بریده کتابهای نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی سمیه بینا 1402/9/5 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 24 متن خون میخواهد. خودت را قاتی کردن و افشا کردن خون متن است. از تو آفریننده باید چیزی در متن جا بماند و جدا شود و آنِ دیگری مخاطب باید احساس کند معتمد بوده و امری باارزش، نفیس و محرمانه با او تقسیم شده. 0 24 رعنا حشمتی 1403/1/17 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 56 سعی میکنم موقعیت را این طوری ببینم که این چیزهایی که نوک زبانم است لزوما درست یا قطعی نیست. چون هیچی قطعی نیست. چون هر کسی دنیا را یک جور میبیند و یک جور زندگی میکند. چون سیاه و سفید وجود ندارد و مطلق وجود ندارد و هیچی فقط همانی که نشان میدهد نیست. و یادم میآید این را هم کتابها یادم دادهاند. توی کتابها آدمها این شکلی تصمیم میگیرند. چقدر هنوز دوستشان دارم. چقدر هنوز عزیزند برایم. چقدر هنوز حاضرم آنا کارنینا را از اول تا آخر ببلعم. 0 4 فاطمه طالبیان 1403/6/13 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 46 0 3 علی 1403/7/28 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 56 کتابها جرئت قضاوت را از تو میگیرند، ولی لذت سرکشی را به تو میبخشند. نمیدانم کدامش درستتر است اما میدانم کدامش سختتر است. 1 49 رعنا حشمتی 1403/3/23 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 104 به ما درباره امیلی دیکنسون چه میشود گفت؟ به ما که از جهان طلبی وصولنشده و ابدی داریم. به ما که در حسرت سرنوشتی دیگر میسوزیم. سرنوشتی بهتر که اطمینان داریم به دلایلی ناحق از ما دریغ شده است. به ما که به فروتنیِ تنهایی تن ندادهایم و به قدرت آن. به قول ناتالیا گینزبورگ: «هرگز حتا در خواب هم نمیبینیم که عمری شعر بنویسیم بدون این که چاپشان کنیم. نامه نمینویسیم و اگر هم مینوشتیم قطعا افتخار نمیدادیم برای خانم هالند (همسایه و دوست امیلی) یا آقای هیگینسن بنویسیم. هرگز اشعارمان را برای آقای هیگینسن نمیفرستادیم. مطمئناً فکر میکردیم عجب آدم ابلهی است.» به ما دربارهی امیلی دیکنسون چه میشود گفت؟ دربارهی زنی که فکر میکند «چیزی که هرگز دوباره اتفاق نخواهد افتاد همانی است که زندگی را شیرین میکند.» به نظر ما او در بهترین حالتش خودآزار است. پیردختری که از عقدههایی آشنا رنج میبرد. آدم فکر میکند چشمهای این زن چرا باید برق بزند؟ 3 28 سمیه بینا 1402/9/10 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 66 چون سفر با وجود همهی دلهرهای که با همین یک کلمه به جان آدم میاندازد چیز خیلی سالمی است و برای هر آدمی مفید است. چون ... زندگی واقعا کوتاه است. و از مرگ که بگذریم، هیچی نمیتواند به خوبی سفر این را به آدم ثابت کند. 0 5 رعنا حشمتی 1403/1/17 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 56 آیا هیچ وقت خواهم فهمید کتابها محبوبهای من بودند یا دشمنانم؟ هیچ وقت نخواهم فهمید. هیچ وقت از فکرشان رها نخواهم شد و هیچ وقت آنها را نخواهم بخشید. هیچ وقت آنها را به کسی توصیه نخواهم کرد و هیچ وقت کسی را از آنها منع نخواهم کرد. هیچ وقت نخواهم فهمید که یک جنگل سبز سرپا درستتر است یا یک جنگل قهوهای کاهی، خوابیده در قفسهها. هیچ وقت نخواهم فهمید. کتابها جرئت قضاوت را از تو میگیرند، ولی لذت سرکشی را به تو میبخشند. نمیدانم کدامش درستتر است، ولی میدانم کدامش سختتر است. 5 31 فاطمه طالبیان 1403/6/8 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 28 0 16
