سلام  اتفاقا یک دیدگاه  جدیدی رو  ارائه میدن درباره ولایت  ک مفصله...
ایدی ایتا یا روبیکاتون رو  بدید  براتون  ارسال میکنم پی دی  اف  بخش  ولایت  رو. 

ایتا و روبیکا ندارم، ولی فکر کنم با توضیح خلاصش هم متوجه بشم. 🙏 

در بخش اول  رهبر  ولایت  رو همبستگی  بین مومنین  میدونه.
بخشی  از کتاب:
در اصطلاح اوّلی قرآنی، ولایت یعنی به‌هم‌پیوستگی و هم‌جبهه‌گی و اتصال شدید یک عده انسانی که دارای یک فکر واحد و جویای یک هدف واحدند، در یک راه دارند قدم برمی‌دارند، برای یک مقصود دارند تلاش و حرکت می‌کنند، یک فکر را و یک عقیده را پذیرفته‌اند. هر چه بیشتر این جبهه باید افرادش به همدیگر متصل باشند و از جبهه‌های دیگر و قطب‌های دیگر و قسمت‌های دیگر خودشان را جدا و کنار بگیرند، چرا؟ برای اینکه از بین نروند، هضم نشوند. این را در قرآن می‌گویند ولایت.

پیغمبر جمع مسلمانِ آغازِ کار را، با این پیوستگی و جوشندگی به وجود می‌آورد، اینها را به همدیگر متصل می‌کند، اینها را با هم برادر می‌کند، اینها را به صورت یک پیکر واحد در می‌آورد، به وسیله‌ی اینها امت اسلامی را تشکیل میدهد، جامعه‌ی اسلامی را به وجود می‌آورد. از پیوند اینها با دشمن‌ها، با مخالفین، با معاندین، با جبهه‌های دیگر... جلوگیری می‌کند. مابین اینها و جبهه‌های دیگر جدایی می‌اندازد، از پیوستنِ به جبهه‌ی یهود، از پیوستنِ به جبهه‌ی نصارا، از پیوستنِ به جبهه‌ی مشرکین، اینها را بازمی‌دارد و هر چه بیشتر سعی می‌کند صفوف اینها را فشرده و به هم جوشیده بکند. برای چه؟ برای اینکه اگر اینها به این حالت نباشند، اگر ولایت نداشته باشند، اگر بهم‌پیوسته‌ی صد در صد نباشند، میان آنها اختلاف به وجود بیاید، از برداشتن بار امانتی که بر دوش آنهاست، عاجز خواهند ماند. نمی‌توانند این بار را به سر منزل برسانند. 

بخش دوم ولایت  ولی خدا.
والیت شیعیان با هم معلوم شد؛ والیت ولی خدا یعنی چه؟ والیت علی بن 
ابیطالب یعنی چه ؟ والیت امام صادق یعنی چه؟ اینی که من و شما امروز باید والیت ائمه را داشته 
باشیم، یعنی چه؟ که یك عدهای خیال میکنند والیت ائمه، یعنی فقط ائمه را دوست بداریم؛ و چقدر 
اشتباه میکنند؛ چقدر اشتباه میکنند! فقط دوست داشتن نیست، وإال مگر در عالم اسالم کسی پیدا 
میشود که ائمه معصومین خاندان پیغمبر را دوست ندارد؟ پس همه والیت دارند؟ مگر کسی هست 
که دشمن اینها باشد؟ مگر همان کسانی که در صدر اسالم با آنها جنگیدند، همه دشمن بودند با آنها؟ 
خیلیهایشان دوسـت میداشتند اینها را؛ اما برای خاطـر دنیـا حاضـر بودند با آنها بجنـگند. 
خیلیهایشان میدانستند اینها دارای چه مقامات و چه مراتبیاند. وقتی خبر رحلت امام صادق را به 
2 منصور
دادند، منصور بنا کرد گریه کردن، تظاهر میکرد؟ 

