بریده کتابهای فرسودگی روشنا 1402/9/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 78 زندگی را از نویسندگی دوستتر میدارم. نویسندگی را آنگاه دوست میدارم که به خدمت زندگی درمیآید. خواندن برای فرهیخته شدن، نفرتآور است. خواندن برای تمرکز قوای روحی خویش در چشمانداز خیزی تازه، شگفتآور است. 0 5 روشنا 1402/9/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 85 هر مطالعهای که روح را زیر و رو نکند، هیچ است و صورت نپذیرفته است و وقت تلف شده هم نیست و از هیچ کمتر است. 0 15 روشنا 1402/8/28 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 65 کودکان آنجا که در گشوده میشود، میمانند. بیرون خانه در حیاط بازی میکنند، شب به درون میآیند، سالها آنجا میمانند و در طول سالها، با روح گریزپای خویش، رفتنی باقی میمانند. کودکان غریبانی هستند که نزد والدین میزیند. 0 1 روشنا 1402/8/28 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 35 شما کتاب زیاد میخرید. اما همه آنها را تا انتها نمیخوانید. این نقصی است که در وجود شما است، یک بیماری مزمن، بیماری به پایان نبردن مطالعه و مکالمه و عشق. 4 17 روشنا 1402/8/28 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 33 خیالات من اندیشههای بیتعلقی هستند که با آوای مادرانه بارانی که به شیشه میخورد، در من بیدار میشوند، با رایحه برگهایی که بر علق نمناک به خواب مرگ فرو رفتهاند، با نغمه ترانهای پوچ، با همه چیز و هیچ چیز. خیالات من پارههای روح سرگردان مناند که در تصویر نیمکتی کوچک، مامنی برای شب مییابند. 0 1 روشنا 1402/9/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 74 زیستن یعنی آن که هنوز درباره معنای زندگی خویش تصمیم نگرفته باشیم، بدان سان که درباره صورت پایان یافته یک جمله تصمیم میگیریم، بیازماییم، خطر کنیم، از سر گیریم، خط زنیم، اینجا و در عین حال آنجا رویم. 0 3 روشنا 1402/9/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 88 عمل غیرانسانی خاص بشر است، بشری که در هر لحظه میتواند زندگی دیگری را ناچیز شمارد یا آنچنان آن را پاس دارد که گویی زندگی خود اوست: عمل قاتل او را از بقیه انسانها جدا نمیسازد. این عمل او را به داستان سرآغاز جهان در کتاب مقدس کهنسال بازمیگرداند، به آن فغان قابیل برابر تن بیجان برادر خویش، به این پرسش که برای هر انسان در هر لحظه زندگیش مطرح میشود: آیا پاسدار برادر خویش هستم؟ 0 3 روشنا 1402/8/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 18 نور سبز یک درخت و تموج شاخساران آن، بر سطح آینه منعکس میشود. میتوانم ساعتها به تماشای چنین تصویری بنشینم. در حالی که گوشه اتاق نشستهام، درخت حقیقی را از پنجره و همان درخت را در فضای تنگ آینه مینگرم. این منظره دوم بیش از هرچیز مرا شاد میسازد، گویی هیچ چیز روی نداده مگر آنکه دو بار واقع شده باشد: بار نخست در عالم گنگ واقعیت و بار دوم در ذهن من. گویی هیچ چیز را از روبهرو نتوانستهام ببینم و تنها از کنار توانستهام بدان بنگرم، در آبهای آینه یا بر امواج کلام. میتوانم یک کتاب کامل درباره این نور محبوس در آینه بنویسم، محبوس و با این همه رها در جنبشهای خویش. 5 29 روشنا 1402/8/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 21 کودکان سه ساله را دوست میدارم. آنان را به چشم دیوانگان یا ماجراجویان آخر زمان میبینم. بر این زمین چیزی جز کودکی وجود ندارد. آن را به غریزه باز میشناسم، حتی نزد کسانی که گمان بردهاند آن را به زیر وزن زندگی مرده خویش خفه کردهاند. حتی نزد اینان نیز وجود کودک سه ساله را حدس میزنم و آنگاه که با اینان سخن میگویم، روی سخنم با این کودک است و تنها اوست که همیشه اینجا در دل است، آنچنان که گویی در کلاسی خالی است. 0 4 روشنا 1402/8/28 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 64 کودکان یگانه افراد بزرگی هستند که میشناسم. کودکان بازیگران دورهگردند، روحهای پر رفت و آمدند. آنگاه که بدین دنیا میآیند، نه جامه دارند و نه واژه و نه پول، هیچ دارایی ندارند مگر دارایی نداری و گرسنگی و اشک و لبخند. 