یادداشت شهاب سامانی

                رمان تبر را بخوانید. روایتگر بخش بزرگی از سرنوشت مشترک ما است، مایی که همیشه ساکن این "وسط مسط ها" بوده ایم. مایی که همیشه زیر سایه شوم ناامنی شغلی با هول و هراس تعدیل نیرو و جست و جوی کار گلاویز بوده ایم. ما که به هزاران پرسش احمقانه ی مصاحبه های کاری پاسخ داده ایم و مجبور بوده ایم بابت هر لحظه خود به هر آدم بی کله و احمقی جواب پس بدهیم. برای ما که ناچارا بخش بزرگی از خودمان را با "شغل" تعریف کرده ایم و فارغ از اراجیف موفقیت و رستگاری شخصی، بدون آن احتمالا نمی توانیم حتی شلوارمان را هم بالا بکشیم، چه برسد به این که از پس اجاره خانه و درمان و هزار کوفت زهرمار دیگر بر بیاییم. تبر روایتگر هراسی است که می تواند همه ی ما را روزی به یک آدمکش بی تفاوت تبدیل کند. انگیزه قتل، این بار نه یاس فلسفی، نه ماجرای عشقی و نه یک عصیان اخلاقی است، اتفاقا همه چیز منطقی و در چارچوب اخلاق رخ می دهد؛ اخلاق سرمایه داری و منطق سود و زیان.
از خواندن تبر منتظر یک شاهکار فرمیک ادبی با توصیفات طولانی و دقیق نباشید . سیر داستان خطی است و پیچیدگی خاصی ندارد. آنچه که تبر را به اثری مورد توجه تبدیل می کند ، همین سادگی ، بی تفاوتی و منطق راوی است. همه چیز مشخص و هدف ، وسیله را توجیه می کند.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.