قمارباز با نه تفسیر

قمارباز با نه تفسیر

قمارباز با نه تفسیر

3.9
453 نفر |
127 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

78

خوانده‌ام

1,030

خواهم خواند

475

شابک
9786004360883
تعداد صفحات
512
تاریخ انتشار
1398/3/4

توضیحات

        
قمار باز سرگذشت زندگی خانواده ای روس است که بر اثر بعضی از مشکلات اجتماعی و شخصی، ثروت فراوان خود را از دست می دهند و به اجبار به کشور دیگری مهاجرت می کنند. روای داستان معلم فرزندان این خانواده است.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به قمارباز با نه تفسیر

اَبلهجنایت و مکافاتبَرادران کارامازوف (ج۱)

بهترین ترجمه‌های داستایفسکی

16 کتاب

به نام او فهرست زیر ترجمه‌های آثار داستایفسکی به انتخاب بنده است . قاعدتا بنده روسی نمی‌دانم ولی با توجه به چیزهایی که خوانده و شنیده‌ام و قیاسی که بین متن فارسی آنها داشته‌ام این فهرست را فراهم آورده‌ام. تنها رمانها و آثاری را که خوانده‌ام مبنا قرار داده‌ام. از «جنایت و مکافات» و «خاطرات خانه مردگان» دو ترجمه را انتخاب کرده‌ام چرا که بسیار به‌هم نزدیک بود و نمی‌توانستم یکی را بر دیگری ترجیح دهم و خب آن ترجمه‌ای که تقدم دارد انتخاب اول من است. از «روستای استپانچیکووا» تنها یک ترجمه وجود دارد با عنوان ناشناس. دو مجموعه داستان کوتاه را هم در آخر آوردم که خب قاعدتا تعدادی داستان مشترک دارد. همین :) 1. ابله- ترجمه مهری آهی- نشر خوارزمی من ترجمه سروش حبیبی را هم خواند‌ه‌ام این چیز دیگری‌ست. گویا این ترجمه خانم آهی نیمه‌کاره مانده بوده که توسط جناب ضیا فروشانی دیگر مترجم ارجمند و توانای آثار روسی تکمیل شده و مورد بازبینی نهایی قرار گرفته است. ۲. جنایت و مکافات- ترجمه علی‌اصغر رستگار- نشر نگاه کلا من با نشر نگاه مشکل دارم ولی برخی مترجمان تنها با نگاه کار می‌کنند که خواندن کتابهایشان ارزشمند است مثل اصغر رستگار ابوالحسن تهامی. این نسخه از همه ترجمه‌ها بهتر و به فضای داستایفسکی نزدیکتر است البته رستگار یکسری تندرویهایی در محاوره کردن کلام داشته که شاید به ذائقه همه خوش نیاید که در اینجا نسخه آتش‌برآب توصیه می‌شود. البته رستگار در برادران کارامازوف حتی این خطاها و زیاده‌رویها را همندارد و الحق حق شاهکار داستایفسکی را ادا کرده است. ۳. برادران کارامازوف- ترجمه اصغر رستگار- نشر نگاه رستگار اطلاعات بسیار زیادی درباره کتاب مقدس دارد و چند کتابی در این باره ترجمه و منتشر کرده است از این رو علاوه بر نثر دلنشین پانوشتهایی که به رمان داستایفسکی اضافه کرده برای مخاطب بسیار ارزشمند است. 4. شیاطین- ترجمه سروش حبیبی- نشر نیلوفر ۵. یادداشتهای زیرزمینی- ترجمه حمیدرضا آتش‌برآب- نشر علمی و فرهنگی ۶. قمارباز - ترجمه حمیدرضا آتش‌برآب- نشر علمی و فرهنگی ۷. خاطرات خانه مردگان- ترجمه محمدجعفر محجوب- نشر علمی و فرهنگی استاد محمدجعفر محجوب از استادان بزرگ دانشکده زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران بودند که علاوه بر پژوهشهای ادبی چند ترجمه در حوزه ادبیات داستانی هم داشته‌اند. نثر پخته‌ای دارند البته شاید به مذاق عده‌ای خوش نیایید به همین خاطر ترجمه خانم رامز از فرهنگ نشر نو که در ادامه آمده است پیشنهاد می‌شود هرچند با خواندن ترجمه خانم رامز متوجه می‌شویم که ایشان همواره نیم‌نگاهی به ترجمه آقای محجوب داشته‌اند. 8. بیچارگان- ترجمه خشایار دیهیمی- نشر نی اولین رمان داستایفسکی که با عناوین دیگری مثل «مردم فقیر» هم ترجمه شده در کتاب «شبهای روشن و چند داستان دیگر» با ترجمه پرویز همتیان بروجنی که در ادامه می آید هم این داستان هست. 9. ناشناس- ترجمه حمیدرضا آتش‌برآب و پریسا شهریاری- نشر هرمس تنها رمان طنز داستایفسکی یادگار دوران جوانی او است که در آن تحت تاثیر نیکلای گوگول بوده است این رمان پس از مدتهای مدید توسط نشر هرمس بازچاپ شد. 10. جنایت و مکافات- ترجمه حمیدرضا آتش‌برآب- نشر علمی و فرهنگی هر سه کاری را که آتش‌برآب از داستایفسکی برای نشر علمی و فرهنگی ترجمه کرده همراه با تفسیرهای متعدد است که خوب و خواندنی‌ست. 11. یادداشتهایی از خانه مردگان- ترجمه سعیده رامز- فرهنگ نشر نو 12. شبهای روشن- ترجمه سروش حبیبی- انتشارات ماهی یکی از عجیبترین داستانهای داستایفسکی 13.شبهای روشن و چند داستان دیگر- ترجمه پرویز همتیان بروجنی- انتشارات امیرکبیر همتیان بروجنی یکی از مترجمان خوب بود که متاسفانه به‌تازگی متوجه شدم که به رحمت خدا رفتند از من به شما نصیحت هرچه را از ایشان دیدید بخرید و بخوانید. 14. رویای آدم مضحک و چند داستان دیگر- ترجمه رضا رضایی- نشر ماهی مجموعه خوبی است ترجمه رضایی هم خوب است گول تک اثرهایی را که منتشر می‌شود نخورید مثلا داستان تمساح را که بابک شهاب ترجمه کرده و توسط نشر برج چاپ شده در این کتاب می توانید پیدا کنید با نثری بهتر و دلنشینتر.

