معرفی کتاب نقد عقل عملی اثر ایمانوئل کانت مترجم سید مسعود حسینی

نقد عقل عملی

نقد عقل عملی

ایمانوئل کانت و 1 نفر دیگر
4.3
3 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

10

ناشر
نشر نی
شابک
9786220604730
تعداد صفحات
335
تاریخ انتشار
1401/8/30

توضیحات

        از غرایبِ تاریخِ فلسفه است که یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین نظریه‌های اخلاق ــ یعنی نظریه‌ی اخلاقِ کانت ــ در قالبِ کتابی واحد در دسترس نیست. از میانِ سه اثرِ اصلیِ کانت در اخلاق، بنیانگذاری برای مابعدالطبیعه‌ی اخلاق، نقدِ عقلِ عملی و مابعدالطبیعه‌ی اخلاق، اولینِ آن‌ها در کانونِ علاقه‌ی فلسفی بوده و هست. حتی امروزه نیز هنوز از نظرِ بسیاری کسان لُبِ اخلاقِ کانتی در تلقیِ او از اراده‌ی خیر و در آموزه‌ی اَمرِ بی‌قیدوشرط خلاصه می‌شود. اما با مطالعه‌ی نقدِ دوم آشکار می‌شود که چنین چیزی عینِ تقلیلِ فلسفه‌ی اَخلاقِ کانت است. گستره‌ی موضوعیِ نقدِ دوم به واقع فوق‌العاده است. کانت پیش‌تر سه پرسش طرح کرده بود: «چه می‌توانم بدانم؟ چه می‌بایست بکنم؟ به چه می‌توانم امید ببندم؟». در نقدِ عقلِ عملی، اولاً، نتایجِ نقدِ نخست تأیید می‌شود؛ ثانیاً، آموزه‌ی اَمرِ بی‌قیدوشرط از طریقِ امرِ واقعِ عقلِ محض توضیح داده می‌شود و این امید که کوششِ فضیلتمندانه چه‌بسا بیهوده نباشد در پرتوِ آموزه‌ی خیرِ اعلی موجه می‌گردد. ثالثاً، کانت با سه اصلِ موضوعه‌ی آزادی، نامیرایی و خدا ــ به جای پاسخ دادن به این پرسش که به چه می‌توانم امید ببندم ــ به این پرسش پاسخ می‌دهد که من به‌مثابه‌ی سوژه‌ای اَخلاقی باید به چه چیزی معتقد باشم تا قانونِ اَخلاق موهوم نباشد. بنابراین، در نظرِ کانت معنای تکلیف‌گرایانه‌ی اَخلاق در تکلیف‌های ما در قبالِ کنش خلاصه نمی‌شود؛ از نظرِ او، ما در مقامِ سوژه‌هایی اَخلاقی باید به وُجودِ خدا و نامیراییِ نفْس معتقد باشیم. این اعتقاد از منظرِ عملی گریزناپذیر است.
      

