بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

تبر

تبر

تبر

دانلدای وست لیک و 1 نفر دیگر
3.6
5 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

5

یادداشت‌های مرتبط به تبر

            رمان تبر را بخوانید. روایتگر بخش بزرگی از سرنوشت مشترک ما است، مایی که همیشه ساکن این "وسط مسط ها" بوده ایم. مایی که همیشه زیر سایه شوم ناامنی شغلی با هول و هراس تعدیل نیرو و جست و جوی کار گلاویز بوده ایم. ما که به هزاران پرسش احمقانه ی مصاحبه های کاری پاسخ داده ایم و مجبور بوده ایم بابت هر لحظه خود به هر آدم بی کله و احمقی جواب پس بدهیم. برای ما که ناچارا بخش بزرگی از خودمان را با "شغل" تعریف کرده ایم و فارغ از اراجیف موفقیت و رستگاری شخصی، بدون آن احتمالا نمی توانیم حتی شلوارمان را هم بالا بکشیم، چه برسد به این که از پس اجاره خانه و درمان و هزار کوفت زهرمار دیگر بر بیاییم. تبر روایتگر هراسی است که می تواند همه ی ما را روزی به یک آدمکش بی تفاوت تبدیل کند. انگیزه قتل، این بار نه یاس فلسفی، نه ماجرای عشقی و نه یک عصیان اخلاقی است، اتفاقا همه چیز منطقی و در چارچوب اخلاق رخ می دهد؛ اخلاق سرمایه داری و منطق سود و زیان.
از خواندن تبر منتظر یک شاهکار فرمیک ادبی با توصیفات طولانی و دقیق نباشید . سیر داستان خطی است و پیچیدگی خاصی ندارد. آنچه که تبر را به اثری مورد توجه تبدیل می کند ، همین سادگی ، بی تفاوتی و منطق راوی است. همه چیز مشخص و هدف ، وسیله را توجیه می کند.
          