ادامه ۲ بخش ۲
پیش چه کسی؟ پیش نوکرهای خودش میخواست تظاهر کند؟ پیش ربیعِ حاجِب
میخواست تظاهر 
بکند؟ تظاهر نبود، واقعاً دلش سوخت، واقعاً حیفش آمد که امام صادق بمیرد. اما چه کسی او را 
کشت؟ خودش! خودش دستور داد که امام صادق را مسموم کنند؛ اما وقتی که خبر رسید که کار از 
کار گذشته، قلبش تکان خورد منصور. پس منصور هم والیت داشت؟! 
2 از همین قبیل، اشتباه است آن کسانی که میگویند مأمون عباسی
شیعه بود. شیعه یعنی چه؟ شیعه 
یعنی کسی که بداند حق با امام رضاست؟ فقـط همین؟ اگر این است که مأمـون عباسی و نیـز 
هارونالرشید، منصور، معاویه، یزید، از همه شیعهتر بودند پس، آیا رقبای امیرالمؤمنین در سقیفه، 
نمیدانستند حق با علیست؟ همه میدانستند، پس شیعه بودند؟ آیا آن کسانی که با امیرالمؤمنین 
در افتادند، محبت نداشتند به او؟ چرا، غالباً محبت داشتند، پس شیعه بودند؟ پس والیت داشتند؟ 
نه آقا، والیت غیر از این حرفهاست. والیت باالتر از اینهاست. والیت علی بن ابیطالب و والیت ائمه 
را اگر فهمیدیم چیست، آن وقت حق داریم به خودمان برگردیم، ببینیم آیا ما والیت داریم یا نه؟ آن 
وقت اگر دیدیم نداریم، از خدا بخواهیم و بکوشیم که والیت ائمه را به دست بیاوریم. 
یك عدهای خوششان میآید سر خودشان را کاله بگذارند. به صرف اینکه محبت دارند به ائمه، خیال 
میکنند والیت ائمه را واقعاً دارند، به صرف اینکه اعتقاد دارند به ائمه، خیال میکنند والیت یعنی 
همین. این نیست والیت، از این باالتر است والیت، که البته شرح خواهم داد فردا، که والیت با ائمه 
هدی علیهمالسالم به چه معناست. چه جوری میشود ائمه علیهمالسالم را ما ولی خودمان بدانیم و 
ما والیت آنها را داشته باشیم. آن وقت میفهمیم که چقدر داعیههای والیت، ناآگاهانه و برخالف واقع 
است. همیشه در ایام عید غدیر، معمول است، این را میخوانند مردم: » اَلحَمدُ لِلّه الَّذی جَعَلنا مِن 

ادامه۳بخش۲
المُتِمَسِّکین بِوِالیَةِ عَلى بنِ ابیطالبٍ عَلَیهالسّالم«
. بنده به دوستانم غالباً این جور میگویم، میگویم 
نگویید » اَلحَمدُ لِلّه الَّذی جَعَلنا«، میترسم دروغ باشد، بگویید: » اَللّهُم اجعَلنا مِنَ المُتِمَسِّکین بِوِالیَةِ
عَلى بنِ ابیطالبٍ عَلَیهالسّالم« خدایا ما را از متمسکین به والیت قرار بده. ببینیم هستیم یا نه. آنوقت 
خواهیم رسید به این مطلب. آن هم یك بعد دیگر از ابعاد والیت است. آنچه که امروز گفتم، در این 
کلمات خالصه میشود؛ والیت امت مسلمان و والیت آن جبههای که در راه خدا و برای خدا میکوشد، 
به این معناست و به این است که میان افراد این جبهه، هرچه بیشتر اتصال و پیوستگی به وجود 
بیاید. هرچه بیشتر دلهای اینها به هم گره بخورد و نزدیك بشود و هرچه بیشتر، از قطبهای مخالف، 
از کسانی که بر ضد آنها میاندیشند و بر ضد آنها عمل میکنند، جدا بشود. این معنای والیت است. 

بخش سوم جمع بندی
والیت
اندیشه و بینش نوینی که بوسیله پیامبر از سوی خدا مطرح میگردد و پیام زندگی نوینی را میدهد، 
در صورتی میتواند رسالت بنای آنچنان زندگیای را به انجام رساند که نخست در فکر و روان و عمل 
یك جمع متشکل و پیوسته، تحقق و عینیت بیابد.
این جمع که تشکیل جبهه متین و غیرقابل نفوذی را میدهند الزم است هرچه بیشتر، وحدت و 
خللناپذیری خود را استوار کرده و قویاً سعی کنند که در جریانهای فکری و عملی مخالف، هضم و 
حل و نابود نشوند. این منظور، مستلزم آنست کها از هرگونه اتصال و وابستگیهای دیگر - که موجب 
تضعیف و کمرنگ شدن جبهه مومن خواهد شد- بپرهیزند و در صورت لزوم و امکان، حتی روابط 
معمولی خود را نیز با آنان بگسلند.
این جبههگیری و صفآرائی فکری و عملی در عرف قرآن والیت ) مواالت، تولی( نامیده میشود.
همین جمع پیوسته که سنگ زاویه جامعه اسالمی و پایه اصلی امت اسالمی است، آن روزی که به 
امتی نیرومند تبدیل شد و جامعهای به شکل و قواره اسالمپسند، بنا کرد؛ باز برای حفظ وحدت و 
یکپارچگی خود و جلوگیری از نفوذ و اخالل دشمنان، الزم است اصل والیت را رعایت کند.