بریدۀ کتاب

Artemis

1402/11/21

بریدۀ کتاب

صفحۀ 48

اسکارلت در ان هوای تیره غروب، به چهره و اندام پدر می نگریست و از بودن پهلوی او احساس آرامش میکرد. مثل این بود که اورا با تمام خشونت ظاهر، بسیار عزیز می‌داشت و می‌دید روحش با تارهای ناپیدایی از محبت به وجود او بسته شده است.

اسکارلت در ان هوای تیره غروب، به چهره و اندام پدر می نگریست و از بودن پهلوی او احساس آرامش میکرد. مثل این بود که اورا با تمام خشونت ظاهر، بسیار عزیز می‌داشت و می‌دید روحش با تارهای ناپیدایی از محبت به وجود او بسته شده است.

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.