بریده‌ کتاب‌های کتاب پسر

بریدۀ کتاب

صفحۀ 58

به‌شان گفته بوده فقط برای اینکه مجازات شود برگشته اولسین. برگشته بوده چون فکر می‌کرده پدرش به خاطر آن همه جنایتش او را می‌کشد. اگر جرئتش را می‌داشته خودکشی هم راه‌حلی بوده ولی اعتراف کرده همیشه‌ی خدا بزدل بوده. برای همین به هوای مجازاتی برگشته که بدجور دنبالش بوده. در عوض، با بخشش روبه‌رو شده و دیگر تحمل این یکی را نداشته. برای همین پدرش را کشته، چون امیدوار بوده قانون بی‌رحم‌وبخشش باشد و بالاخره یکی بکشدش. به همه چیز اقرار کرده بوده و در ازایش تقاضای اعدام داشته. گفته بوده «همه‌ی عمرم دلم مجازات می‌خواست. به تلافی مجازات نشدن برای جرم قبلی، جنایت بعدیم رو مرتکب می‌شدم. بابام من رو سر همه‌چی می‌بخشید و زندگیم رو به گه کشید.» پسره جلو افسرهای سردرگم افسرهای پلیس داد می‌زده «نمی‌دونید زندگی بدون مجازات چه‌قدر سخته، دنیا اگه توش همه‌ش بخشش باشه جای کثافتیه.» بعد شنیدن این حرف‌ها فهمیدم دلم حسابی برایش می‌سوزد.