خواندنش چنان مرا مسحور کرد که از نیمه های کتاب به این فکر می کردم که برای معرفی آن چه بگویم؟ دست روی کدام بخش آن بگذارم ؟ نویسنده گی؟ سوژه؟ پردازش سوژه؟ یا انتهای آن؟ که نویسنده با چه مهارتی قهرمان 12 ساله اش را از دل یأس و از دست دادن بیرون می کشد و غرق شادی می کند. 
هیچ کس پی دیگری از پی استیصال یا ترس از تنهایی نمیرود، هیچ کس سد راه آرزوهای دیگری حتی به بهانه دوست داشتن نمی شود، اشتباهات پدری با عشقی عمیق که در قلب دخترک است به دست فراموشی می رود و در نهایت این خانواده است که قهرمان داستان می شود . 
قصه روایت پیچیده و پر جادویی است از دوست داشتن، رفاقت، همدلی، طمع، حسادت و تنهایی؛  نویسنده چونان جادوگری در پی یافتن طلا کلمات را در دیگ کیمیاگری اش می ریزد، با قاشقی نقره ای هم می زند واز دل آن شگفتی تاجر برف را خلق می کند.
با خواندن این کتاب راز شگفتی را متوجه میشوید؛ راز درست شدن برف، و اینکه برفها از کجا می آیند؟ و خالقشان چه کسی بوده است؟ و چرا؟؟ 
بخوانید؟ لذت ببرید و در کلمه کلمه آن مسحور شوید! من که جادو شدم رفت!