محمد حسین

@ghane

13 دنبال شده

7 دنبال کننده

                      ☫حسبی اللّه ربی☫ | و كم من ثناء جميل لست أهلا له نشرته | معلم کلاس ششم
                    
ghane1998
ghane1998.ir
ghane1998

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

بریده‌های کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 212

همین جور که در جامعه اسلامی این جوری بود. در جامعه اسلامی مردم بند گان خدا بودند نه بند گان قدرت‌ها. حتی در آن‌وقتی که مسیر جامعة اسلامی انحراف بیدا کرده بود و صددرصد اسلام نبود هم این جور بود. حتی در همان سال‌هایی که فتح ایران انجام می‌ گرفت، اثر تربیت‌های نبوی و قرآنی در مردم بود. يك نفر حاکم سیاسی سر منبر می‌ گوید، اگر من کج شدم مرا راست کنید، يك عرب بیابانی از بای منبر بلند می‌شود می‌گوید اگر راست نشدی و کج شدی، با این شمشیر تو را راست خواهیم کرد. آیا سربازها و شرطه‌ها به سرش ریختند؟ او را به‌عنوان اخلال در وضع به زندان انداختند، از بین بردند، نابود کردند؟ ابدا. حرف درستی زده بود، حرف منطقی‌ای زده بود. آزادی به‌معنای مطلق‌العنانی نه، آزادی به‌معنای تبعیت از يك قانون صحیح انسانی، که در روح انسان، در آن نظم و در آن اجتماع، انسان بار هیچ کس را بر دوش نبرد، حتی بار حاکم را. اگر حاکم از طرف خدا حرف زد. به الهام خدا حرف زد؛ حاکم اسلامی‌ست، حرفش مورد قبول قرار می‌گیرد. اگر به الهام الهی سخن نگفت، حرف او هم مردود می‌شود.

بریدۀ کتاب

صفحۀ 114

معاویه فضا را طوری تغییر داده بود که طرف به عنوان امام جمعه بالای منبر می‌رفت و به امیرالمؤمنین علیه السلام رسماً توهین می‌کرد و امام حسن علیه السلام باید پای منبر می‌نشستند و اگر بلند می‌شدند و می‌رفتند حاکمان اموی طبق فتوای جدّشان حکمشان را قتل می‌دانستند. چرا که اگر کسی متعمداً نماز جمعه را ترک کند و این کار سه بار تکرار بشود از اسلام خارج است. حالا امام جمعه ی اموی بالای منبر باید خطبه بخواند و امام حسن علیه السلام هم باید پای منبر بنشینند. این عمل آن قدر نهادینه شده بود که یکی از این امام جمعه‌ها در خطبه‌ها فراموش کرد به امیرالمؤمنین علیه السلام سَبّ بکند، قبل از آن که نماز را شروع کند گفت خطبه کامل انجام نشد و رفت بالای منبر و سَبّ کرد و خطبه را تمام کرد. و این بدعت شوم حدود شصت سال ادامه داشت تا این که از طرف عمربن عبدالعزیز تعطیل شد. انگیزه ی معاویه این بود که زمینه ی رجوع مردم به اهل البیت علیهم السلام را از بین ببرد تا دیگر کسی نماند که قدرت رویارویی با نظام حاکم امویان را پیدا کند. و هدف اصلی معاویه را در این کار باید در مبارزه با اسلام دانست، زیرا حقیقتاً علی علیه السلام نمونه ی کامل اسلامیت بود، اگر شخصیت آن حضرت زیر سؤال می‌رفت خود به خود آن ارزش‌ها زیر سؤال می‌رفت.

فعالیت‌ها

بریدۀ کتاب

صفحۀ 212

همین جور که در جامعه اسلامی این جوری بود. در جامعه اسلامی مردم بند گان خدا بودند نه بند گان قدرت‌ها. حتی در آن‌وقتی که مسیر جامعة اسلامی انحراف بیدا کرده بود و صددرصد اسلام نبود هم این جور بود. حتی در همان سال‌هایی که فتح ایران انجام می‌ گرفت، اثر تربیت‌های نبوی و قرآنی در مردم بود. يك نفر حاکم سیاسی سر منبر می‌ گوید، اگر من کج شدم مرا راست کنید، يك عرب بیابانی از بای منبر بلند می‌شود می‌گوید اگر راست نشدی و کج شدی، با این شمشیر تو را راست خواهیم کرد. آیا سربازها و شرطه‌ها به سرش ریختند؟ او را به‌عنوان اخلال در وضع به زندان انداختند، از بین بردند، نابود کردند؟ ابدا. حرف درستی زده بود، حرف منطقی‌ای زده بود. آزادی به‌معنای مطلق‌العنانی نه، آزادی به‌معنای تبعیت از يك قانون صحیح انسانی، که در روح انسان، در آن نظم و در آن اجتماع، انسان بار هیچ کس را بر دوش نبرد، حتی بار حاکم را. اگر حاکم از طرف خدا حرف زد. به الهام خدا حرف زد؛ حاکم اسلامی‌ست، حرفش مورد قبول قرار می‌گیرد. اگر به الهام الهی سخن نگفت، حرف او هم مردود می‌شود.