معرفی کتاب هیچ کس این زن را نمی شناسد اثر ندا رسولی

هیچ کس این زن را نمی شناسد

هیچ کس این زن را نمی شناسد

3.6
8 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

4

شابک
9789643379858
تعداد صفحات
256
تاریخ انتشار
1397/7/1

توضیحات

        در سحرگاه 25 آگوست سال 1941 م، درست 11 روز بعد از انتشار منشور «آتلانتیک»، ایران از شمال و جنوب مورد تجاوز نیروهای شوروی و انگلیس قرار می گیرد. در این زمان در بستری تاریخی، حاشیه اشغال شهر اردبیل توسط نیروهای متفقین به تصویر کشیده می شود. قهرمان این داستان، نوجوانی است که در شهر اردبیل و در یک نانوایی که صاحبش یک روسی است زندگی می کند و مدتی است که دل در گرو دخترکی ناشناس دارد؛ اما اشغال شهر ماجراهای تازه ای را برای او رقم می زند و او را به وادی تازه ای هدایت می کند...
      

لیست‌های مرتبط به هیچ کس این زن را نمی شناسد

یادداشت‌ها

          از جنگ بیزارم. مخصوصا از ماجرای حمله روسها به ایران. کلا اعصابم میریزه به هم. اگه میدونستم کتاب #هیچ_کس_این_زن_را_نمی_شناسد در این باره است اصلا سراغش نمیرفتم. ولی الان که کتاب رو خوندم خیلی خوشحالم. چون یه کتاب عالی و با کیفیت خوندم. صحنه پردازی، شخصیت پردازی، توصیف ها، فضاسازی و... همه عالی و تمیز. 
کتاب با دو داستان موازی در دو دوره در شهر اردبیل پیش میره. با حدود بیست سال اختلاف. داستان اول متاثر از فضای جنگ با روسهاست و خانواده ای که تحت تاثیر این اتفاقات با مشکلات و تراژدی هایی مواجه میشن. و داستان دوم، داستان یه پسر جوانه که به یه دلیل نامعلومی قصد داره با یه دختر ازدواج کنه که این دلیل بخشی از رمز و راز داستانه. طبیعیه که این دو داستان یک جایی به هم پیوند بخورن.
فضای بومی اقلیمی کار هم خیلی خوب دراومده.
فقط انتظار داشتم با تعلیق بیشتری روبرو باشم. به نظرم یه کم معمای داستان دیر شروع شد.
البته گفتن این نکته ضروریه که این کتاب اولین کتاب #خانم ندا_رسولی هست. و به عنوان اولین کتاب خیلی خیلی کم اشکال و درجه یکه.
پیشنهاد میکنم حتما بخونید و از خوندنش لذت ببرید.
        

3

محدثه ز

محدثه ز

دیروز

          "همه آدم‌ها که مثل هم نیستند. یک عده دلشان می‌خواهد دردشان را بریزند روی دایره‌زنگی و هوار بکشند و یک عده هی می‌خواهند آنچه توی دلشان می گذرد را نشان ندهند که نمی‌شود و سریز می‌کند و یک عده فکر می‌کنند که دردشان از هوار کشیدن و سرریز کردن گذشته یا می‌خواهند که باورش نکنند و هی راه و بیراه می‌آورند که دروغ است و چه و چه... برای همین است که فقط زل می‌زنند به یک‌جا و کور و کر و لال می شوند، همین."

کتابی ساده، دل‌نشین با روایتی خطی.
کتاب فضای تیره‌ای داره و  از دو بخش تشکیل میشه به‌نظرم به نحوی باهم در تضادن و شیوه زندگی شخصیت‌های هر بخش خواسته و ناخواسته پارادوکس جذابی رو ایجاد کرده.
• روایت اول، راوی اول شخص: آصال، جوان اردبیلی که روحیه سرکش و سنت‌شکنی داره و می‌خواهد از شهر و خانواده‌ش دور بشه.
• روایت دوم، راوی دانای کل: سرگذشت سارگل و صالح، زوجی که در دوران قحطی و تجاوز روس‌ها به خاک‌ایران تلاش می‌کنند تا زنده بمونند و خاک و خانه‌شان رو حفظ کنند.
فصل‌ها یکی در میان داستان‌ها رو روایت می‌کنند و در نهایت این دو بخش به‌نحوی بهم می‌پیونده.
یک نکته دوست‌داشتنی کتاب برای من این بود که گاها از اصطلاحات یا کلمات ترکی استفاده کرده بود. در کل من این سبک رو در کتاب‌های ایرانی خیلی می‌پسندم. این که با فرهنگ ، گویش و زبان یک منطقه هر چند کوتاه آشنا شم برام خیلی جذابه و حس خوبی بهم میده
خوندن این کتاب رو به مخاطبان بزرگسال رمان‌های ایرانی اجتماعی پیشنهاد می‌کنم.
        

0