0 3 روشنا 1402/8/28 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 68 بربرهای دو ساله سوار بر زورقهای شیر، از رودخانه زندگی سرازیر میشوند. عنان خویش را به دست جریان رودخانه میسپارند و از هر آنجا که میگذرند، شادی و شلوغی را همه جا میپراکنند. من به این سن و به ایمانی که از آن برمیخیزد، تکیه میکنم. بر دو سال نخستین زندگیم به روی زمین اتکا میکنم. از آن دل نکندهام. هرگز از آن دل نخواهم کند. آنگاه که بمیرم دو ساله خواهم بود و نه بیشتر. 0 2 روشنا 1402/8/28 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 53 آنگاه که زندگی رو به سردی میرود، در کتابهای شاعران به جستوجوی چیزی برای ادامه دادن پرواز خویش میپردازم. شاعران اهمیتی ندارند-مهم پرواز است. 0 4 روشنا 1402/8/17 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 26 0 5 روشنا 1402/9/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 89 0 4 روشنا 1402/9/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 79 آن کس که خنده سر دادن کودکی خردسال را به چشم دیده باشد، همه چیز این زندگی و آن زندگی دیگر را دیده است. 2 7 روشنا 1402/8/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 12 او را به خاطر بیاعتنایی که نسبت به دانشگاهیان برمیانگیزد نیز دوست میدارم. اینان مردهترین مردمانی هستند که میشناسم. مرگ در ما به سان استاد است، آن که میداند. زندگی در ما به سان کودک است، آن که دوست میدارد، که بازی دوست داشتن میکند. 0 6 روشنا 1402/9/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 84 روح به اندازه تن نیازمند نفس کشیدن و غذا خوردن است. تنفس روح، زیبایی است و عشق و لطافت و سکوت و تنهایی. تنفس روح، نیکی است. و کلام. 0 6 روشنا 1402/7/29 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 5 هرگز به آنچه فردا روی خواهد داد نمیاندیشم 2 31 علی 1402/7/18 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 1 کسی که دربارهی همه چیز نظر دارد مضحک مینماید و همواره مرا به خنده وا میدارد! 0 14 روشنا 1402/8/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 21 ما هرگز به این کودکی که در وجود ما است، به اندازه کافی اعتماد نمیکنیم. آنجا که واژهها در میمانند، زبان به سخن میگشاید. آنجا که دیگر باز میمانیم، راه میگشاید. 0 6
بریده کتابهای فرسودگی روشنا 1402/9/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 78 زندگی را از نویسندگی دوستتر میدارم. نویسندگی را آنگاه دوست میدارم که به خدمت زندگی درمیآید. خواندن برای فرهیخته شدن، نفرتآور است. خواندن برای تمرکز قوای روحی خویش در چشمانداز خیزی تازه، شگفتآور است. 0 5 روشنا 1402/9/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 85 هر مطالعهای که روح را زیر و رو نکند، هیچ است و صورت نپذیرفته است و وقت تلف شده هم نیست و از هیچ کمتر است. 0 15 روشنا 1402/8/28 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 65 کودکان آنجا که در گشوده میشود، میمانند. بیرون خانه در حیاط بازی میکنند، شب به درون میآیند، سالها آنجا میمانند و در طول سالها، با روح گریزپای خویش، رفتنی باقی میمانند. کودکان غریبانی هستند که نزد والدین میزیند. 0 1 روشنا 1402/8/28 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 35 شما کتاب زیاد میخرید. اما همه آنها را تا انتها نمیخوانید. این نقصی است که در وجود شما است، یک بیماری مزمن، بیماری به پایان نبردن مطالعه و مکالمه و عشق. 4 17 روشنا 1402/8/28 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 33 خیالات من اندیشههای بیتعلقی هستند که با آوای مادرانه بارانی که به شیشه میخورد، در من بیدار میشوند، با رایحه برگهایی که بر علق نمناک به خواب مرگ فرو رفتهاند، با نغمه ترانهای پوچ، با همه چیز و هیچ چیز. خیالات من پارههای روح سرگردان مناند که در تصویر نیمکتی کوچک، مامنی برای شب مییابند. 0 1 روشنا 1402/9/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 74 زیستن یعنی آن که هنوز درباره معنای زندگی خویش تصمیم نگرفته باشیم، بدان سان که درباره صورت پایان یافته یک جمله تصمیم میگیریم، بیازماییم، خطر کنیم، از سر گیریم، خط زنیم، اینجا و در عین حال آنجا رویم. 0 3 روشنا 1402/9/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 88 عمل غیرانسانی خاص بشر است، بشری که در هر لحظه میتواند زندگی دیگری را ناچیز شمارد یا آنچنان آن را پاس دارد که گویی زندگی خود اوست: عمل قاتل او را از بقیه انسانها جدا نمیسازد. این عمل او را به داستان سرآغاز جهان در کتاب مقدس کهنسال بازمیگرداند، به آن فغان قابیل برابر تن بیجان برادر خویش، به این پرسش که برای هر انسان در هر لحظه زندگیش مطرح میشود: آیا پاسدار برادر خویش هستم؟ 