معرفی کتاب گزیده ای از غزل های ویلیام شکسپیر اثر ویلیام شکسپیر مترجم نعمت الله شموسی

گزیده ای از غزل های ویلیام شکسپیر

گزیده ای از غزل های ویلیام شکسپیر

ویلیام شکسپیر و 1 نفر دیگر
4.3
6 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

17

خواهم خواند

15

ناشر
آژند
شابک
9647367015
تعداد صفحات
64
تاریخ انتشار
1385/7/1

توضیحات

        کتاب با مروری کوتاه بر زندگی نامه" ویلیام شکسپیر" شاعر و نمایش نامه نویس بزرگ انگلیسی آغاز می شود؛ و در ادامه گزیده ای از غزل های وی درج می گردد. برخی از این غزلیات خطاب به مردی جوان، و برخی دیگر خطاب به زنی با گیسوان سیاه سروده شده اند. برای نمونه: آیا راه رسم تو این است و گسترده ی حسادتت این چنین؟/ هرگز/ عشق تو هر چند زیاد باشد، به این وسعت و عظمت نیست/ این عشق من است که چشم هایم را باز نگه می دارد/ این عشق راستین من است که آرامشم را درهم می شکند/ و برای خاطر تو،/ چون دیده بانی بر کارهایم نظارت می کند.
      

یادداشت‌ها

          غزلواره های شکسپیر را در روزهای سخت و طاقت فرسای بیماری خواندم. گاه روزهای زیادی بسته میماند و خاک میگرفت. گاه پیش می‌رفت. گاه با خواندن کلمه ای خواب بر چشمانم غلبه میکرد. 
شکسپیر در این کتاب شیوه ای از شعر را انتخاب کرده که در زبان فارسی رایج نیست. 
سونات به اشتباه غزل تلقی می‌شود حال اینکه نه قالب غزل را دارد نه مفهمومی از آن. 
سونات های شکسپیر عمیق مفهومی و عاشقانه اند. 
در شعرهای شکسپیر زمان موجودی بی‌رحم است که زیبایی را از خیلی زود از عاشق و معشوق می‌گیرند. من تا به حال در هیچ شعر فارسی زمان را انقدر بی‌رحم ندیده بودم. 
مقدمه کتاب که مربوط به مترجم آن است درباره عهد الیزابت نوشته است(روزی درباره کتاب ملکه الیزابت خواهم نوشت). 
و لازم است بدانید که انگلستان در آن زمان خیلی بیشتر از آنچه در زبان فارسی مفهوم مردسالاری در اشعار را داریم در لغتهای او می‌بینیم. 
در این میان اعتقاد شکسپیر به سنت‌ها و آیین‌های مذهبی و تلویح به عهد عتیق واقعا جالب بود. 
این کتاب را که میخواندم بیش از غرق شدن در مضامین غزلواره ها جذب تاریخ انگلستان میشدم. 
بخوانید...
لذت ببرید...
و شعرهای فارسی را بیشتر دوست بدارید...
یادم رفت که بگویم به نظرم عاشق در شعرهای فارسی خیلی جسورتر است مثلا آنجایی که وحشی می‌گوید ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را...
عاشق در زبان شکسپیر موجودی است که دائم درحال مدح و ثنای معشوق است دریغ از خرده شکایتی:)
        

0