بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت حامد علی بیگی

                نام حمیدرضا آتش برآب را روی جلد کتاب ها زیاد دیده بودم ، ولی خودش را با برنامه «کتاب باز» سروش صحت شناختم . یک ساعت تمام محو صحبت هایش شده بودم ولی در آن چند دقیقه و چند ثانیه ای که شروع کرد در جواب سروش از اهمیت ادبیات روس بگوید و گریزی به ابله و آناکارنینا زد دیگر چیزی نفهمیدم . چند دقیقه فقط خیره شدم ، ذره ذره آب شدم و وقتی صحبت هایش تمام شد و به خودم آمدم، مو به تنم سیخ شده بود . با اینکه آناکارنینا نخوانده بودم ولی خودم را در لحظه ی وداع آنا ، کنارش دیدم و جهانی را تجربه کردم که قبل از آن حتی حسش هم نکرده بودم .

همیشه در مواجهه با ادبیات روس با گارد بسته جلو میرفتم ولی آن روز حس کردم استاد آتش بر آب آمده تا من هم بتوانم در ادبیات روس غرق شوم . تا من هم بفهمم این روس هایی که همه جا حرفشان هست ، در ادبیاتشان چه غوغایی به پا کرده اند . همان موقع بود کتابهای ترجمه ی او را گذاشتم در اول لیست خرید هایم و درست چندماه بعد که پول دستم آمد ، اولین کاری که کردم چند جلد از آثارش را خریدم .

با قمارباز شروع کردم و حالا دارم مرشد و مارگاریتایش را میخوانم . فقط میشود گفت بینظیر است ترجمه هایش . ترجمه هایی که تک تک جملاتش حساب شده است و با قلم داستانی و جذاب ، خواننده را به عمق ماجرا میبرد . 
ترجیح دادم به جای نوشتن از قمارباز که هزاران نقد و نظر قوی و گردن کلفت درباره اش نوشته شده ، از ترجمه ی عالی استاد بنویسم .
از ترجمه ای که محال ممکن است اگر شیرینی اش را چشیدی ، دنبال دیگر آثارش هم نروی ... منی که همیشه از خواندن ادبیات روس وحشت داشتم ، حالا حس میکنم گمشده ای که مدت ها در ادبیات دنبالش بودم ، همین ادبیات روس است . 
دلم میخواهد هرچه هست را بخوانم . دلم میخواهد با ترجمه استاد بخوانم.

حمیدرضا آتش برآب دیگر برای من فقط یک اسم ، روی جلد یک کتاب نیست . حتی برایم یک مترجم زبردست و ماهر که کتاب هایش را حتما باید بخوانم هم نیست . برایم یک نقطه ی عطف است . یک دریچه به ادبیات روس که حس میکنم به رویم باز شده تا من هم بتوانم ادبیات روس را با تمام وجود لمس کنم .

در آخر اگر بخواهم حمیدرضا آتش بر آب را تعریف کنم ، فقط میتوانم بگویم : او کتاب ترجمه نمیکند . کتاب را زندگی میکند و آن زندگی را روی کاغذ به جریان می اندازد.
.
        
(0/1000)

نظرات

درود؛ حامد عزیز اینطور که نوشتی؛ آتش ادبیات روس، آن هم از نوع آتش بر آبش را به جانمان زدی.
خوب بود یکی دو نمونه از نثر آقای آتش بر آب را هم می آوردی تا امکان بررسی و مقایسه باشد. سپاس.
دقیقا اتفاقی که برای من افتاد.
با چه بدبختی ای تقریبا همه آثار آتش برآب رو پیدا کردم و خریدم و الان همه ترجمه هاش رو دارم به غیر از مرگ ایوان ایلیچ و داستان های ایوان بونینکه هیچ جوره پیدا نمیشه.
Sam

1401/12/11

راستش این یادداشت شما منو مجاب کرد دوباره به سمت ادبیات روس با عینک آتش بر آب برم!بار اول قمارباز راهم تمام نکردم!
یکی از مشکلات من با کتاب هایی که آقای آتش بر آب ترجمه کردند 
آوردن ده ها تفسیر برای رمان هست که به نظر من از چابکی  کتاب کم می کند و کتاب رو تبدیل به یک شی نفیس می کند.
البته خوب خیلی ها این به این تفاسیر علاقه مند هستند و حتما هم تفاسیر کاربردی هستند ولی من متاسفانه من با این بخش کتاب های آقای آتش بر آب ارتباط نمی گیرم
ممنون از معرفی این مترجم خوب.