معرفی کتاب جشن بی معنایی اثر میلان کوندرا مترجم حسین کاظمی یزدی

جشن بی معنایی

جشن بی معنایی

میلان کوندرا و 2 نفر دیگر
3.4
31 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

58

خواهم خواند

10

شابک
9786227283006
تعداد صفحات
104
تاریخ انتشار
1399/8/17

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        در نقطه ای از آن جا، در حدود بانوان بزرگ مرمرین، رامون به داردلو که تا سال گذشته هم در موسسه ای که نامش مورد توجه ما نیست همکار بود، برخورد. آن دو رو به روی هم ایستادند و پس از سلام های مرسوم، داردلو با لحنی بسیار هیجان زده به نقل پرداخت.بخشی از متن کتاب
      

لیست‌های مرتبط به جشن بی معنایی

سبکی تحمل ناپذیر هستیدورماندگیزندگی جای دیگری است

میلان کوندرا

6 کتاب

نویسنده‌ای که معتقد باید آثارشو بشناسید... آخرین باری که با تلویزیون مصاحبه کرد سال ۱۹۸۴ بود و آخرین صحبتش با مطبوعات هم به ۱۹۸۶ برمی‌گرده. در رمان جاودانگی ملاقاتی خیالی بین همینگوی وگوته در آن دنیا شکل میده و صحبت این دو درباره جاودانگیه. همینگوی شاکیه که بعد از مرگش همه ترجیح می‌دن که زندگی خصوصی‌اش از خلال زندگینامه‌هایی که درباره‌اش نوشته می‌شه بخونن تا اینکه خود آثارشو. گوته هم پاسخ می‌ده که کسی تقصیر نداره جز خودش، چون در زمان حیاتش برای رسیدن به جاودانگی هر کاری کرده بود. و این کوندرا که از زبان همینگوی می‌گه: "اشتباه می‌کنی، من کتاب‌ نوشتم، همین. هرچند هرگز مخالفتی با اینکه کتاب‌هایم جاودانه باشند ندارم. من آنها را به گونه‌ای نوشته‌ام که نمی‌توان کلمه‌ای را تغییر داد. همه تلاشم برای مقاوم کردن آنها در برابر حوادث بود. اما به عنوان یک انسان، به عنوان ارنست همینگوی، جاودانگی برایم ارزشی ندارد." اما با این وجود اون خودشو تو رمان‌هاش معرفی میکنه و در رمان سبکی‌تحمل‌ناپذیر هستی می‌گه:《 شخصیت‌ها در رمان‌های من امکانات غیرواقعی خودم هستند. به همین دلیل است که به همان اندازه که دوستشان دارم از آن‌ها ترس هم دارم. هرکدام از آن‌ها مرزی را ترسیم می‌کند که خودم ترسیم کرده‌ام. زیرا آن سوی مرزها رازی آغاز می‌شود که رمان در پی آن است. رمان اعتراف نویسنده نیست، بررسی زندگی انسانی در تله ی دنیاست.》 کوندرا در کتاب‌هایش در پی قهرمان‌سازی نیست، بلکه برای شناختن همه انسان‌ها و جسم و روح آن‌ها رمان می‌نوشت البته با اینکه بگن کتاباش روانشناختیه مخالف بود و در کتاب هنر رمان اینطور می‌گه:رمان‌های من روان‌شناختی نیستند. "به طور دقیق تر: آنها خارج از زیبایی شناسی رمانی هستند که معمولاً روانشناختی نامیده می شود."«همه رمان‌ها، در هر عصری، با معمای خود سروکار دارند... اگر من خودم را خارج از رمان به اصطلاح روان‌شناختی قرار دهم، به این معنا نیست که می‌خواهم شخصیت‌هایم را از زندگی درونی محروم کنم. فقط به این معنی است که معماهای دیگری وجود دارد، سؤالات دیگری که رمان های من در درجه اول به دنبال آن هستند... درک خود در رمان هایم به معنای درک اصل مسئله وجودی آن است. برای درک رمز وجودی آن." و در جای دیگه در توضیح در مورد رمان دورماندگی می‌گه :"داستان‌نویس در خدمت روایت تاریخ نیست. او به دنبال توضیح یا روایت تاریخ نیست، بلکه بدنبال کشف جنبه‌های ناشناخته‌ی بشریت است. اتفاقات بزرگ بشری برای او مثل پروژکتوری است که ناگهان زوایای تاریک را روشن می‌کند و ماسک آن‌ها را برمی‌دارد." آثار کوندرا معمولا در ترجمه با سانسور زیادی مواجه میشه چون کوندرا به تجارب بدن مندی انسان در تجربه فردی و بین فردی اهمیت زیادی میده. اما در این لیست سعی کردم ترجمه‌هایی معرفی کنم که از سانسور کمتری برخوردار هستند و یا سانسور آسیب کمتری به روایت داستان وارد کرده. لیست به روز میشه. برای هر کتاب سعی کردم یادداشت مناسبی قرار بدم.

