معرفی کتاب Critique of Practical Reason اثر ایمانوئل کانت

Critique of Practical Reason

Critique of Practical Reason

ایمانوئل کانت و 2 نفر دیگر
4.3
3 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

9

شابک
9780521599627
تعداد صفحات
181
تاریخ انتشار
1376/8/23

توضیحات

        This seminal text in the history of moral philosophy elaborates the basic themes of Kant's moral theory, gives the most complete statement of his highly original theory of freedom of the will, and develops his practical metaphysics. This new edition, prepared by an acclaimed translator and scholar of Kant's practical philosophy, presents the first new translation of the work to appear for many years, together with a substantial and lucid introduction.
      

یادداشت‌ها

          این‌گونه می‌نویسم وقتی سخنان کانت را در این کتاب می‌خوانیم یا در نهایت در چند پاراگراف خلاصه کنیم، می‌بینیم که استدلال‌های او به طرفداری از دین اخلاقی، گرچه سبک و سیاقی عمدتاً مدرسی دارد، واقعاً ملهم از کشیش داستان ژان‌ژاک‌روسو در فصول کتاب امیل است. تاثیری که کانت از روسو گرفته است و بارها و بارها به آن اشاره هم می‌کند.

برای فهم بهتر آثار کانت بهتر است دلایل و چرایی مواجهه روسو با سوالات مشابهی که کانت نیز با آنها رو‌به‌رو بودرا مطالعه کرد.

برخورد کانت با نومیدی و امید آشکارا برگرفته از داستانی است که راوی روسو در کتاب امیل درباره ارتباط بین از دست دادن ایمانش به خدا و خودش تعریف می‌کند؛ اصول موضوعه صرفاً بیان صوری ایمانی‌اند که خود کشیش آن را اعلام می‌کند؛ اصولی که تسکین می‌دهند اما نامعقول نیستند.

در حالی که روسو پذیرش این دین اخلاقی را چونان ابزاری برای دور نگه داشتن شکاکیت ویرانگر توصیه می‌کند، استدلال کانت این ایمان را به لحاظ عملی برای هر موجود عاقلی الزامی می‌سازد.

او همسو با اپیکوریان مدرن تصدیق می‌کند که انسان اغلب خصلت و خاصیتی دینی دارد، چون از ترس و نادانی او سوءاستفاده شده است. او همچنین همسو با روسو تصدیق می‌کند که بسیاری از انسان‌های متمدن، بحرانی وجودی را به این دلیل به دین روی می‌آورند که زندگی‌شان رقم زده شده است.

استدلال کانت در کتاب نقد عقل عملی، طولانی و فنی است، اما می‌توان آن را در مراحل زیر خلاصه کرد:

۱. عقل عملی که در برابر عقل نظری قرار می‌گیرد، می‌خواهد اراده انسان را در آزادی‌اش جهت بخشد.
وقتی درباره هدف کل اراده‌مان سخن می‌گوییم که باید چیزی خیر و خوب را جستجو کند، به ایده عالی‌ترین خیر رهنمون می‌شویم.

۲. عالی‌ترین خیر برای موجوداتی مانند ما که از عقل بهره‌مندند، نیل به سعادت در نسبت با فضیلت ماست. این خیری مختلط است. گرچه اخلاق به تنهایی نشانه آزادی ماست، باید میلمان به سعادت را نیز تصدیق کنیم، مادامی که جست‌وجوی آن ناقض اخلاق نباشد. جست‌وجوی این عالی‌ترین خیر ذاتاً مشکل‌آفرین است.

هرگز نمی‌توانیم بدانیم که واقعاً اخلاقی هستیم و نیز نمی‌توانیم بدانیم که آیا اخلاق واقعاً برای سعادتی که مایل به آنیم، جا باز می‌کند. آگاهی از این تنش می‌تواند به نومیدی راه ببرد و ما را وسوسه کند تا از میان اخلاق یا سعادت یکی از آنها یا هر دو را وانهیم.

۴. تنها راه برای دفع نومیدی و حفظ امید معقول به تحقق عالی‌ترین خیر، پذیرش دو اصل موضوعه «عملی» الهیاتی برای تأمین نیازهای مشروع عقل عملی است.

نخست، ایده خدا به مثابه علت عالیه طبیعت و به عنوان کسی که سعادت را همسو با اخلاق تخصیص می‌دهد. این اصل موضوعه راه را بر این نگرانی سد می‌کند که ممکن است اخلاق و سعادت با یکدیگر در تضاد باشند.

دوم اینکه ایده جاودانگی فردی را زمانی نامتناهی تصور کنیم که در آن می‌توانیم خود را به لحاظ اخلاقی بهبود ببخشیم. این اصل موضوعه، این نگرانی را فرو می‌نشاند که شاید در طول عمرمان هرگز نتوانیم به کمال اخلاقی دست یابیم.

۵. کانت می‌گوید موجود عقلانی نه تنها مجاز بلکه مکلف به اتخاذ این اصول است. اگر ما مکلف به جستجوی عالی‌ترین خیر هستیم، مکلف به پذیرش هر اصل موضوعه غیرمتناقضی نیز هستیم که نیازهای عقل عملی را حین جستجوی آن تأمین می‌کند. بر اساس عقل تنها، اصول موضوعه خدا و جاودانگی نه قابل اثبات‌اند و نه غیرقابل اثبات، چون از مرزهای تجربه محتمل ما فراتر می‌روند. اما این اصول چون متناقض نیستند و برای جستجوی عالی‌ترین خیر ضروری‌اند، باید آنها را به مثابه بنیان ایمان عقلانی اخلاقی‌مان بپذیریم.
        

