معرفی کتاب نوه ی آقای لین اثر فیلیپ کلودل مترجم سوسن ضیاء

نوه ی آقای لین

نوه ی آقای لین

فیلیپ کلودل و 1 نفر دیگر
4.8
4 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

1

ناشر
قطره
شابک
9786001192746
تعداد صفحات
140
تاریخ انتشار
1391/3/17

توضیحات

        موضوع داستان حاضر، اجتماعی و از داستان های فرانسوی قرن بیستم است. «آقای لین» به اتّفاق پسرش، عروسش و فرزند کوچک آن ها در دهکده ای سرسبز و متشکل از دوازده خانوار زندگی می کند. جنگ دهکدة وی را به گورستانی تبدیل می کند و پسر و عروس و نوه اش در آن کشتار می میرند. «آقای لین» همراه عروسک نوه اش «سان دی یو» با کشتی به کشور بیگانه ای وارد می شود. او مدّتی از مردم و کوچه خیابان های کشور بیگانه هراس دارد و کم کم با دوستی با فردی هم زبان به نام «بارک» با دنیای بیرون اخت می شود. زمانی که «آقای لین» بر اثر اتّفاقی زخمی می شود، قشنگ ترین عروسک دنیا را به آغوش می فشارد و او را چون نوه ای راستین می انگارد و او را وسیله ای برای ارتباط با دنیای گذشته اش می پندارد.
      

یادداشت‌ها

          نوه آقای لین

پیرمرد آقای لین نام دارد اما فقط خودش می‌داند که نامش این است چون همه‌ی آدمهای دور و برش که نامش را می‌دانستند مرده اند!

داستان همین قدر تلخ آغاز شد. او که حالا دیگر تنهاست به همراه نوه اش به کشور دیگری فرستاده میشود که زبان آنها را نمیداند. 
آنجا با آقای بارک که او نیز به تازگی همسرش را از دست داده آشنا میشود.
آقای بارک در هر دیدار شروع به صحبت میکند و ارتباطی ساده و زیبا بین آن دو شکل میگیرد، اما نه از طریق مفهوم کلمات و زبان واحد، بلکه از طریق احساسات و زبان بدن و با پیش فرضهای ذهنی که از رفتار و حرکات آدمها دارند. بخشهای زیباتر داستان نیز همین دوستی بین دو پیرمرد تنها بود. ترس از محیط و آدمهای جدید، غم و تلخی که مرور خاطرات پیرمرد داشت، همه بر زیبایی داستان افزوده بود و درنهایت نیز با شوکی تلخ به پایان رسید.... اگر چه حالا یکدیگر را داشتند اما درک تنهایی و غصه شان بسیار غم‌انگیز بود. 

با خوندن داستان یاد این شعر افتادم:
ای بسا هندو و ترک هم زبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست
همدلی از هم زبانی بهتر است

ارتباطات جز لاینفک زندگی ما انسانهاست که بیشتر از طریق حرف زدن و نوشتن صورت میگیرد اما در این داستان غم‌انگیز شکل دیگری از آن را به زیبایی دیدیم...

شاید معجزه‌ی زندگی همین است، گاهی طلا، گاهی خنده های شادمانه و گاه امیدواری دوباره در زمانی که پیرامون آدمی فقط نابودی و سکوت است و گاه مثل حالا که دوستش زنده است؛ زنده!
        

5