کلاغ های سمفونی مردگان مدام می گویند برف برف
حالا فهمیدم علتش رو!!! برف به آذری میشه قار...
قارقار... برف برف
سمفونی مردگان عباس معروفی تقابل سنت و مدرنیته بود
_تعصبات شدید و پوچ
_جاده ی روان و مستقیم به مقصد متلاشی شدن خانواده ی سنتی
_جنون
_مرگ تدریجی
_حب مال
_برادرکشی
_ گونی های پسته و تخمه
_ اردبیلِ پر از قارقار... ببخشید برف برف
و روایت ذهن یک دیوانه ی عاقل به نام آیدین اورخانی
باید اقرار کنم به وجد اومدم از این همه هنر و ظرافت
نمیدونم آیا باقی آثار ایشون هم همینطور شاهکار است یا نه
اما مطمئنم سمفونی مردگان از همه شون حداقل یک پله بالاتره
همین🙂