لیست‌های مرتبط به نقد عقل عملی

آشنایی با کانتایمانوئل کانتکانت

سیر خوانش فلسفه نقادی کانت

14 کتاب

تابستان سال 1401 حدود سه ماه درگیر کانت بودم که چه درگیری شیرینی هم بود. در یک سیری سعی کردم مسائل اصلی کانت را بفهمم. پر واضح است سه نقد اصلی را کامل متن خوانی نکردم ( چه کار یک عمر است و نه چند ماه ) بلکه به فقراتی اکتفا کردم و به جایش بیشتر رجوعم به شرح‌های دست اول بود. در کنار شرح‌ها بار اصلی آموزشم را دو استاد بزرگوار یعنی دکتر شاهد طباطبایی و دکتر اصغر واعظی بر دوش کشیدند. . سمت فلاسفه‌های بزرگ بدون استاد نباید رفت. فوکو و دریدا را میشود بدون استاد خواند اما ارسطو، کانت، صدرا و ... را اصلا. کانت خواندن یکسری مقدمات دارد. باید فلسفه راسیونالیسم یعنی دکارت و ولف را دانست. همچنین فلسفه آمپریسیسم مانند لاک، بارکلی و مخصوصا هیوم را. در کنار همه اینها فلسفه طبیعی یعنی کوپرنیک و نیوتون بسیار واجب‌اند. برای نقد عقل عملی هم دانستن روسو لازم است. اما خب اگر واقع بین باشید هر کدام از این فلاسفه یک سیر مفصل مخصوص خود را نیاز دارند و اینجاست که لزوم استاد مشخص میشود. استاد همانگونه که نمی‌گذارد شما فلسفه‌ی فیلسوف را اشتباه بفهمید، به همین ترتیب فلسفه را در بستر زمانی و مکانی خودش به شما یاد میدهد، چرا که فلسفه در عین انتزاعی و لامکان و لازمان بودن، بسیار بسیار انضمامی و بسته به روزگار خودش است. بار انتقال این مهم به دوش استاد است. لذا توصیه‌ام این است که یا درسگفتار دکتر شاهد طباطبایی و یا محمدمهدی اردبیلی را در زمان کانت خوانی گوش دهید. این دو درس‌گفتار به وفور در تلگرام پیدا میشود اما اگر کسی نیافت به من پیام بدهد. . لیست را بر طبق تجربه‌ام مرتب کردم. قطعا آثار خوبی هستند که متوجه‌شان نشدم ولی این لیست حداقل‌ها را دارد. اگه به اثر خوبی بر بخورم حتما اضافه خواهم کرد.

167

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          این‌گونه می‌نویسم وقتی سخنان کانت را در این کتاب می‌خوانیم یا در نهایت در چند پاراگراف خلاصه کنیم، می‌بینیم که استدلال‌های او به طرفداری از دین اخلاقی، گرچه سبک و سیاقی عمدتاً مدرسی دارد، واقعاً ملهم از کشیش داستان ژان‌ژاک‌روسو در فصول کتاب امیل است. تاثیری که کانت از روسو گرفته است و بارها و بارها به آن اشاره هم می‌کند.

برای فهم بهتر آثار کانت بهتر است دلایل و چرایی مواجهه روسو با سوالات مشابهی که کانت نیز با آنها رو‌به‌رو بودرا مطالعه کرد.

برخورد کانت با نومیدی و امید آشکارا برگرفته از داستانی است که راوی روسو در کتاب امیل درباره ارتباط بین از دست دادن ایمانش به خدا و خودش تعریف می‌کند؛ اصول موضوعه صرفاً بیان صوری ایمانی‌اند که خود کشیش آن را اعلام می‌کند؛ اصولی که تسکین می‌دهند اما نامعقول نیستند.

در حالی که روسو پذیرش این دین اخلاقی را چونان ابزاری برای دور نگه داشتن شکاکیت ویرانگر توصیه می‌کند، استدلال کانت این ایمان را به لحاظ عملی برای هر موجود عاقلی الزامی می‌سازد.

او همسو با اپیکوریان مدرن تصدیق می‌کند که انسان اغلب خصلت و خاصیتی دینی دارد، چون از ترس و نادانی او سوءاستفاده شده است. او همچنین همسو با روسو تصدیق می‌کند که بسیاری از انسان‌های متمدن، بحرانی وجودی را به این دلیل به دین روی می‌آورند که زندگی‌شان رقم زده شده است.

استدلال کانت در کتاب نقد عقل عملی، طولانی و فنی است، اما می‌توان آن را در مراحل زیر خلاصه کرد:

۱. عقل عملی که در برابر عقل نظری قرار می‌گیرد، می‌خواهد اراده انسان را در آزادی‌اش جهت بخشد.
وقتی درباره هدف کل اراده‌مان سخن می‌گوییم که باید چیزی خیر و خوب را جستجو کند، به ایده عالی‌ترین خیر رهنمون می‌شویم.

