معرفی کتاب سر کلاس با کیارستمی اثر پال کرونین مترجم سهراب مهدوی

سر کلاس با کیارستمی

سر کلاس با کیارستمی

پال کرونین و 3 نفر دیگر
4.4
25 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

21

خوانده‌ام

96

خواهم خواند

686

ناشر
نظر
شابک
9786001522192
تعداد صفحات
220
تاریخ انتشار
1399/9/17

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        طی دو دهه گذشته ، عباس کیارستمی کارگردان ایرانی فیلم های خانه دوست کجاست؟ زندگی و دیگر هیچ ، زیر درختان زیتون ، کلوزآپ ، طعم گیلاس ، باد ما را با خود خواهد برد ، ده ، شیرین ، کپی برابر اصل و مثل یک عاشق به طور مرتب در جشنواره ها و دانشگاه ها ظاهر می شده. جایی که وی چندین روز از نزدیک با فیلمسازان جوان همکاری کرده ، و آنها و پروژه هایشان را هدایت کرده ، آنها را به همراه دوربین هایشان بیرون فرستاده ، سپس فیلم هایشان را نمایش داده و در مورد نتایج بحث کرده است.از کنار هم گذاشتن یادداشت های بوجود آمده در مدت زمان نزدیک به ده سال در چندین کارگاه آموزشی ، کتاب سر کلاس با کیارستمی عصاره ی تکنیک ها و روش های فیلمسازی کیارستمی است و از همه مهمتر یک سری از راهنماهای عملی برای فیلمسازان مشتاق است.کتاب سر کلاس با کیارستمی اندکی قبل از درگذشت او همزمان به انگلیسی و فارسی منتشر شد. این کتاب با زاویه ی اول شخص ، از دیدگاه کیارستمی ، نوشته شده است و روش ها و رویکردهای کاری وی به سینمای شاعرانه را شرح می دهد. این کتاب به ترکی و چینی نیز ترجمه شده است.
      

لیست‌های مرتبط به سر کلاس با کیارستمی

یادداشت‌ها

dream.m

dream.m

6 روز پیش

          زندگی کردن مثل اینه که یکی برات بلیت یه فیلم رو بگیره بده دستت، و بعد هلت بده توی سالن نمایش. تو ناخواسته وارد سالن شدی، ولی اگر از تماشای فیلم خوشت نمیاد یا دوسش  نداری، فقط کافیه به سمت تابلوی خروج بری و از سالن بزنی بیرون. 
کیه که تا حالا به بیرون زدن از سالن فکر نکرده باشه؟ ولی خب اغلب ما توی اون لحظه، دست میکنیم توی جیبمون، بلیت تاخورده رو توی مشتمون میگیریم و میگیم حالا یکم دیگه صبر میکنم شاید بعدش بهتر شد، شاید جاهای خوبش مونده.
من اگر بخوام یه فیلم کوتاه از زندگی خودم بسازم،   صحنه هایی  رو می‌سازم که تصمیم داشتم از سالن بزنم بیرون. تصمیم جدی نبودا، هیچوقت جدی نبوده یعنی.  یه دختری رو نشون میدم  که رفته بالای یه پل بلند ایستاده. میدونم پله کجاست.دختر مضطربه، افسرده‌اس، مأیوس عه. از کجا بدونیم مضطرب و افسرده و مایوسه؟ از حالت چشماش. بعد داره فکر میکنه قبل اینکه خودشو پرت کنه، به چنتا از دوستاش پیام بده و خداحافظی کنه. به کسی که دلشو شکسته پیام بده عذرخواهی کنه و بگه اون موقع حالش خیلی بد بوده و متاسفه، از دوستاش معذرت خواهی کنه که نتونسته باهاشون تا آخر بمونه. بعد صداشو ضبط میکنه و حرفاشو میزنه. دوباره که  وویس های خودشو قبل فرستادن گوش میکنه، متوجه میشه هیچ حسی به حرفای خودش نداره. بنظرش حرفاش خیلی پوچ میاد. یا شایدم هرچی فکر میکنه جمله های مناسبی پیدا نمیکنه که بتونه حرف دلشو بگه باهاشون.  بخاطر همینم  از لبه پل فاصله میگیره و برمیگرده خونه.
        

0