معرفی کتاب دلدار و دل باخته اثر ژرژ ساند مترجم احمد سمیعی گیلانی

دلدار و دل باخته

دلدار و دل باخته

ژرژ ساند و 1 نفر دیگر
3.5
10 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

15

خواهم خواند

14

شابک
9644451422
تعداد صفحات
258
تاریخ انتشار
1379/8/18

توضیحات

        "دلدار و دل باخته "اثر خانم "اورور دوپن "است که با نام مستعار "ژرژساند" شناخته شده است .این اثر در واقع شرح مناسبات عاشقانه ژرژساند با "آلفرد  دوموسه "است که به "عشاق ونیز "نیز شهرت یافته است .در این کتاب تحلیل های  روان شناسی باریک بینانه و نظریاتی بدیع درباره هنر و تجلیات نبوغ و نقاشی هایی  استادانه از طبیعت به چشم می خورد .بخش مهمی از این رمان را نامه های "ترز و  لوران "تشکیل می دهد .در این داستان، زندگی عاشقانه "ژرژساند "در قالب شخصیتی  به نام "ترز "با "لوران "(دوموسه) به تصویر کشیده شده است" .لوران "در  این داستان عاشقی گناه کار و پشیمان است که سرانجام به ناشایستگی خود برای  خوشبخت ساختن محبوبه اش اقرار می کند و نهایتا با ایمان به عشق و دوستی و با  روح ایثار و تسلیم، معشوقه اش را به رقیب می سپارد و خود به کنار می رود .
      

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          چه دستاوردی باشد اگر محاسبات عشق ما در پاکی و صفا قرین رحمت نباشد؟ بلکه خارخار های اسفناک روحی آزرده باشد که توانش به رغم آیینه خود بودن، دوستار انتقام الام خود در تن و جان فاسق خود خیر کند؟
آری، این است سرشک سیه فام عشاقی که عشق خود را دم پاک مسیحایی گمان میکنند، ولیکن صوتی‌ست که ندای طبیعت هر ندایی بخواهد خواهد از آن فروافکند.
رنج ها اگر این نباشد که آهنگر زمان انها را مقاوم کند، دم سرد گذشت ها و شور و شوق حرمانی را راست میکند که با آزمندی، روح هوس آن میکند.
چه سرشتی پاک تر از به تن در دادن رنج های دیگری و شور شباب را در آغاز این حرمان ها و آلام ها را به جان خریدن، آیا مادر اگر دوش لعن و نفرین را شاهد کودک بدفرجام خود باشد غیر این است که جدایی او یا در آغوش کشیدن رنج ها و درد های او را همچون باد طرفه ای در آغوش کشد؟

کتابی پر از شور و احساسات که روابط احساسی را خوب در آغوش نوشته تحریر زمان کرده‌ست که پس از گذر سالها تمیز و تازه است.
ترجمه شادروان سمیعی هم که جای خود، برای ارتقاء زبان پارسی تان هم که شده بخوانید این سطور لطیف و موجز را.
        

3

پریا

پریا

1404/5/7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          رمان دلدار و دلباخته بیش از آن‌که تصویری ساده از یک دلدادگی باشد، پژواکی‌ست از کشاکش میان شور و خرد، میان تمنای عاشقانه و طلب آزادی. ژرژ ساند با قلمی لبریز از التهاب احساس و دغدغه‌های اجتماعی، روایتی می‌سازد که عشق را نه همچون پناهی آرام، بلکه چون صحنه‌ای از جدال درونی به تصویر می‌کشد.

دلدار، نمود آن عشقِ پرتمنایی‌ست که به‌جای فهم، میل به تملک دارد؛ عشقی که می‌طلبد، می‌فشرد، اما در فهم معشوق درمانده است. در مقابل، دلباخته زنی‌ست نه تنها عاشق، بلکه آگاه از خویشتن، در تلاشی پیوسته میان دل‌سپردگی و حفظ حریم فردیت.

ژرژ ساند از عشق تصویری آرمان‌گرایانه نمی‌سازد، بلکه با نگاهی تیزبینانه، آن را به محک می‌گذارد:
آیا عشق، سزاوار آن است که انسان را از خود بیگانه کند؟
آیا شور عاشقانه، می‌تواند هم‌پای آزادی قدم بردارد؟

در این اثر، ساند بیش از هر چیز به ما می‌آموزد که عشق راستین، تنها زمانی معنا می‌یابد که در آن، «دیگری» نه چون آینه‌ای برای امیال ما، که به‌مثابه‌ی وجودی مستقل، فهمیده و پذیرفته شود.

زبان ژرژ ساند در این رمان، زبانی‌ست پرشور، شاعرانه و در عین حال اندیشمندانه؛ واژگانش با ظرافتی موسیقایی در هم تنیده‌اند، چنان‌که گویی هر جمله نه صرفاً وسیله‌ای برای روایت، که قطعه‌ای از یک نغمه‌ی درونی‌ست. او نه تنها از احساسات عمیق شخصیت‌ها پرده‌برداری می‌کند، بلکه با نثری پرطمطراق و تأمل‌برانگیز، ذهن خواننده را نیز به بازی می‌گیرد.
لحن روایت گاه درونی و پرهیاهوست، گاه فلسفی و آرام؛ گویی خود نویسنده نیز میان آتش دل و سکوت عقل سرگردان است.


        

2