کتابهایی که شروعشون کردم اما به آخر نرسوندمشون!
7 کتاب
میشه گفت برای رها کردن هرکدوم دلیلی داشتم.
تئوری انتخاب
کتاب مفصلی بود که با ذوق تمام میخوندمش اما اصلا نمیشد و نباید یکباره تمومش میکردم. یه مدت همچنان باز موند و از یه جایی به بعد دیگه نخوندمش.
خیلی دوسش دارم و سعی میکنم در یه فرصت مناسب و پیوسته حتما بخونمش.
بازی بلند مدت
وقتی این کتاب رو شروع کردم دلیل خیلی خوبی برای خوندنش داشتم و تا نصفش پیش رفتم، اما یهو اون دلیل رو انگار گم کردم و دیگه ادامه ندادمش. این یکی هم کتابیه که شاید یه روز برم سراغش. متن خوب و روانی داشت و درکش میکردم.
آبنبات هل دار
خیلی مشتاق بودم و قصد داشتم همه جلدهای آبنبات رو بخونم اما کلا نتونستم باهاش ارتباط بگیرم. تو لیست کتابام موند که شاید خوندنش مختص موقعیت خاصی باشه برام، اما نتونستم با ذوق ادامه بدم و به خودم فشار نیاوردم که تمومش کنم. فکر نمیکنم دیگه برم سراغ کتابهای آبنبات.
کتاب کوچک هوگا
این یکی رو طی یه تصمیم آنی و با خوندن چندتا نظر مثبت شروع کردم. اما از یه جایی به بعد هرجملهاش برام مثل جمله قبلی بود. انگار محتوای کتاب برام بیمعنی شد و دیگه قانع نمیشدم ادامه بدمش.
سلام بر ابراهیم ۲
کتاب سلام بر ابراهیم ۱ رو با ذوق خوندم. وقتی سراغ کتاب دومی رفتم، انگار به این نتیجه رسیده باشم که کتاب اول حق مطلب رو به اندازه کافی ادا کرده، ترجیح دادم همین زمان رو روی کتابهای دیگهای از ژانر دفاع مقدس بذارم.
مجموعه دفتر خاطرات بچه لاغر مردنی هم...
به قول آیدا:«دیگه سنم از اینا گذشته»🫡😂
با اینکه بازم میتونستم از لابلای دیالوگها یه چیزایی بردارم و اوایل مشتاق بودم بخونمش، اما به زور یکم ادامه دادم و بعد ولش کردم.
گزارش یک آدمربایی
این کتاب رو از دستهبندی کارآگاهی_جنایی کتابخونه، رندوم از قفسه کتابا برداشتم. این ژانر رو همیشه دوست داشتم و با ذوق کتاب رو باز کردم اما نفسم برید تا یکم پیش رفت!
همون موقع خیلی بنظرم ثقیل و نچسب اومد و ولش کردم.
فکر کنم کتابهای نصفه و نیمه بیشتری داشتم ولی تا الان همینا رو یادمه.
امیدوارم این لیست شلوغ نشه دیگه.