جزئیات فعالیت
1403/9/21
از همین اول انتظارم از «رستخیز» رفت بالا. میدانید چرا؟ چون همان اول روایتی را گذاشته اند که من بااارها گوش داده ام، به آدمهایی که دوستشان داشته ام؛ معرفی اش کردم ام و خودم محض اطمینان خاطرشان باهاشان شنیده ام و مثل اینهایی که یک فیلمی را قبلا دیده اند هی میگفتم «وای اینجاش خیلی خوبه»، روایتی که بدون استثنا هربار گوش میدادم خنده و گریه ام توی هم میریخت، روایتی که من بالا و پایین لحن خواننده اش و تک تک کلماتِ مخصوصش را از برم، حتی میان رفقایم تا مدتی ضرب المثل بود یا چیزی شبیه meme. «رستخیز» همان اول کار، روایت احسان عبدی پور را گذاشته که من بااارها به اسم اپیزود «استرالیا» توی پادکست خود عبدی پور؛ یعنی «احسانو»؛ گوش داده ام. انگار از یک جایی به بعد امضای قبولیِ عزاداری های نصفه نیمه ی محرمم بندِ گوش دادن به این روایت بود. و یادداشت بعدی هم که مال خانم جعفریان است و از همین الان مشتاق خواندنم ولی گذاشته ام لذتِ این «حسینِ مکتوبِ کمی تا اندازه ای شخصی»؛ ذره ذره برود زیر زبانم. رستخیز از همین ابتدا ما را کمالگرا کرد....
50
10
6
(0/1000)
1403/9/21
کآشوب و رهیده رو خوندهم. به معنای واقعی کلمه عاشق این مجموعه ام. فقط تا امروز نمیدونستم که شامل اشتراک طاقچه میشن به خاطر همین بقیه جلدها نخونده موندن. البته اینکه خودم رو ملزم میدونستم توی محرّم این مجموعه رو بخونم هم بی تاثیر نبود🙂
1
1403/9/21
از کاشوب روایتی بود که دلم رو برد و چشمام خیس شد .. همونایی که ساکن کانادا بودن و تو سرمای 10_ درجه روضه میگرفتن و چه قدر بی منت و بی ریا بودن
2
1
1403/9/22
کلا روایت های کآشوب خیلی ناب بودن. من یکی همین روایتی که گفتین یادمه از کآشوب و یکی هم روایت مرحوم مهدی شادمانی خیلی خوب تو ذهنم مونده با اون که آقای حسام مظاهری نوشتن.
1
1403/9/22
یکی هم هست اسمش «دیوانه» نیمدونم «به هیات دیوانگان» یه همچین چیزی بود، یادم نیست توی رهیده خوندم یا تو کآشوب، اسم نویسنده ش هم یادم نیست ولی اون روایت هم خیلی دوست داشتم.
1
1403/9/22
آره فتح خون رو خوندم. ولی اصلا فضای فتح خون با مجموعه ی کآشوب زمین تا آسمون تفاوت داره. البته من اونو هم دوست داشتم.
1
نظرات