یادداشت‌های آمنه پازکی (14)

پایان رابطه
          و اما گراهام گرین و پایان رابطه، هزاران حرف برای گفتن دارم و ندارم. اینکه چقدر راحت با جملات زیبا و تزیین شده در قالب تشکیک و نفی وجود پروردگار مضامین زشت و انحرافات اخلاقی خودشان را به خورد جامعه انسانی می دهند.
کتاب پر از زشتی است، مردی که به راحتی همسر مرد دیگری را می دزد، زنی که راحتتر تن به رابطه زشتی می دهد که هیچ توجیهی برایش ندارد شوهری که از هویج شلغم تر است در دفاع از ناموس و غیرت و در کل همه شخصیتهای این کتاب حال دل آدمیتت را بد می کنند. 
از لحاظ داستان نویسی با یک فضای چرک و تقریبا مجهول طرفیم فضا پردازی ها انقدر شفاف نیست که مخاطب با ان احساس راحتی کند.
نویسنده با ذکاوت هر چه تمامتر در پس و پیش کردن زمان داستان خلاها را پر کرده و با یک ترفند زیرکانه آن چنان مخاطب را گیج میکند که بیچاره از ترس گم کردن سر خط داستان به چیزهای دیگر فکر نمی کند.
انتخاب زاویه دید اول شخص مفرد برای القا کردن تفکرات و ایدئولوژی مبهم نویسنده برای پنهان کاری بهترین انتخاب بوده است....
در کل این کتاب را وقتی خواندید به خدا بیشتر پناه ببرید از شر هوای نفس و شیطان رانده 
        

17

من برمی گردم
          داستان من برمی گردم برگرفته از زندگی زبیده خاتون همسر هارون الرشید است که شیعه بوده و پس از شهادت امام موسی کاظم گرایشش لو می رود... 
ابتدای کتاب شروع خوبی دارد و مخاطب در انتظار به دست آوردن اطلاعات درباره نحوه شهادت امام و تاثیر این خانم است اما متاسفانه چنین اتفاقی نمی افتد.
در دل داستان اصلی به صورت اپیزود از داستانهای واقعی و سرگذشت ۶ زنی که قرار است رجعت کنند هم آورده شده است فارغ از اینکه استناد تاریخی وجود ندارد و مخاطب ناچار است برای صحت و سقم قضیه به منابع رجوع کند تا مرز بین تخیل و حقیقت را پیدا کند هر کدام از این داستانها از جذابیت خاص خود برخوردارند.
انتخاب زمان روایت با افعال حال به نظر من نه تنها جذابیت نداشت که اشکال زمانی هم در داستان ایجاد کرده است. 
شخصیت پردازی ها فاقد جذابیت است تا جایی که پیرزنی به نام حبابه بیشتر از اینکه شبیه یک شخصیت روحانی و معنوی باشد یادآور پیرزن داستان دیو و دلبر و سفید برفی است.
یکسری از حالتها دائم در متن تکرار شده که گویی نویسنده چیزی برای ارائه بیشتر نداشته مثل حلقه مویی که دایم دور انگشت پیچیده می شود و سرفه های گاه و بیگاه پیرزن بعد از سه صفحه حرف زدن!
یک نکته ای هم در مورد داستان وجود دارد که قطعا اشتباه زمانی بوده و نویسنده به آن دقت نکرده سن عروس و پسر پیرزن که در آن زمان یا باید مرده می بودند یا سن نوح داشتند... 
در هر حال پیشنهاد می کنم این داستان را بخوانید. 
        

2