معرفی کتاب کلبه عمو تم اثر هریت بیچر استو مترجم منیر(مهران) جزنی
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
3
خواندهام
89
خواهم خواند
25
نسخههای دیگر
توضیحات
مالک ثروتمند رئوفی درکنتاکی مجبور می شود در پی مشکلات شدید مالی بهترین و وفادارترین برده اش به نام «توم» و کودکی با نام «هنری» را بفروشد. اماخریدار توم پس از چندی در جریان یک زد و خورد، زخمی مهلک برمی دارد. در این حال برده ها را می فروشند و توم به دست «سیمون لگری» خشن می افتد. سیمون او را به کشتزار پنبة خود می برد تا از او یک مراقب بسازد. توم در آن جا به مقابله با اربابش برمی خیزد. ارباب خشمگین می شود و او را تا سرحد مرگ می زند. هنگامی که پسر ارباب سابق توم موفق می شود پس از جست وجوهای بسیار توم را بیابد تا نجاتش دهد و او را به میان خویشانش بازگرداند، تنها آخرین کلمات او را می شنود که روی لبانش به سردی می گراید، کلمات عشق و بخشش. اما درسی که توم می دهد به هدر نمی رود؛ پسر جوان پس از بازگشت به خانه همة بردگان پیشین خود را آزاد می کند. رمان حاضر اثر «هریت بیچر استاو» ـ نویسندة برجستة قرن نوزدهم ـ یکی از مشهورترین کتاب ها، نه تنها در آمریکا بلکه در همة دنیاست. نویسنده این داستان را در پی حکمی قانونی نوشت که در سال 1850 لو دادن برده های فراری را وظیفة هرکس قرار داد. او مایل بود تا غیرانسانی بودن برده داری را به شکل داستانی نشان دهد. کتابچة حاضر تلخیصی از اثر مذکور است.
بریدۀ کتابهای مرتبط به کلبه عمو تم
نمایش همه1402/8/9
1403/4/26
یادداشتها
1401/3/21
درد کلمه ایست که شاید هیچ وقت به پایان نرسد و فریاد چیزیست که شاید هیچ وقت، هیچ کس نشنودش. آری؛ این داستان میخواهد به ما درد بیانتها و فریاد های از سرِ بی عدالتی سیاهپوستان را نشان بدهد. دردی که تا ابدیت ادامه خواهد داشت و فریادی که هیچگاه به گوش هیچکس نخواهد رسید. در گیر و دار نژاد پرستی و تبعیض بین سفید و سیاه، عمو تام پسری که برده ی آقای شلبیِ مهربان بود، فقط کار میکرد و کار میکرد و کار میکرد. روزی مردی که تاجر برده است، به دلیل بدهی های آقای شلبی نزد او میرود. او باید یکی از برده هایش را به جای بدهی، به تاجر بدهد. هر چند که این کار بر خلاف میلش است... و تنها کسی که قبول میکند عموتام است و قرار است دردهایش از اینجا شروع شود... کتاب موضوع جالبی داشت. هر چند که اصلا جدید نبود و زیاد در مورد نژادپرستی و برده داری خوانده بودم، اما تفاوت هایی داشت که باعث میشد زیاد تکراری نباشد و شاید این نکته ای بود که باعث می شد خواننده کتاب را کنار نگذارد. شروع داستان خوب بود و خواننده کاملا با فضای آن آشنا میشد. اینکه نویسنده از همان اول داستان شروع کرده بود به توصیف کردنِ صحنه، نکته ی مثبتی بود. «عصر یک روز سرد فوریه، دو مرد نجیب زاده، در سالن پذیرایی مجلل خانهای در شهر پ در کنتاکی، در کنار هم نشسته بودند. مستخدمی در آنجا نبود. صندلیهای دو مرد خیلی به هم نزدیک بود ظاهرا دربارهی موضوع مهمی صحبت می کردند. یکی از مردان، کوتاه قد و تنومند بود و بیش از حد به سرو وضعش رسیده بود: جلیقه ای پر زرق و برق و رنگ و وارنگ به تن داشت و دستمال گردنی آبی با خال های زرد به گردنش بسته بود. انگشتان پت و پهن و زمختش پر از انگشترهای تزیینی بود و زنجیر طلای ساعت کلفتی داشت که یک مشت انگشتر و مهرهای رنگ وارنگ از آن آویزان بود.» توصیف این صحنه آنقدر خوب بود که آدم را یاد فیلمها و کتابهای کلاسیک میانداخت و به همین دلیل شاید بسیاری از خوانندهها به خاطر شروعش به خواندن ادامه دهند. این که زاویه دید سوم شخص بود، از این لحاظ که می توانستیم در مورد هر چیزی که در صحنه اتفاق میافتد خبر داشته باشیم خوب بود. اما از لحاظی هم بد بود. زیرا اگر اول شخص بود و از زبان عموتام، ما بهتر احساساتش را درک میکردیم. اما با این حال توصیف احساسات داستان خوب بود و تا حدودی میتوانستیم با شخصیتها همزاد پنداری کنیم. توصیف صحنه ها خیلی خوب بود، به طوری که حس می کردم در حال خواندن یک کتابِ مصور هستم و تمامی صحنه های داستان از جلوی چشمانم رد می شدند. یک نکته ی منفی ای که وجود داشت، این بود که انگار تکلیفِ نویسنده با خودش معلوم نبود. برخی جاها آنقدر زیاده گویی میکرد که خواننده خسته می شود و در جای دیگری آنقدر کم توصیف کرده بود و هیچ جزئیاتی نگفته بود، خواننده نمی توانست به طور کامل درک کند که در این قسمت چه اتفاقی افتاده. پایان داستان خوب و قشنگ بود. اما می توانست بیشتر به آن بپردازد و توصیف کند. مثلا وقتی برده ها سند آزادی خود را گرفته اند خیلی خوشحال شده اند و برخی شان هم خیلی ناراحت، اما نویسنده فقط در یک جمله گفته است: «سند آزادی شان را در میان اشک ها و هلهله ی شادی به دستشان داد.» اسم کتاب و جلدش هم هر دو خوب بودند و مربوط. اما جلدش می توانست جزئیات بیشتری داشته باشد. و در آخر؛ این کتاب را دوست داشتم. زیرا همانطور که نویسنده در اول کتاب گفته بود، شاید ضعف های فنی زیاد داشته باشد، اما بقیه ی چیز ها می تواند این ضعف ها را بپوشاند.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
6 روز پیش
اگ به ادبیات کلاسیک علاقهمند باشه کسی کتاب خوبیه. ذهن نویسنده خوب مسیر رو چیده و میشه گفت نویسنده خلاقی داشته در اون زمان. البته قلم مترجم شما رو وادار میکنه که یک مدل ایرانی از این ماجرا ببینید. اما در کل شما میتونید نیمچه اطلاعاتی در مورد بردهداری و ظلمهایی ک شده بدست بیارید. همدم خوبی بود توی این یک هفته:)
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1402/8/9
1401/8/4
1403/8/10