بریدۀ کتاب
قشنگ میتوانم تصور کنم که آن دختره با گوشوارههای مروارید بوی گند میداده. اروپای آن زمان حمام نداشته و سخت میشود زن اروپایی آن دوره را چیزی جز ناقل باکتری طاعون تصور کرد. تا جایی که میدانیم، آن زن کٌلفَت بوده. قبل این که جلو نقاش بنشیند، که قصد جاودانه کردن زیبایی و به عبارتی دروغ گفتن دربارهاش داشته، میبایست غذای آن روز را بپزد و کف اتاقهای خانه را بشوید و خریدها را بکند. به طور حتم سهباری عرق ریخته و بودن با او در یک اتاق وحشتآور بوده. ولی مردی نیست که او را روی دیوار موزهای ببیند و هوس بوسیدنش را نکند.
قشنگ میتوانم تصور کنم که آن دختره با گوشوارههای مروارید بوی گند میداده. اروپای آن زمان حمام نداشته و سخت میشود زن اروپایی آن دوره را چیزی جز ناقل باکتری طاعون تصور کرد. تا جایی که میدانیم، آن زن کٌلفَت بوده. قبل این که جلو نقاش بنشیند، که قصد جاودانه کردن زیبایی و به عبارتی دروغ گفتن دربارهاش داشته، میبایست غذای آن روز را بپزد و کف اتاقهای خانه را بشوید و خریدها را بکند. به طور حتم سهباری عرق ریخته و بودن با او در یک اتاق وحشتآور بوده. ولی مردی نیست که او را روی دیوار موزهای ببیند و هوس بوسیدنش را نکند.
4
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.