57

پست‌های مرتبط به قمارباز با نه تفسیر

یادداشت‌ها

          از معدود کتاب‌هایی که از داستایفسکی خوانده‌ام قمارباز است، کتابی که حقیقتا مجذوبش شدم و بیش از هر کتابی از نویسنده آن را می‌پسندم. نمی‌دانم چه چیز این رمان کوتاه است که مرا حیران کرده، صرفا حدس‌هایی می‌زنم. این ترجمه خاص به گمانم خوب است و متن روانی دارد. 

داستان از این قرار است که یک ژنرال روسی همراه با خانواده و برخی از دوستان در شهری خارج از روسیه ساکن هستند. ژنرال ورشکسته است و منتظر مرگ عمه بزرگ ثروتمند است که شاید ارثیه او گشایش آفرین باشد. برخی از همراهان از جمله معشوقه ژنرال و طلبکار وی و چند نفر دیگر نیز برای ارثیه بزرگ دندان تیز کرده‌اند. ژنرال چند بچه دارد و یک معلم سرخانه جوان به نام آلکسی که ژنرال او را استخدام کرده، راوی داستان است و از قضا دیوانه‌وار، دختر بزرگ خانواده، پولینا را می‌خواهد، به قدری زیاد که حاضر است برای معشوقه بی‌رحم خود دست به هر کاری بزند و خود را به دردسر بیاندازد. پولینای داستان نیز یک جعبه سیاه است، معلوم نیست پشت این بی‌میلی و پست دانستن الکسی واقعا محبتی به او نیز دارد یا نه، تا آخر داستان معلوم نمی‌شود. و داستان دیوانه‌وار پیش می‌رود، هم الکسی و هم پولینا کارهایی می‌کنند که به هیچ عنوان قابل پیش‌بینی نیست، و این غیرقابل پیش‌بینی بودن این دو فرد داستان را وحشتناک جذاب کرده. داستایفسکی در قالب این دو شخصیت به راحتی مخاطب را گول می‌زند و داستان را برخلاف حدس او و در مسیری غیرقابل‌تصور پیش می‌برد. 

کل داستان در هتل پیش می‌رود و بعضا گفت و گوهای جذابی بین کاراکترها هست. به شخصه کاراکتر الکسی را بسیار دوست می‌دارم، شخصیتی‌ست که فلسفه دارد، گویا همچون جنایت و مکافات، در کلیه آثار داستایفسکی جوانان جسور و کاراکترهای اصلی فلسفه و اندیشه‌هایی ژرف دارند که به داستان مسیر می‌دهد. در همان ابتدای کار الکسی در هتل جلوی همراهان ژنرال حرف‌های آنچنانی می‌زند و سنت زندگی معمول ملت را به سخره می‌گیرد. خود الکسی بسیار اهل قمار است و هرچه دارد را فدای ریسک و امید برنده شدن می‌کند. شاید این فقط تفسیر من باشد، با یکی از دوستان گفت و گو می‌کردم و خوانش متفاوتی داشت، ولی من دوست داشتم آن چه از کتاب می‌گیرم منش الکسی باشد، این که زندگی‌های معمول و خسته‌کننده و شرافت‌مندانه و عرف را زیرپا گذاشتن و بازی کردن هر آنچه داری، با تمام وجود! قمار کن، قمار! به جای این که در چارچوب آدم‌های فاخر و "عادی" پیش بروی. 