۲. عالی‌ترین خیر برای موجوداتی مانند ما که از عقل بهره‌مندند، نیل به سعادت در نسبت با فضیلت ماست. این خیری مختلط است. گرچه اخلاق به تنهایی نشانه آزادی ماست، باید میلمان به سعادت را نیز تصدیق کنیم، مادامی که جست‌وجوی آن ناقض اخلاق نباشد. جست‌وجوی این عالی‌ترین خیر ذاتاً مشکل‌آفرین است.

هرگز نمی‌توانیم بدانیم که واقعاً اخلاقی هستیم و نیز نمی‌توانیم بدانیم که آیا اخلاق واقعاً برای سعادتی که مایل به آنیم، جا باز می‌کند. آگاهی از این تنش می‌تواند به نومیدی راه ببرد و ما را وسوسه کند تا از میان اخلاق یا سعادت یکی از آنها یا هر دو را وانهیم.

۴. تنها راه برای دفع نومیدی و حفظ امید معقول به تحقق عالی‌ترین خیر، پذیرش دو اصل موضوعه «عملی» الهیاتی برای تأمین نیازهای مشروع عقل عملی است.

نخست، ایده خدا به مثابه علت عالیه طبیعت و به عنوان کسی که سعادت را همسو با اخلاق تخصیص می‌دهد. این اصل موضوعه راه را بر این نگرانی سد می‌کند که ممکن است اخلاق و سعادت با یکدیگر در تضاد باشند.

دوم اینکه ایده جاودانگی فردی را زمانی نامتناهی تصور کنیم که در آن می‌توانیم خود را به لحاظ اخلاقی بهبود ببخشیم. این اصل موضوعه، این نگرانی را فرو می‌نشاند که شاید در طول عمرمان هرگز نتوانیم به کمال اخلاقی دست یابیم.

۵. کانت می‌گوید موجود عقلانی نه تنها مجاز بلکه مکلف به اتخاذ این اصول است. اگر ما مکلف به جستجوی عالی‌ترین خیر هستیم، مکلف به پذیرش هر اصل موضوعه غیرمتناقضی نیز هستیم که نیازهای عقل عملی را حین جستجوی آن تأمین می‌کند. بر اساس عقل تنها، اصول موضوعه خدا و جاودانگی نه قابل اثبات‌اند و نه غیرقابل اثبات، چون از مرزهای تجربه محتمل ما فراتر می‌روند. اما این اصول چون متناقض نیستند و برای جستجوی عالی‌ترین خیر ضروری‌اند، باید آنها را به مثابه بنیان ایمان عقلانی اخلاقی‌مان بپذیریم.
        

18

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          این‌گونه می‌نویسم وقتی سخنان کانت را در این کتاب می‌خوانیم یا در نهایت در چند پاراگراف خلاصه کنیم، می‌بینیم که استدلال‌های او به طرفداری از دین اخلاقی، گرچه سبک و سیاقی عمدتاً مدرسی دارد، واقعاً ملهم از کشیش داستان ژان‌ژاک‌روسو در فصول کتاب امیل است. تاثیری که کانت از روسو گرفته است و بارها و بارها به آن اشاره هم می‌کند.

برای فهم بهتر آثار کانت بهتر است دلایل و چرایی مواجهه روسو با سوالات مشابهی که کانت نیز با آنها رو‌به‌رو بودرا مطالعه کرد.

برخورد کانت با نومیدی و امید آشکارا برگرفته از داستانی است که راوی روسو در کتاب امیل درباره ارتباط بین از دست دادن ایمانش به خدا و خودش تعریف می‌کند؛ اصول موضوعه صرفاً بیان صوری ایمانی‌اند که خود کشیش آن را اعلام می‌کند؛ اصولی که تسکین می‌دهند اما نامعقول نیستند.