بریده کتابهای نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی سمیه بینا 1402/9/5 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 24 متن خون میخواهد. خودت را قاتی کردن و افشا کردن خون متن است. از تو آفریننده باید چیزی در متن جا بماند و جدا شود و آنِ دیگری مخاطب باید احساس کند معتمد بوده و امری باارزش، نفیس و محرمانه با او تقسیم شده. 0 24 رعنا حشمتی 1403/1/17 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 56 سعی میکنم موقعیت را این طوری ببینم که این چیزهایی که نوک زبانم است لزوما درست یا قطعی نیست. چون هیچی قطعی نیست. چون هر کسی دنیا را یک جور میبیند و یک جور زندگی میکند. چون سیاه و سفید وجود ندارد و مطلق وجود ندارد و هیچی فقط همانی که نشان میدهد نیست. و یادم میآید این را هم کتابها یادم دادهاند. توی کتابها آدمها این شکلی تصمیم میگیرند. چقدر هنوز دوستشان دارم. چقدر هنوز عزیزند برایم. چقدر هنوز حاضرم آنا کارنینا را از اول تا آخر ببلعم. 0 4 فاطمه طالبیان 1403/6/13 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 46 0 3 علی 1403/7/28 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 56 کتابها جرئت قضاوت را از تو میگیرند، ولی لذت سرکشی را به تو میبخشند. نمیدانم کدامش درستتر است اما میدانم کدامش سختتر است. 1 49 رعنا حشمتی 1403/3/23 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 104 به ما درباره امیلی دیکنسون چه میشود گفت؟ به ما که از جهان طلبی وصولنشده و ابدی داریم. به ما که در حسرت سرنوشتی دیگر میسوزیم. سرنوشتی بهتر که اطمینان داریم به دلایلی ناحق از ما دریغ شده است. به ما که به فروتنیِ تنهایی تن ندادهایم و به قدرت آن. به قول ناتالیا گینزبورگ: «هرگز حتا در خواب هم نمیبینیم که عمری شعر بنویسیم بدون این که چاپشان کنیم. نامه نمینویسیم و اگر هم مینوشتیم قطعا افتخار نمیدادیم برای خانم هالند (همسایه و دوست امیلی) یا آقای هیگینسن بنویسیم. هرگز اشعارمان را برای آقای هیگینسن نمیفرستادیم. مطمئناً فکر میکردیم عجب آدم ابلهی است.» به ما دربارهی امیلی دیکنسون چه میشود گفت؟ دربارهی زنی که فکر میکند «چیزی که هرگز دوباره اتفاق نخواهد افتاد همانی است که زندگی را شیرین میکند.» به نظر ما او در بهترین حالتش خودآزار است. پیردختری که از عقدههایی آشنا رنج میبرد. آدم فکر میکند چشمهای این زن چرا باید برق بزند؟ 3 28 سمیه بینا 1402/9/10 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 66 چون سفر با وجود همهی دلهرهای که با همین یک کلمه به جان آدم میاندازد چیز خیلی سالمی است و برای هر آدمی مفید است. چون ... زندگی واقعا کوتاه است. و از مرگ که بگذریم، هیچی نمیتواند به خوبی سفر این را به آدم ثابت کند. 0 5 رعنا حشمتی 1403/1/17 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 56 آیا هیچ وقت خواهم فهمید کتابها محبوبهای من بودند یا دشمنانم؟ هیچ وقت نخواهم فهمید. هیچ وقت از فکرشان رها نخواهم شد و هیچ وقت آنها را نخواهم بخشید. هیچ وقت آنها را به کسی توصیه نخواهم کرد و هیچ وقت کسی را از آنها منع نخواهم کرد. هیچ وقت نخواهم فهمید که یک جنگل سبز سرپا درستتر است یا یک جنگل قهوهای کاهی، خوابیده در قفسهها. هیچ وقت نخواهم فهمید. کتابها جرئت قضاوت را از تو میگیرند، ولی لذت سرکشی را به تو میبخشند. نمیدانم کدامش درستتر است، ولی میدانم کدامش سختتر است. 5 31 فاطمه طالبیان 1403/6/8 نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی حبیبه جعفریان 4.2 19 صفحۀ 28 0 16