میدان ایتالیا: یک داستان مردمی در سه زمان

میدان ایتالیا: یک داستان مردمی در سه زمان

میدان ایتالیا: یک داستان مردمی در سه زمان

آنتونیو تابوکی و 1 نفر دیگر
5.0
1 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

4

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

سحرگاه همان شب بود که، شایع شد که پنجره ها کوچ کرده اند. می گفتند که اولین پنجره هایی که به پرواز درآمد، مال خانه کشیش بود. این پنجره ها بر فراز میدان پرواز می کردند تا برادران خود را دعوت کنند تا گرد آیند. پنجره های دهکده یک یک خود را از دیوارها واکندند و به دعوت پیشوایان خود، در پروازی مرتعش متحد شدند. بعد به اشاره رهبران خود دسته جمعی در آسمان بی کران، رو به جانب غرب پیش رفتند و لنگه هاشان را به ضربی آرام، چنان که گفتی بال به هم زنان، مثل غازهای وحشی مهاجر به صورت صفی شکسته آغاز کردند. باد که می وزید صفیری از دل آ ن ها بیرون می کشید که به آواز پرندگان می مانست. به زودی از آن ها جز خط باریکی باقی نماند که در آسمان دریا ناپدید شد. خانه ها با کاسه های چشم خالی مانده شان پرچم تسلیم برافراشتند. ـ از متن کتاب

یادداشت‌های مرتبط به میدان ایتالیا: یک داستان مردمی در سه زمان