0 3 روشنا 1402/8/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 18 نور سبز یک درخت و تموج شاخساران آن، بر سطح آینه منعکس میشود. میتوانم ساعتها به تماشای چنین تصویری بنشینم. در حالی که گوشه اتاق نشستهام، درخت حقیقی را از پنجره و همان درخت را در فضای تنگ آینه مینگرم. این منظره دوم بیش از هرچیز مرا شاد میسازد، گویی هیچ چیز روی نداده مگر آنکه دو بار واقع شده باشد: بار نخست در عالم گنگ واقعیت و بار دوم در ذهن من. گویی هیچ چیز را از روبهرو نتوانستهام ببینم و تنها از کنار توانستهام بدان بنگرم، در آبهای آینه یا بر امواج کلام. میتوانم یک کتاب کامل درباره این نور محبوس در آینه بنویسم، محبوس و با این همه رها در جنبشهای خویش. 5 29 روشنا 1402/8/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 21 کودکان سه ساله را دوست میدارم. آنان را به چشم دیوانگان یا ماجراجویان آخر زمان میبینم. بر این زمین چیزی جز کودکی وجود ندارد. آن را به غریزه باز میشناسم، حتی نزد کسانی که گمان بردهاند آن را به زیر وزن زندگی مرده خویش خفه کردهاند. حتی نزد اینان نیز وجود کودک سه ساله را حدس میزنم و آنگاه که با اینان سخن میگویم، روی سخنم با این کودک است و تنها اوست که همیشه اینجا در دل است، آنچنان که گویی در کلاسی خالی است. 0 4 روشنا 1402/8/28 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 64 کودکان یگانه افراد بزرگی هستند که میشناسم. کودکان بازیگران دورهگردند، روحهای پر رفت و آمدند. آنگاه که بدین دنیا میآیند، نه جامه دارند و نه واژه و نه پول، هیچ دارایی ندارند مگر دارایی نداری و گرسنگی و اشک و لبخند. 0 3 روشنا 1402/8/28 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 68 بربرهای دو ساله سوار بر زورقهای شیر، از رودخانه زندگی سرازیر میشوند. عنان خویش را به دست جریان رودخانه میسپارند و از هر آنجا که میگذرند، شادی و شلوغی را همه جا میپراکنند. من به این سن و به ایمانی که از آن برمیخیزد، تکیه میکنم. بر دو سال نخستین زندگیم به روی زمین اتکا میکنم. از آن دل نکندهام. هرگز از آن دل نخواهم کند. آنگاه که بمیرم دو ساله خواهم بود و نه بیشتر. 0 2 روشنا 1402/8/28 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 53 آنگاه که زندگی رو به سردی میرود، در کتابهای شاعران به جستوجوی چیزی برای ادامه دادن پرواز خویش میپردازم. شاعران اهمیتی ندارند-مهم پرواز است. 0 4 روشنا 1402/8/17 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 26 0 5 روشنا 1402/9/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 89 0 4 روشنا 1402/9/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 79 آن کس که خنده سر دادن کودکی خردسال را به چشم دیده باشد، همه چیز این زندگی و آن زندگی دیگر را دیده است. 2 7 روشنا 1402/8/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 12 او را به خاطر بیاعتنایی که نسبت به دانشگاهیان برمیانگیزد نیز دوست میدارم. اینان مردهترین مردمانی هستند که میشناسم. مرگ در ما به سان استاد است، آن که میداند. زندگی در ما به سان کودک است، آن که دوست میدارد، که بازی دوست داشتن میکند. 0 6 روشنا 1402/9/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 84 روح به اندازه تن نیازمند نفس کشیدن و غذا خوردن است. تنفس روح، زیبایی است و عشق و لطافت و سکوت و تنهایی. تنفس روح، نیکی است. و کلام. 0 6 روشنا 1402/7/29 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 5 هرگز به آنچه فردا روی خواهد داد نمیاندیشم 2 31 علی 1402/7/18 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 1 کسی که دربارهی همه چیز نظر دارد مضحک مینماید و همواره مرا به خنده وا میدارد! 0 14 روشنا 1402/8/4 فرسودگی کریستیان بوبن 3.9 3 صفحۀ 21 ما هرگز به این کودکی که در وجود ما است، به اندازه کافی اعتماد نمیکنیم. آنجا که واژهها در میمانند، زبان به سخن میگشاید. آنجا که دیگر باز میمانیم، راه میگشاید. 0 6