پیچیده را ساده‌سازی می‌کنند و ازاین‌رو ممکن است گاهی اشتباه از آب درآیند؛ چراکه شاید فاکتورهایی که نادیده گرفته شده‌اند همان‌هایی باشند که برای توضیح یا در بروز واقعه‌ای بیشترین اهمیت را دارند در این صورت، سیاست‌های اتخاذ شده طبق این نظریات آن طور که انتظار می‌رود جواب نخواهند داد.

0

لیست‌های مرتبط به دولت ها چگونه فکر می کنند: عقلانیت در سیاست خارجی

یادداشت‌ها

سامان

سامان

1404/4/31

          جان میرشایمر در این کتاب به مفهوم عقلانیت در سیاست خارجی می‌پردازه. حدود نیمی از کتاب نظریه خودش رو شرح میده و در نیمه دوم از مثال‌های تاریخی زیادی برای نشون دادن نظرش استفاده می‌کنه. آیا نیمه اول کتاب که بحث نظری است سخت خوانه و فقط بچه های روابط بین الملل خونده میتونند بخونند؟نه! به عنوان کسی که روابط بین الملل نخوندم و صرفا به این حوزه ها علاقه مندم، مطالبش سنگین نبود اما خب همونطوری که می‌دونید مباحث نظری، خشک و بی روحه. میرشایمر در پی اثبات این مساله است که دولت‌ها در اکثر اوقات بر خلاف تصور و تبلیغات قدرت‌ها، تصمیمات عقلانی می‌گیرند و خیلی از تصمیمات مهم تاریخ که غیرعقلانی بودن بهشون چسبیده، اتفاقا عقلانی است.او این نکته رو متذکر میشه که اخذ تصمیم عقلانی به این معنی نیست که خروجی کار حتما منفعت داشته و ممکنه تصمیم عقلانی منجر به خروجی نامناسبی بشه، مثالهای زیادی میزنه اما شاید معروفترین مثال که در یکی از آپدیت‌های کتاب هم بهش اشاره کردم عملیات پرل هاربر توسط ژاپنه که او این تصمیم رو عقلانی میدونه.

کتاب میتونست کمتر از تکرار بعضی چیزها استفاده کنه.ظاهرا ابتدا میرشایمر و روزاتو این رو در قالب یک مقاله نوشتند و تصمیم گرفتند بعدش به فرمت کتاب در بیارند.به نظرم این کتاب باید همون مقاله میموند و بهتر میتونست منظورشو برسونه.

مشکل اصلی من با این کتاب برمی‌گرده به اصل اندیشه میرشایمر که سالها در حال توسعه اونه. یعنی رئالیسم در روابط بین الملل.در داخل هم نظریات اون طرفدارانی در برخی کارشناسان به ویژه کارشناسان ثابت صداسیما داره.یک نمونه‌اش مترجم کتاب که سالهاست با هشتگ فقط یک عدد خواستار تولید فقط یک عدد بمب اتمه و معتقده ما اگر بمب اتم داشته باشیم کسی به ایران حمله نمی‌کنه!.اینجا وارد این قضیه نمیخوام بشم. اما یکی از بزرگترین نقدهایی که به رئالیسم در روابط بین الملل وارد میشه اینه که در این دیدگاه به دولت‌ها به عنوان بازیگر اصلی توجه اصلی میشه و نقش سازمانهای غیردولتی رو کم اهمیت میدونند.خب ایران که سالهاست یکی از مسائلی که بهش افتخار میکنه گروهک های نظامی اش در منطقه مثل کتائب و حشدالشعبی و حزب الله و انصارالله و بقیه است و معتقد بودند که اینها بزرگترین بازدارندگی رو برای ایران ایجاد کردند.حرف درستی هم بوده و امروزه میبینیم بعد از تضعیف همین گروهک ها به ایران حمله شد.پس نمیشه فقط روی دولتها تمرکز کرد و به موارد و سازمانهای غیردولتی اشاره نکرد..نقدهای دیگه ای هم وارد میشه به این نظریه که من بیشتر با این نقدها موافقم تا خود نظریه رئالیسم.
        

