یادداشت فاطمه داودی
1402/5/21
من شیفتهی فرهنگنویسی بودم، شیفتهی آن سروکله زدنهای تمامنشدنی با کلمهها، شیفتهی فیش نوشتن، شیفتهی تصویر تکیدهی علیاکبر دهخدا میان انبوه کاغذها. این کتاب هدیهی تولد است. از طرف او که شیفتگی من را میشناخت. بافته ز جان داستان شیفتگان فرهنگنویسیست. داستان گروه فرهنگنویسی نشری خصوصی در ژاپن. از بازنشستگی یکی از اعضای گروه تا اضافه شدن عضو تازه و بعد شرح ریزهکاریها و بدبیاریها و اضطرابها و وقف کلمات شدن. داستان زندگی آدمهایی که فرهنگ «بافته ز جان» و انتشارات گمبو به هم وصلشان میکند. داستانها تماشای دوبارهی زندگیست، از دریچهای که نمیشناختیم، یا دقیق بلدش نبودیم. یک وقتهایی شنیدن صدای گروههای کوچکی از انسانهاست که در زندگیِ خارج از کتابها گوشهای پنهاناند و نمیشناسیمشان. بافته ز جان شنیدن صدای آنهاست که شکارچی کلماتاند، کاغذهای کوچکشان همیشه همراهشان است، گوشهایشان تیزِ شنیدنِ شواهد تازهست و در امتداد کلمهها زندگی میکنند. دیدن زندگیست در چشمانداز آنکه کلمات را بهتر از آدمها میشناسد. خواندنش برایم لذتبخش بود، گرچه ترجمه هیچ خوب نبود، ویرایش متن هزار مشکل ریز و درشت داشت که توی ذوق میزد ـمخصوصاً وقتی داشتی از تلاشهای تمامنشدنی گروه فرهنگنویسی برای راه نیافتن کوچکترین اشتباهی به فرهنگ میخواندیـ و داستان هم روایت سادهای داشت و تنها کارِ ویژهی نویسنده انتخاب موضوع و آدمهایی بود که من دوستشان داشتم. شاید چون یادِ من آورد که هنوز شیفتهی فرهنگ نویسیام.
(0/1000)
نظرات
1402/5/21
آفرین! چه خوب نوشتی! چقدر خواندنی به نظر میرسد. چقدر این کتابها که ما را به یاد خودمان میآورند؛ خوبند:)
1
0
1402/5/21
من شیفته شیفتگان فرهنگم، هر کسی که یک گوشه کار را به دست گرفته و تمام زندگی و تمرکز و وقت خود را روی آن میگذارد.
1
0
1402/7/5
سلام خانم داودی من هم خیلی خوشحالم که اینجا در کنار شما در بخوان حضور دارم،،، از طرف یک دانش آموز غر غرو!!!
1
0
فاطمه داودی
1402/5/21
0