یادداشت نفیسه بهشتی

                ذهن من مثل کلاف سردرگمیه که به تنهایی نمی‌تونم گره‌هاش رو باز کنم. هربار که کتابی از نشر گمان می‌خونم یه ذره از گره این کلاف باز میشه.
در مورد این کتاب هم با اینکه قدیمی هست، ولی نکات خیلی مفیدی توش پیدا کردم. همون نکاتی که کمک می‌کنه یه ذره ذهنم آروم بشه و بهتر بتونم فکر کنم.

از متن کتاب:
- به ندرت پیش می‌آید که عامدانه خودمان را به بطالت بسپاریم. وضعیتمان شبیه به تناقض ذن شده، تقریبا هرگز آنقدری از شتاب نمی‌ایستیم تا بتوانیم تجربه‌ی هیچ کاری نکردن را تجربه کنیم.
- بیشترمان وقت آزاد به دست می‌آوریم، اما فقط معدودی از ما آن وقت را تنها با خودمان می‌گذرانیم. چون این‌ کار بیش از حد کسل کننده و ترسناک است. اینکه سر خودمان را با چیزی گرم کنیم به مراتب ساده‌تر است.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.