            تبر عنوان نامتعارفی برای یک کتاب نیست. عنوانی است که دو مرﺗبه‌ی دیگر هم در تاریخ ادبیات جهان سابقه دارد. یک بار عنوانِ سرگذشتی از میهائیل سادوویانو، نویسندﮤ رومانیایی، بوده است و بار دیگر عنوان رمانی از لودویک واتسولیک نویسندﮤ چک؛ رمانی در شمار شاخص‌ترین آثار «موج نو» در نثر چک.  با این تفاوت که واژﮤ The ax (تبر) در انگلیسی معنای دیگری نیز دارد و آن «تعدیل نیرو» است و داستان حول هر دو معنی می‌چرخد. اگر واتسولیک «از تاثیر منفی کمونیسم در زﻣﯿنه‌ی تمامیت انسان و طبیعت انتقاد می کند»، دانلد ای.وست لیک همین انتقاد را به امپریالیسم دارد و درست مثل رمان واتسولیک با بیانی «طنزآلود و جدی». وست لیک(1933-2008)؛ نویسندﮤ محبوب آمریکایی است که طی شش دهه نگارش بیش از صد رمان علمی‌تخیلی، جنایی، کمیک و همینطور آثار غیرداستانی نوشته است. 
تبر داستانی معمایی-جنایی است که از معضل بیکاری کمدی سیاه هجوآمیزی می‌سازد؛ طنز سیاهی که یادآور فیلم‌های پرکشش آمریکایی در این ژانر است. فردی که سال‌ها در صنعت کاغذ مشغول به کار بوده و «ﻫﻤه‌ی خم و چم و پیچیدگی های بی‌در و پیکر صنعت کاغذ را فوت آب» است، مشمول تعدیل نیرو و از کار اخراج می‌شود. کتاب در موضوع اعتراض است؛ کسی که حرف نمی‌زند و عمل می کند. کتابی است خونبار که شخصیت آسیب‌دیدﮤ اجتماعش با شوخی کارش را پیش می‌برد. او می‌گوید«می‌دانم خیلی‌ها فکر می‌کنندکاغذ موضوع خسته‌کننده ای است، پس درباره‌اش چیزی نمی‌گویم، ولی راستش کاغذ اصلاً هم خسته‌کننده نیست.» او به قدری در کارش ماهر است که مدعی است چیزهایی می‌داند که ما نمی‌دانیم؛ «می‌دانستید کاغذ خوردنی هم داریم؟» و حالا کارمندی که اینقدر به ﺣﯿﻄﮥ تخصصی خودش مسلط است از کار کنار گذاشته می‌شود تا شاید فرد بهتری جای او را بگیرد. از اینجاست که مواﺟﻬﮥ ما با شش رزومه‌ای که او با آن‌ها پدرکشتگی دارد آغاز می شود. روایت خالی از طنز و ریشخند نیست و همین خواندنی‌اش کرده است. وست لیک، در کمال خونسردی، کمدی خونینی را رقم می‌زند؛ جنایتی که گرچه ضد قهرمانش قربانی شرایط حاکم است اما سرخوشانه اتفاق می‌افتد و با آرامش تعریف می‌شود.
«بسیاری از نویسندگان امروز- به‌ویژه آمریکاییان چند دﻫﮥ گذشته- متاثر از احساس فروپاشی فرهنگی و این ادراک‌اند که قراردادهای داستانی قدیم برای بیان آن کفایت نمی‌کند. حساسیت اینان [...] به دنیای ریاکاری است که در آن صلح جنگ است و دروغ صرفاً به دلیل «بی‌اثر» بودنش قبیح است و قانون‌شکنی‌های دولت‌مردان صرفاً «نابجا» توصیف می‌گردد.»  تبر در امتداد سنت داستان نویسی آمریکا آنچنان خشونت لُخت و نزدیک به زندگی ای عادی را به مخاطب نشان می‌دهد که گاهی در حین خواندن چند صفحه به عقب برمی‌گردیم و فکر می‌کنیم درست فهمیدم؟ چند سطری را جا نینداخته‌ام؟ فکر می‌کنیم همین حالاست که شخصیت داستان از خواب بپرد. 
این کتاب را بعد از خواندن یک کتاب کلاسیک آمریکایی، که صبوری می خواست و بی‌توقعی، دست گرفتم. کتابی بود که مثل دیگر ادبیات روز آمریکا، با شوک‌های داستانی غیرقابل انکار، توقعم را برآورد. اگر چه کتاب در ترجمه شتاب کرده است اما داستان آنچنان پیش‌برنده است که اواسط کتاب فراموش می کنی بعضی جمله‌ها ویرایش بهتری می‌طلبید. 
ادبیات معاصر آمریکا را چنان که گفته‌اند «باید به دقت مورد توجه قرار دهیم، ولو بیانگر تجربه‌هایی باشند که به راحتی نتوانیم خود را در آن‌ها سهیم بدانیم.[...] همین قدر می‌توان گفت که چیزی را بیان می کنند که بدون شک در تمدن ما حضور دارد: احساس ناامیدی، فروپاشی، دلهره، پوچی، خشونت و غالباً همچنین شوخ‌طبعی رهایی‌بخش. »  بنابراین نگاه به آثار دانلد ای.وست لیک فرصت مغتنمی است برای آشنایی با یک نویسندﮤ پرفروش که آثارش انعکاس دهندﮤ ادبیات معاصر روبه‌جلوی آمریکاست؛ خاصه اینکه این نخستین بار است که اثری از او به فارسی ترجمه می شود. از این کتاب فیلمی هم به همین نام به کارگردانی گوستاگاوراس و تهیه کنندگی برادران داردن در سال 2005 ساخته شده است اما از نظر من اکنون عصر داستان است و بهتر آنکه لذت این مطاﻟﻌه‌ی سرخوشانه را از دست ندهیم. 
منتشر شده در نشریه‌ی جهان کتاب، شماره‌ی 378-377، مهر و آبان 1399