آخر شاهنامه عمومیادبیاتشعرشعر ایران آخر شاهنامه مهدی اخوان ثالث 4.1 29 نفر | 5 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 61 خواهم خواند 7 ناشر زمستان شابک 9789646200210 تعداد صفحات 142 تاریخ انتشار 1392/12/27 نسخههای دیگر نشر مروارید نشر مروارید نشر مروارید نشر مروارید نشر مروارید نشر مروارید نشر مروارید نشر مروارید نشر زمستان نشر مروارید توضیحات کتاب آخر شاهنامه، شاعر مهدی اخوان ثالث. لیستهای مرتبط به آخر شاهنامه مهدی عبدالعلی پور چرا که شعر، گفتار حکمت آمیز خون است 28 کتاب چرا كه شعر گفتار حكمتآميز ِ خون است، آن درخت گلگون ِ درون انسانى كه مىتواند كلمات ملالآور را به غنچه مبدل كند و از آن همه گلهايى در وجود آرد. 4 18 یادداشتها محبوبترین جدید ترین امیر م 1401/3/17 چهار یا پنج تا شعر فوقالعادهی لایق ۵/۵ توی این کتاب بود که انگار روی هر جملهاش یک سال فکر شده. زمانی که اون اشعار رو میخوندم، از ظرافتی که به خرج داده شده بود سرشار از لذت میشدم و همزمان عصبانی از هرکسی که تونسته به این کتاب کمتر از نمرهی کامل بده. جلوتر که رفتم، از بقیهی اشعارش در اون سطح لذت نبردم و الان به نظرم ۴/۵ نمرهی خوبیه. 0 1 هومن 1403/7/2 همان رنگ و همان روی، همان برگ و همان بار. همان خندهی خاموشِ در او خُفته بسی راز، همان شرم و همان ناز. همان برگِ سپیدِ به مَثَل، ژالهی ژاله، به مَثَل، اشکِ نگونسار، همان جلوه و رخسار. نه پژمرده شود هیچ، نه افسرده؛ که افسردگیِ روی خورَد آب ز پژمردگیِ دل. ولی در پسِ این چهره دلی نیست. گَرَش برگ و بری هست، زِ آب و زِ گِلی نیست. هم از دور ببینش. به مَنظَر بنشان و به نظاره بنشینش. ولی قصه زِ امّیدِ هَبایی که در او بسته دلت، هیچ مگویش. مبویش. که او بوی چنین قصه شنیدن نتواند. مَبَر دست به سویش. که در دستِ تو جز کاغذِ رنگین، ورقی چند، نماند... (گل، تهران، تیرماه ۱۳۳۸) https://hooman.bio.link/ 0 0 مرضیه محمدی 1403/3/4 ای تکیه گاه و پناهِ زیباترین لحظه های پر عصمت و شکوهِ تنهایی و خلوت من! 0 0 علی نخعی 1402/1/21 "آه، دیگر ما فاتحانِ گوژپشت و پیر را مانیم بربهکشتیهای موجِ بادبان از کف دل بهیادِ برههای فرّهی، در دشت ایامِ تهی، بسته تیغهامان زنگخورد و کهنه و خسته کوسهامان جاودان خاموش تیرهامان بال بشکسته ما فاتحان شهرهای رفته بر بادیم با صدایی ناتوانتر زآنکه بیرون آید از سینه راویان قصههای رفته از یادیم کس به چیزی یا پشیزی برنگیرد سکه هامان را گویی از شاهیست بیگانه یا ز میری دودمانش منقرض گشته گاهگه بیدار میخواهیم شد زین خواب جادویی همچو خواب همگنان غار، چشم میمالیم و میگوییم: آنَک، طرفه قصرِ زرنگارِ صبحِ شیرینکار لیک بی مرگ است دقیانوس وای، وای، افسوس" بیتعارف من با شعر نو هیچوقت ارتباط نگرفته بودم. و حسی هم نسبت به آن نداشتم. اما بعد از اینکه -تازه یک ماه پیش- با اخوان آشنا شدم نظرم عوض شد. برای فهم و لذت بیشتر از شعر اخوان پیشنهاد میکنم حتما شعرخوانی و توضیحات گرم و گیرای دکتر کاکاوند را در فصل پنجم کتابباز ببینید. صلابت زبان اخوان و طنز تلخ و نگاه ناامید او واقعا برای من جذاب بود. 2 24 قاسم صفایینژاد 1401/7/8 مفهوم ناامیدی در شعرها موج میزنه. بعضا خواسته بگه که مسئول همه اتفاقات بد خودمون هستیم و باید تغییر کنیم ولی ناامیدی بیشتر از انگیزه تحرکه 0 0