در نهایت قمارباز یک داستان عاشقانه بسیار زیبا و رمانی واقعا تاثیرگذار برای من بود، و فکر کنم تنها کسی نباشم که معتقد است این کتاب را هرجور شده پیش از مرگ بایستی خواند!

        

22

          «قمارباز» فئودور داستایوفسکی
«یسـلونک عن... والمیسر قل فیهما اثم کبیر  

{ومنـفع للناس واثمهما اکبر من نفعهما...؛ [۱
بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.    
در باره شراب و قمار از تو سؤال می‌کنند، بگو: در آنها گناه و زیان بزرگی است؛ و منافعی (از نظر مادی) برای مردم در بردارد؛ (ولی) گناه آنها از نفعشان بیشتر است.}

قمارباز درامی داستانی درمورد مردمانی است که در دوره ی بورژوایی اروپا(پس از انقلاب فرانسه) که هنوز ارزشهای اشرافی و اشرافی گری و به رخ کشیدن افتخارات نظامی و القاب درباری مرسوم بوده است.
داستان تا ۷۰‌صفحه ما را به یاد دیالوگ های خشک و مسخره تله تئاتر های شبکه ی۴ می اندازد اما طولی نمی کشد تا صبوری مخاطب بی پاداش باقی نماند و داستان به اوج خود نزدیک می شود و عنوان کتاب معنا می یابد.
روحیه ی قماربازی چیزی نیست که فقط در کازینو ها پیدا شود، بلکه بسیاری از ما در زندگی خود گاهی به سیم اخر می زنیم و معتقدیم که اب رفته به جوی‌ باز نمی گردد، و می خواهیم عاقبت کار را به سرنوشت بسپاریم، لذا مطالعه ی کتاب را به همه گان توصیه می کنم.
        

13

          نام حمیدرضا آتش برآب را روی جلد کتاب ها زیاد دیده بودم ، ولی خودش را با برنامه «کتاب باز» سروش صحت شناختم . یک ساعت تمام محو صحبت هایش شده بودم ولی در آن چند دقیقه و چند ثانیه ای که شروع کرد در جواب سروش از اهمیت ادبیات روس بگوید و گریزی به ابله و آناکارنینا زد دیگر چیزی نفهمیدم . چند دقیقه فقط خیره شدم ، ذره ذره آب شدم و وقتی صحبت هایش تمام شد و به خودم آمدم، مو به تنم سیخ شده بود . با اینکه آناکارنینا نخوانده بودم ولی خودم را در لحظه ی وداع آنا ، کنارش دیدم و جهانی را تجربه کردم که قبل از آن حتی حسش هم نکرده بودم .

همیشه در مواجهه با ادبیات روس با گارد بسته جلو میرفتم ولی آن روز حس کردم استاد آتش بر آب آمده تا من هم بتوانم در ادبیات روس غرق شوم . تا من هم بفهمم این روس هایی که همه جا حرفشان هست ، در ادبیاتشان چه غوغایی به پا کرده اند . همان موقع بود کتابهای ترجمه ی او را گذاشتم در اول لیست خرید هایم و درست چندماه بعد که پول دستم آمد ، اولین کاری که کردم چند جلد از آثارش را خریدم .

با قمارباز شروع کردم و حالا دارم مرشد و مارگاریتایش را میخوانم . فقط میشود گفت بینظیر است ترجمه هایش . ترجمه هایی که تک تک جملاتش حساب شده است و با قلم داستانی و جذاب ، خواننده را به عمق ماجرا میبرد . 
ترجیح دادم به جای نوشتن از قمارباز که هزاران نقد و نظر قوی و گردن کلفت درباره اش نوشته شده ، از ترجمه ی عالی استاد بنویسم .
از ترجمه ای که محال ممکن است اگر شیرینی اش را چشیدی ، دنبال دیگر آثارش هم نروی ... منی که همیشه از خواندن ادبیات روس وحشت داشتم ، حالا حس میکنم گمشده ای که مدت ها در ادبیات دنبالش بودم ، همین ادبیات روس است . 
دلم میخواهد هرچه هست را بخوانم . دلم میخواهد با ترجمه استاد بخوانم.

حمیدرضا آتش برآب دیگر برای من فقط یک اسم ، روی جلد یک کتاب نیست . حتی برایم یک مترجم زبردست و ماهر که کتاب هایش را حتما باید بخوانم هم نیست . برایم یک نقطه ی عطف است . یک دریچه به ادبیات روس که حس میکنم به رویم باز شده تا من هم بتوانم ادبیات روس را با تمام وجود لمس کنم .

در آخر اگر بخواهم حمیدرضا آتش بر آب را تعریف کنم ، فقط میتوانم بگویم : او کتاب ترجمه نمیکند . کتاب را زندگی میکند و آن زندگی را روی کاغذ به جریان می اندازد.
.
        

27