بریدۀ کتاب

روشنا

روشنا

1402/8/28

فرسودگی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 33

خیالات من اندیشه‌های بی‌تعلقی هستند که با آوای مادرانه بارانی که به شیشه می‌خورد، در من بیدار می‌شوند، با رایحه برگ‌هایی که بر علق نمناک به خواب مرگ فرو رفته‌اند، با نغمه ترانه‌ای پوچ، با همه چیز و هیچ چیز. خیالات من پاره‌های روح سرگردان من‌اند که در تصویر نیمکتی کوچک، مامنی برای شب می‌یابند.

خیالات من اندیشه‌های بی‌تعلقی هستند که با آوای مادرانه بارانی که به شیشه می‌خورد، در من بیدار می‌شوند، با رایحه برگ‌هایی که بر علق نمناک به خواب مرگ فرو رفته‌اند، با نغمه ترانه‌ای پوچ، با همه چیز و هیچ چیز. خیالات من پاره‌های روح سرگردان من‌اند که در تصویر نیمکتی کوچک، مامنی برای شب می‌یابند.

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.