معرفی کتاب خواهر عروسکی اثر بنجامین لودویگ مترجم بهناز پیری

خواهر عروسکی

خواهر عروسکی

بنجامین لودویگ و 2 نفر دیگر
3.9
57 نفر |
23 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

112

خواهم خواند

24

ناشر
شابک
9786226513425
تعداد صفحات
378
تاریخ انتشار
1398/2/14

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        جینی، راوی نوجوان داستان، به بیماری اوتیسم مبتلاست. گلوریا، مادر جینی، با او رابطه ی خوبی ندارد و شرایط و بیماری او را درک نمی کند و کتکش می زند. جینی یک خواهر نوزاد دارد که خاله کاترین گفته او عروسک جینی است و هیچ وقت بزرگ نمی شود. جینی حرف خاله کاترین را باور کرده و قول داده مراقب عروسکش باشد.یک شب پلیس و مددکاران از راه می رسند و مادر جینی را دستگیر می کنند. جینی از ترس، عروسکش را توی چمدان می گذارد و زیر تخت پنهانش می کند. مددکاران جینی را با خود می برند و او را از گلوریا دور می کنند. پس از آن، جینی از خانه ای به خانه ی دیگر فرستاده می شود، اما همیشه دنبال راهی است که بفهمد چه اتفاقی برای عروسکش افتاده!
      

پست‌های مرتبط به خواهر عروسکی

یادداشت‌ها

          جوری رفتار میکرد که انگار عروسکش زندست ، کسی چه میدانست شاید آن عقب افتاده ای که هیچی نمیفهمد زندگی کسی را نجات داده باشد 
جینی دختر چهارده ساله ای است که دارای بیماری سندروم داون است و این باعث تغییر پیدا کردن او با دیگر همسنانش میشد ؛ رفتار های کودکانه اش و افکاری که داشت ، و البته چیز هایی که برایش مهم بودند که شاید کمتر کسی توجهی به آنها میکرد . 
مادر جینی _گلوریا _ ادمی بود که توانایی نگه داری از کودکان را به خاطر دلایل متعدد بسیار نداشت ؛ او جیینی را کتک میزد و غذا بهش نمیداد ، یک روز به خاطر اتفاقی باعث شد که پلیس دخترک را از دست مادر معتادش نجات دهد و به دست سرپرست های شایسته ای بسپارد اما جینی دلتنگ مادر و خاله اش _ کریستال یا انطور که جینی میگوید ، کریستال با س _ بود و دل خوشی از سرپرست های گوناگونش نداشت و هربار به نوعی فرار میکرد تا اینکه یک روز بعد از گذشت چهار سال دوری از مادرش او را در فیس بوک پیدا کرد و باعث رقم خوردن اتفاقاتی عجیب و هیجان انگیز شد . 
در این کتاب به شخصیت جینی به خوبی پرداخته شده بود طوری که در انتهای کتاب به خوبی میشد علایق و ویژگی های شخصیتی دخترک را نامبرد . با اینکه به خوبی شخصیتش را توصیف کرده بود اما صورت منحصر به فرد او که بیماریش را نشان میداد را توصیف زیادی نکرد حتی میشد گفت چیزی درباره اش نگفت و همین باعث میشد به خاطر رفتار های بچگانه و افکار کودکانه اش من اورا دخترکی شش ساله با قدی کوتاه تصور کنم در حالی که او یک دختر نوجوان چهارده ساله با قد احتمالا بلند تری بوده . 
توصیف ها از مکان ها به قدری بود که بشود تصورش کرد اما چون از دید فردی با معیارات متفاوت و بیماری خاصی بود پس ایراد زیادی نمیشد گرفت ولی خب بالاخره او هم مثل همه میدید میشد بعضی جاها را بهتر توصیف کرد و بیشتر درباره اش حرف زد مثل خانه ابی یا خانه گلوریا یا حتی خانه کریستال که در وسط جاده بود .
افکار و احساسات دخترک را به خوبی به خواننده منتقل میکرد و باعث میشد همزمان با جینی من هم احساساس ناراحتی و ترس و اضطراب کنم هرچند که جینی به نسب کمتر میتوانست از احساساتش بگوید ولی همان مقدار کم هم باعث همزاد پنداری من با او میشد. 
تا صفحات پنجاه - شصت داستان مقداری مبهم بود و تشخیص اینکه چی شده و چرا این اتفاقات می افتند سخت ولی در جلو تر همه چیز واضح شد .
در کل کتاب خوبی بود باعث شد به این نتیجه برسم حتی اگر فرد سندروم داون هم داشته باشد بالاخره میتواند کمی فکر کند و بالاخره تصمیم میگیرد ولی کمی تصمیم گیری های بچگانه تر .
        

6

        بالاخره این کتاب هم تموم شد و می‌تونم بگم داستان روند آرام و دلنشینی داره. داستان راجع به دختریه که اوتیسم داره و یک خانواده اون رو به سرپرستی گرفتن و این دختر به دنبال خواهر کوچولوشه که پیداش کنه و ازش مراقبت کنه.
آخرش هم قشنگ بود اما می‌تونست بهتر باشه(از نظر من)🌱✨
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

1

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        زیاد خوشم نیومد
و در نهایت به شدت ناراحت شدم 
یعنی چی که باهاشون نرفتی؟
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

هائِد.

هائِد.

1404/5/8

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.


اگه بخوام
        
اگه بخوام درمورد این کتاب درست و حسابی حرف بزنم باید یه جعبه دستمال کاغذی کنارم باشه. 
وقتی شروعش کردم در ابتدا اصلا باهاش ارتباط نگرفتم ولی رفته رفته لحن کتاب برام دوست‌داشتنی به نظر اومد. داستان درمورد یک دختر به اسم جینیه که مبتلا به اوتیسمه که مادرش هم یه کودک آزار بوده که پلیس ها دستگیرش میکنن اما جینی از ترس خواهر کوچیکش رو (که فکر میکرده عروسکشه:))) توی چمدون پنهون میکنه. سرپرستی جینی رو به یه خانواده دیگه میدن اما جینی همش دنبال اینه که بفهمه برای عروسکش(خواهرش:)) چه اتفاقی افتاده. و گمونم پایان یا اوج داستان زمانی شروع میشه که مادر جدید جینی باردار می‌شه و جینی با شرایطی که داره باید مسئولیت یه کوچولوی دیگه رو هم قبول کنه (که البته با اتفاقات افتاده این مورد برای خانواده‌ی جدیدش هم خیلی سخته)
موقع خوندنش چه حسی داشتم؟ اشک گریه آه فغان ناله زجه
فقط بخونید و گریه کنید و غصه بخورید.
شاید پایانش برای بعضی ها باز باشه اما به نظرم پایانش خیلی هم قشنگ و اشک دربیار و با شکوه بود.))))))
ارزش چندین بار خوندن رو هم داره.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0