9

مشخص‌کردن
          مشخص‌کردن قواعد رفتار بازیگران در علوم اجتماعی، یکی از گام‌های اولیه و ضروری برای تحلیل و پیش‌بینی رفتار آن‌ها به شمار می‌آید و دولت‌ها به‌عنوان بازیگران فضای بین‌الملل نیز از این قاعده مستثنی نیستند. می‌توان سه تعریف متفاوت برای عقلانیت دولت‌ها ارائه داد: نخست، دولت‌ها حداکثرکننده مطلوبیت هستند؛ دوم، دولت‌ها حداکثرکننده مطلوبیت‌اند اما محدودیت توان پردازشی، میان‌برهای ذهنی، سوگیری‌های عاطفی سیاست‌مداران و عوامل مشابه بر رفتار آن‌ها تأثیرگذار است؛ سوم، توسعه نظریه‌ها و تطبیق آن‌ها با واقعیت‌ها. پیش از بررسی دقیق‌تر هر یک از این رویکردها، باید تأکید کرد که باتوجه‌به فضای عدم قطعیت موجود، رفتار عقلایی به معنای رسیدن به هدف نیست و همچنین رسیدن به هدف به معنای رفتار عقلایی محسوب نمی‌شود.
 رویکرد نخست، مبنای تحلیل در اقتصاد خرد است، اما در روابط بین‌الملل نمی‌توان چندان به آن اتکا کرد، زیرا عدم قطعیت جزو ویژگی‌های جدایی‌ناپذیر فضای بین‌الملل است. البته کسانی که با اقتصاد آشنایی بیشتری دارند، به‌درستی به نظریه مطلوبیت انتظاری اشاره می‌کنند که در فضای مخاطره‌آمیز رفتار انسان اقتصادی را توضیح می‌دهد. در پاسخ به این نقد، مؤلف به تفاوت میان فضای مخاطره‌آمیز و فضای نامطمئن می‌پردازد. فضای مخاطره‌آمیز فضایی است که پیامد نهایی آن مشخص نیست؛ اما تمام حالات ممکن و احتمال وقوع هر کدام معلوم است؛ درحالی‌که تمام پیامدهای فضای نامطمئن را نمی‌توان احصا کرد. مشخص نبودن تمام پیامدهای ممکن به این معناست که نمی‌توان از رویکرد مطلوبیت انتظاری برای تحلیل عقلانیت در رفتار دولت‌ها بهره برد. کینز می‌گوید: «وقتی دانش نامطمئن است، هیچ زیربنای علمی‌ای برای محاسبه احتمالات وجود ندارد.» همچنین چالش‌های قابل‌توجهی برای کمی‌سازی پیامدها در فضای بین‌الملل وجود دارد. با استفاده از این رویکرد، عقلانیت تا حدی به‌صورت یک فرض پیشینی درمی‌آید و نمی‌توان قضاوت دقیقی درباره عقلانیت یا عدم عقلانیت دولت‌ها داشت؛ به بیان دقیق‌تر، این رویکرد عقلانیت دولت‌ها را به پایبندی به اصل ضعیف ترجیحات آشکارشده (WARP) تقلیل می‌دهد.
 روان‌شناسی سیاسی، رویکرد دوم، به فضای تحلیلی اقتصاد رفتاری و عقلانیت محدود نزدیک است که بر پایه رویکرد اول شکل‌گرفته است. برخلاف اقتصاد رفتاری که بر محدودیت‌های ذهن فرد تأکید می‌کند، نمی‌توان به‌سادگی حکم کرد که سیاست‌مداران در تصمیماتی که سرنوشت آینده کشور به آن وابسته است، با محدودیت‌های رایج در اقتصاد رفتاری مواجه‌اند؛ زیرا معمولاً در کنار سیاست‌مداران، نهادها و مشاوران فراوانی حضور دارند که سوگیری‌ها و سایر خطاهای شناختی و پردازشی را به حداقل می‌رسانند.
با ترکیب خاصی از استقرا و استنتاج می‌توان به روشی رسید که اکثر ما آن را به‌عنوان «روش علمی» در کتاب‌های علوم مدرسه می‌شناسیم و از فرضیه شروع و به نظریه منتهی می‌شود. رویکرد سوم که آن را تفکر نظری می‌نامیم توضیح می‌دهد رفتار عقلایی دولت‌ها به معنای استفاده از نظریه‌های معتبر و مشورت در فرایند تصمیم‌گیری است. توجه به داده‌های تجربی و به‌صورت هم‌زمان عدم اتکای مطلق به استقرا، از مزایای این روش به شمار می‌روند. نظریه‌ای معتبر است که فرضیات واقع‌بینانه داشته باشد، سیر منطقی برای روابط علی ترسیم کند و برای آن روابط شواهد تجربی کافی فراهم آورده باشد.
پس از بررسی رویکردهای موجود درباره عقلانیت دولت‌ها، نویسندگان به طور خلاصه به عقلانیت هدف می‌پردازند و اشاره می‌کنند که عاقلانه بودن هدف نیز از شروط مهم رفتار عقلایی است. برای دولت‌ها، بقا اولویت اول است و باید هدف اصلی آن‌ها باشد.
دو سوم پایانی کتاب به بررسی هشت واقعه تاریخی که معمولاً به‌عنوان نمونه‌هایی از عدم عقلانیت معرفی شده‌اند می‌پردازند. نویسندگان با تحلیل آن‌ها نشان می‌دهند که طبق رویکرد سوم، رفتار دولت‌ها در این موقعیت‌ها عقلایی بوده است. سپس چهار واقعه مورد بررسی قرار می‌گیرد که دولت‌ها در آن‌ها رفتار غیرعقلایی داشته‌اند. در نهایت، کتاب نتیجه می‌گیرد که دولت‌ها در اکثر مواقع رفتار عقلایی دارند؛ به این معنا که رفتارشان با اولویت‌دادن به بقای خود صورت می‌پذیرد و در فرایند تصمیم‌گیری از نظریات معتبر و سازوکار مشورتی بهره می‌برند.
در خلال مطالعه کتاب، دو نکته به چشمم خورد که نقش مستقیمی در روایت کلی کتاب ندارند؛ اما جالب‌توجه هستند: اول، بسیارسالاری (Polycracy) یکی از موانع مهم تصمیم‌گیری، مشورت و اجماع مؤثر است. دوم، برنامه‌ها و راهبردهای ملی هسته مرکزی نگارش اسناد و قوانین مؤثر هستند و نه صرفاً نتیجه آن‌ها؛ به به‌عبارت‌دیگر با تورم برنامه‌نویسی و سندنویسی نمی‌توان به تصمیم‌گیری سیاسی مناسب دست‌یافت، مسیری که به نظر می‌رسد در کشور ما به‌صورت معکوس در حال طی‌شدن است.

