بریده‌ کتاب‌های طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن

بریدۀ کتاب

صفحۀ 212

همین جور که در جامعه اسلامی این جوری بود. در جامعه اسلامی مردم بند گان خدا بودند نه بند گان قدرت‌ها. حتی در آن‌وقتی که مسیر جامعة اسلامی انحراف بیدا کرده بود و صددرصد اسلام نبود هم این جور بود. حتی در همان سال‌هایی که فتح ایران انجام می‌ گرفت، اثر تربیت‌های نبوی و قرآنی در مردم بود. يك نفر حاکم سیاسی سر منبر می‌ گوید، اگر من کج شدم مرا راست کنید، يك عرب بیابانی از بای منبر بلند می‌شود می‌گوید اگر راست نشدی و کج شدی، با این شمشیر تو را راست خواهیم کرد. آیا سربازها و شرطه‌ها به سرش ریختند؟ او را به‌عنوان اخلال در وضع به زندان انداختند، از بین بردند، نابود کردند؟ ابدا. حرف درستی زده بود، حرف منطقی‌ای زده بود. آزادی به‌معنای مطلق‌العنانی نه، آزادی به‌معنای تبعیت از يك قانون صحیح انسانی، که در روح انسان، در آن نظم و در آن اجتماع، انسان بار هیچ کس را بر دوش نبرد، حتی بار حاکم را. اگر حاکم از طرف خدا حرف زد. به الهام خدا حرف زد؛ حاکم اسلامی‌ست، حرفش مورد قبول قرار می‌گیرد. اگر به الهام الهی سخن نگفت، حرف او هم مردود می‌شود.