یادداشت‌های فاطمه داودی (5)

          من شیفته‌ی فرهنگ‌نویسی بودم، شیفته‌ی آن سروکله زدن‌های تمام‌نشدنی با کلمه‌ها، شیفته‌ی فیش نوشتن، شیفته‌ی تصویر تکیده‌ی علی‌اکبر دهخدا میان انبوه کاغذها.
این کتاب هدیه‌ی تولد است. از طرف او که شیفتگی من را می‌شناخت.

بافته ز جان داستان شیفتگان فرهنگ‌نویسی‌ست.
داستان گروه فرهنگ‌نویسی نشری خصوصی در ژاپن. از بازنشستگی یکی از اعضای گروه تا اضافه شدن عضو تازه و بعد شرح ریزه‌کاری‌ها و بدبیاری‌ها و اضطراب‌ها و وقف کلمات شدن. داستان زندگی آدم‌هایی که فرهنگ «بافته ز جان» و انتشارات گمبو به هم وصلشان می‌کند.

داستان‌ها تماشای دوباره‌ی زندگی‌ست، از دریچه‌ای که نمی‌شناختیم، یا دقیق بلدش نبودیم. یک وقت‌هایی شنیدن صدای گروه‌های کوچکی از انسان‌هاست که در زندگیِ خارج از کتاب‌ها گوشه‌ای پنهان‌اند و نمی‌شناسیمشان.

بافته  ز جان شنیدن صدای آن‌هاست که شکارچی کلمات‌اند، کاغذهای کوچکشان همیشه همراهشان است، گوش‌هایشان تیزِ شنیدنِ شواهد تازه‌ست و در امتداد کلمه‌ها زندگی می‌کنند. دیدن زندگی‌ست در چشم‌انداز آنکه کلمات را بهتر از آدم‌ها می‌شناسد.

خواندنش برایم لذت‌بخش بود، گرچه ترجمه هیچ خوب نبود، ویرایش متن هزار مشکل ریز و درشت داشت که توی ذوق می‌زد ـ‌مخصوصاً وقتی داشتی از تلاش‌های تمام‌نشدنی گروه فرهنگ‌نویسی برای راه نیافتن کوچک‌ترین اشتباهی به فرهنگ می‌خواندی‌ـ و داستان هم روایت ساده‌ای داشت و تنها کارِ ویژه‌ی نویسنده انتخاب موضوع و آدم‌هایی بود که من دوستشان داشتم. شاید چون یادِ من آورد که هنوز شیفته‌ی فرهنگ نویسی‌ام.
        

42

          در میان کتاب‌های حجیم سنگین کتابخانه، چشم گرداندم دنبال یک کوچکِ سبک برای توی مترو. آن روز خوش‌شانس بودم که «اعترافات رمان‌نویس جوان» اول از همه به چشمم آمد. بی‌وقفه برش داشتم و آهسته‌آهسته خواندمش.
می‌توانم خودم را ببینم که چشم‌هایم در شلوغی مترو برق می‌زد، یک‌وقت‌هایی لب‌هام کش می‌آمد و صفحات را برمی‌گشتم که آن بهت و شوق را مکرر کنم.
طنز و رندی و بلاغت اومبرتو اکو با آن شم نویسندگی بی‌نظیر و نگاه محققانه، رشک‌برانگیز و سرذوق‌آورنده است.
اکو از نوشتن و نویسندگی می‌گوید. از منطق داستان و منطق شعر، از زیرورو کردن شیفته‌وار یادداشت‌های باریک‌بینانه‌اش درمورد قرون وسطی، از فهرست‌های دقیق بی‌انتها، از خلق دنیایی بی‌نقص، از نسبت داستان و واقعیت، از حقیقتِ قاطع و یقینیِ سرنوشت شخصیت‌های داستان‌ها و حقیقتِ شبهه‌برانگیز زندگی و سرنوشت شخصیت‌های تاریخ، از سهلِ ممتنع بودنِ نوشتن و وسواسِ نویسندگی و همه‌ی چیزهایی که یادداشت کوتاه من جایشان انداخته است.
اکو از آن‌هاست که بعد خواندنش دلت می‌خواهد نویسنده باشی، درست مثل او، با یک سعی طاقت‌سوز و شیفتگیِ وسواس‌گون.
        

19

صوفیان اند
          صوفیان اندلس همان‌طور که از عنوان برمی‌‌آید، ترجمه‌ی بخشی از  کتاب روح‌القدس  ابن‌عربی است. ابن‌عربی در روح‌القدس از مشایخ خود و شرح دیدارش با آن‌ها گفته است. کاملِ این کتاب هم به فارسی ترجمه شده که من ندیده و نخوانده‌ام.
سید رضا فیض، مترجم صوفیان اندلس، در مقدمه‌ای نسبتاً مفصل از اهمیت کتاب روح‌القدس، سبب تألیف کتاب، مشایخ ابن‌عربی و  روش تربیتی‌اش نوشته است. بعد هم ترجمه‌ی شرح‌حال ۵۵ شیخ ابن‌عربی را آورده است. بعضی‌ها خیلی کوتاه و مختصرند و بعضی مفصل‌تر، جزئی‌تر و گیراتر.
ترجمه و چاپ کتاب، تا جایی که من سر درمی‌آورم، خوب است. مترجم در پانویس‌هایی مفصل گاه به آثار دیگر ابن‌عربی ارجاع داده، گاه اصل متن عربی را برای روشن‌تر شدن متن آورده و گاه نکته‌ای درمورد ترجمه‌ی فرانسوی کتاب نوشته است. سید رضا فیض، آنطور که خود نوشته، پس از ترجمه‌ی کتاب دو بار به اندلس و اشبلیه سفر کرده و از فضاها و مساجد و محله‌ها و شهرهایی که ابن‌عربی از آن‌ها نام برده، دیدن کرده است.

من کتاب را در متروی رفت‌وبرگشت محل‌کار دست گرفتم و خواندم. از خیلی پانویس‌ها گذشتم و اغلب اسم‌ها را به خاطر نسپردم اما خواندنش را دوست داشتم و همراهِ قصه‌ها و حکایت‌های زنان و مردان هشتصد سال پیش اندلس شدم.
        

28