تصویر: نخست‌وزیر بریتانیا، نویل چمبرلین، در حال اظهار نظر و نشان دادن اعلامیهٔ مشترک انگلیس و آلمان دربارهٔ پیمان مونیخ، که به‌منظور پایبندی به روش‌های صلح‌آمیز به امضای او و آدولف هیتلر رسیده بود، پس از بازگشت از مونیخ در تاریخ ۳۰ سپتامبر ۱۹۳۸.
از آرشیو ملی دیجیتال لهستان (Narodowe Archiwum Cyfrowe).

        

5

محمد

محمد

1404/1/9

          کتاب «دولت‌ها چگونه فکر می‌کنند» نوشته مرشایمر است. ظاهراً خیلی بلد است و اسم و رسم دارد. توسط همان بزرگوار که مدام یک بمب یک بمب می‌کند ترجمه شده است.

درباره عقلانیت در سیاست‌ بین‌الملل بحث می‌کند و می‌خواهد اثبات کند که دولت‌ها عقلانی رفتار می‌کنند و عده‌ای که معتقدند دولت‌ها غیر عقلانی عمل می‌کنند چرت می‌گویند.

خوب توضیح نمی‌دهد. می‌فهمم که در حال تلاش برای باز کردن نظریه خودش همراه با مثال است اما این کار را اصلاً خوب انجام نمی‌دهد‌. شلخته محض است.

به شکل فجیعی از خط تیره و جملات بین آن استفاده کرده است. بنده ویراستار نیستم ولی افتضاح است.

 ترجمه‌اش خیلی بد نبود ولی خب نمره خوبی هم نمی‌گیرد. می‌فهمم چه نوشته است ولی خیلی بد نگارش شده است. یک چیزهایی مدام تکرار می‌شود.
شاید بگویید تو توقع داری کتابی که دارد یک نظریه مطرح می‌کند را مانند یک کتاب داستان بخوانی؟ خیر بنده همچین انتظاری ندارم ما انتظار دارم متن‌ها سر جایشان باشد. به نظر من اضافات زیاد دارد.

 پیشنهاد می‌کنم؟ یک چیزهای خوبی دارد(یک سری نظریات را توضیح می‌دهد و وقایع تاریخی را از منظر خاصی روایت می‌کند) اما نه!
        

1