1

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          جشن بی‌معنایی، روایتی است که نه پیرنگ داستانی، بل غرابت‌های درهم‌تنیده شخصیت‌هایش آن را پیش می‌برد: چهار رفیق پاریس‌نشین، که در پارک‌ها و آپارتمان‌ها و مهمانی‌ها، با بی‌معنایی هستی، شوخ‌طبعی، تعمق، و سویه‌های متعدد مهر مواجه شده‌اند. رامون که هر هفته برای تماشای نمایشگاهی می‌رود و با دیدن صف بازدیدکنندگان بی‌خیال می‌شود؛ کالیبان، بازیگری شکست‌خورده که در مهمانی‌ها در نقش یک خدمتکار خارجی، یک زبان دروغین از خود در می‌آورد، الن «عذرخواهنده» که با مادر خیالی‌اش گفتگو می‌کند، و چارلز، نویسنده‌ای که قسم خورده ننویسد. 
کوندرا همچون همیشه ساختاری با شمار فصل‌های فرد برگزیده، در هر فصل تکه‌های کوتاه یکی دو صفحه‌ای را در هم تنیده و داستان را قدم به قدم پیش می‌برد بی آن که معنایی در داستان شکل بگیرد یا داستانی در داستان دنبال شود. زاویه‌دید دانای کل متفاوت داستان بار دیگر نشان داده که نویسنده‌ای چون او می‌تواند این زاویه‌دیدِ پیشتر منسوخ اعلام شده را به استواری به کار بگیرد و با همه این ویژگی‌ها رمانی خواندنی اگرچه کوتاه بیافریند. بخشی از خواندنی‌ترین صفحات داستان هم به روایت شخصیتهای داستان از لحظاتی از استالین اختصاص یافته که شرارت‌های فردی او در مواجهه با ضعف دیگران را به نمایش می‌گذارد.

کوندرا، داستان‌نویس اندیشمند، چند دهه پیشتر در گفتگو با فیلیپ راث، از «جستار کنایی، روایت رمان‌گونه، تکه‌های خودزندگی‌نامه‌وار، فکت‌های تاریخی، و پرواز میل» در آثارش سخن گفته و این‌ها همه در این رمان کوتاه هم دیده می‌شود و چه بسا که به اوج رسیده باشد. او این بار هم مرزهای داستان و اندیشه را در هم نوردیده، و با حفظ تعریف خودش از رمان «قطعه‌ای بلند از نثر برساخته و نمایش‌محور با شخصیت‌های ساختگی»، هر بار نهر روایت را با پرسش‌های اندیشمندانه می‌بُرد: آنگاه که شخصیتی خندیدن می‌آغازد، کوندرا داستان را نگه می‌دارد و سقراط‌وار می‌پرسد: «چرا خندید؟»

امروز می‌اندیشیدم چرا به صاحب چنین قلم و اندیشه‌ای نوبل نداده‌اند؟ بعد یادم آمد میلان کوندرا ۹۱ سال دارد، و در آثارش موضعی غیرسیاسی و لیبرال اتخاذ می‌کند بدان معنا که در مقابل هر قدرت بیرونی چه دستگاه حاکمیتی تمامیت‌خواه باشد و چه معنای ادعایی تحمیل‌شده به هستی، شخصیت‌هایی را می‌نشاند، که نه برای نجات همگان، که برای زیستن آمده‌اند، ایستاده‌اند، برای امیال ساده،‌ شادی‌های کوچک، خوشی‌های بی‌معنا و سرخوشی‌های آزادانه، برای زندگی آزاد. برای رهایی، به شخصی‌ترین معنای آن. کوندرا چه نیازی به نوبل دارد؟ اصلا برای او نوبل دیگر چه جایگاه و معنایی دارد؟
        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          در طول خواندن این رمان، یاد این رباعی زیبای خیام می‌افتادم:

ای بیخبران شکلِ مُجَسَّم هیچ است،
وین طارَمِ نُهْ‌سپهرِ اَرْقَم هیچ است،
خوش باش که در نشیمنِ کَوْن و فَساد.
وابستهٔ یک دمیم و آن هم هیچ است!

مرحوم میلان کوندرا به عنوان یک نویسنده برجسته، از فضای روانشناختی برای به تصویر کشیدن داستان‌های خود استفاده می‌کند. در رمان "جشن بی‌معنایی"، این جنبه به یک حد اکتشافی رسیده است.

قبل از نوشتن این یادداشت، نظرات مختلف خوانندگان را در مورد این رمان مورد بررسی قرار دادم و دریافتم که بسیاری از آن‌ها از این رمان لذت نبرده بودند. با این حال، یک نکته بسیار جالب در این رمان وجود دارد که نویسنده به دنبال نشان دادن بی‌معنایی افکار و رفتارهای انسانی است، در حالی که خوانندگان معمولاً در تلاش برای یافتن معنا در پشت داستان هستند. میلان کوندرا با استفاده از استعداد و ذوق خاص خود، به بهترین شکل ممکن این ایده را به تصویر کشیده است.

شخصاً، من عاشق این رمان شدم و به همه‌ی کسانی که به فلسفه و روانشناسی علاقه‌مند هستند، توصیه می‌کنم. تلاش میلان کوندرا در نمایش بی‌معنایی زندگی و جستجوی بشر برای یافتن معنا، به واقعیت بسیار نزدیک است و این ایده در رمان "جشن بی‌معنایی" به شکل استادانه‌ای اجرا شده است.

در نهایت، باور دارم که نوشته‌های میلان کوندرا به دلیل فضای روانشناختی عمیق و جذابشان، همواره توجه منتقدان را به خود جلب می‌کنند و می‌توانند با خوانندگانی که به دنبال تجربه‌های ادبی عمیق هستند، ارتباط برقرار کنند.
        

14