18

          این‌گونه می‌نویسم وقتی سخنان کانت را در این کتاب می‌خوانیم یا در نهایت در چند پاراگراف خلاصه کنیم، می‌بینیم که استدلال‌های او به طرفداری از دین اخلاقی، گرچه سبک و سیاقی عمدتاً مدرسی دارد، واقعاً ملهم از کشیش داستان ژان‌ژاک‌روسو در فصول کتاب امیل است. تاثیری که کانت از روسو گرفته است و بارها و بارها به آن اشاره هم می‌کند.

برای فهم بهتر آثار کانت بهتر است دلایل و چرایی مواجهه روسو با سوالات مشابهی که کانت نیز با آنها رو‌به‌رو بودرا مطالعه کرد.

برخورد کانت با نومیدی و امید آشکارا برگرفته از داستانی است که راوی روسو در کتاب امیل درباره ارتباط بین از دست دادن ایمانش به خدا و خودش تعریف می‌کند؛ اصول موضوعه صرفاً بیان صوری ایمانی‌اند که خود کشیش آن را اعلام می‌کند؛ اصولی که تسکین می‌دهند اما نامعقول نیستند.

در حالی که روسو پذیرش این دین اخلاقی را چونان ابزاری برای دور نگه داشتن شکاکیت ویرانگر توصیه می‌کند، استدلال کانت این ایمان را به لحاظ عملی برای هر موجود عاقلی الزامی می‌سازد.

او همسو با اپیکوریان مدرن تصدیق می‌کند که انسان اغلب خصلت و خاصیتی دینی دارد، چون از ترس و نادانی او سوءاستفاده شده است. او همچنین همسو با روسو تصدیق می‌کند که بسیاری از انسان‌های متمدن، بحرانی وجودی را به این دلیل به دین روی می‌آورند که زندگی‌شان رقم زده شده است.

استدلال کانت در کتاب نقد عقل عملی، طولانی و فنی است، اما می‌توان آن را در مراحل زیر خلاصه کرد:

۱. عقل عملی که در برابر عقل نظری قرار می‌گیرد، می‌خواهد اراده انسان را در آزادی‌اش جهت بخشد.
وقتی درباره هدف کل اراده‌مان سخن می‌گوییم که باید چیزی خیر و خوب را جستجو کند، به ایده عالی‌ترین خیر رهنمون می‌شویم.

۲. عالی‌ترین خیر برای موجوداتی مانند ما که از عقل بهره‌مندند، نیل به سعادت در نسبت با فضیلت ماست. این خیری مختلط است. گرچه اخلاق به تنهایی نشانه آزادی ماست، باید میلمان به سعادت را نیز تصدیق کنیم، مادامی که جست‌وجوی آن ناقض اخلاق نباشد. جست‌وجوی این عالی‌ترین خیر ذاتاً مشکل‌آفرین است.

هرگز نمی‌توانیم بدانیم که واقعاً اخلاقی هستیم و نیز نمی‌توانیم بدانیم که آیا اخلاق واقعاً برای سعادتی که مایل به آنیم، جا باز می‌کند. آگاهی از این تنش می‌تواند به نومیدی راه ببرد و ما را وسوسه کند تا از میان اخلاق یا سعادت یکی از آنها یا هر دو را وانهیم.

۴. تنها راه برای دفع نومیدی و حفظ امید معقول به تحقق عالی‌ترین خیر، پذیرش دو اصل موضوعه «عملی» الهیاتی برای تأمین نیازهای مشروع عقل عملی است.

نخست، ایده خدا به مثابه علت عالیه طبیعت و به عنوان کسی که سعادت را همسو با اخلاق تخصیص می‌دهد. این اصل موضوعه راه را بر این نگرانی سد می‌کند که ممکن است اخلاق و سعادت با یکدیگر در تضاد باشند.

دوم اینکه ایده جاودانگی فردی را زمانی نامتناهی تصور کنیم که در آن می‌توانیم خود را به لحاظ اخلاقی بهبود ببخشیم. این اصل موضوعه، این نگرانی را فرو می‌نشاند که شاید در طول عمرمان هرگز نتوانیم به کمال اخلاقی دست یابیم.

۵. کانت می‌گوید موجود عقلانی نه تنها مجاز بلکه مکلف به اتخاذ این اصول است. اگر ما مکلف به جستجوی عالی‌ترین خیر هستیم، مکلف به پذیرش هر اصل موضوعه غیرمتناقضی نیز هستیم که نیازهای عقل عملی را حین جستجوی آن تأمین می‌کند. بر اساس عقل تنها، اصول موضوعه خدا و جاودانگی نه قابل اثبات‌اند و نه غیرقابل اثبات، چون از مرزهای تجربه محتمل ما فراتر می‌روند. اما این اصول چون متناقض نیستند و برای جستجوی عالی‌ترین خیر ضروری‌اند، باید آنها را به مثابه بنیان ایمان عقلانی اخلاقی‌مان بپذیریم.
        

0