در حالی که روسو پذیرش این دین اخلاقی را چونان ابزاری برای دور نگه داشتن شکاکیت ویرانگر توصیه می‌کند، استدلال کانت این ایمان را به لحاظ عملی برای هر موجود عاقلی الزامی می‌سازد.

او همسو با اپیکوریان مدرن تصدیق می‌کند که انسان اغلب خصلت و خاصیتی دینی دارد، چون از ترس و نادانی او سوءاستفاده شده است. او همچنین همسو با روسو تصدیق می‌کند که بسیاری از انسان‌های متمدن، بحرانی وجودی را به این دلیل به دین روی می‌آورند که زندگی‌شان رقم زده شده است.

استدلال کانت در کتاب نقد عقل عملی، طولانی و فنی است، اما می‌توان آن را در مراحل زیر خلاصه کرد:

۱. عقل عملی که در برابر عقل نظری قرار می‌گیرد، می‌خواهد اراده انسان را در آزادی‌اش جهت بخشد.
وقتی درباره هدف کل اراده‌مان سخن می‌گوییم که باید چیزی خیر و خوب را جستجو کند، به ایده عالی‌ترین خیر رهنمون می‌شویم.

۲. عالی‌ترین خیر برای موجوداتی مانند ما که از عقل بهره‌مندند، نیل به سعادت در نسبت با فضیلت ماست. این خیری مختلط است. گرچه اخلاق به تنهایی نشانه آزادی ماست، باید میلمان به سعادت را نیز تصدیق کنیم، مادامی که جست‌وجوی آن ناقض اخلاق نباشد. جست‌وجوی این عالی‌ترین خیر ذاتاً مشکل‌آفرین است.

هرگز نمی‌توانیم بدانیم که واقعاً اخلاقی هستیم و نیز نمی‌توانیم بدانیم که آیا اخلاق واقعاً برای سعادتی که مایل به آنیم، جا باز می‌کند. آگاهی از این تنش می‌تواند به نومیدی راه ببرد و ما را وسوسه کند تا از میان اخلاق یا سعادت یکی از آنها یا هر دو را وانهیم.

۴. تنها راه برای دفع نومیدی و حفظ امید معقول به تحقق عالی‌ترین خیر، پذیرش دو اصل موضوعه «عملی» الهیاتی برای تأمین نیازهای مشروع عقل عملی است.

نخست، ایده خدا به مثابه علت عالیه طبیعت و به عنوان کسی که سعادت را همسو با اخلاق تخصیص می‌دهد. این اصل موضوعه راه را بر این نگرانی سد می‌کند که ممکن است اخلاق و سعادت با یکدیگر در تضاد باشند.

دوم اینکه ایده جاودانگی فردی را زمانی نامتناهی تصور کنیم که در آن می‌توانیم خود را به لحاظ اخلاقی بهبود ببخشیم. این اصل موضوعه، این نگرانی را فرو می‌نشاند که شاید در طول عمرمان هرگز نتوانیم به کمال اخلاقی دست یابیم.

۵. کانت می‌گوید موجود عقلانی نه تنها مجاز بلکه مکلف به اتخاذ این اصول است. اگر ما مکلف به جستجوی عالی‌ترین خیر هستیم، مکلف به پذیرش هر اصل موضوعه غیرمتناقضی نیز هستیم که نیازهای عقل عملی را حین جستجوی آن تأمین می‌کند. بر اساس عقل تنها، اصول موضوعه خدا و جاودانگی نه قابل اثبات‌اند و نه غیرقابل اثبات، چون از مرزهای تجربه محتمل ما فراتر می‌روند. اما این اصول چون متناقض نیستند و برای جستجوی عالی‌ترین خیر ضروری‌اند، باید آنها را به مثابه بنیان ایمان عقلانی اخلاقی‌مان بپذیریم.
        

0