fati

fati

@faaatiiii

2 دنبال شده

1 دنبال کننده

            ما چندین تلخی کشیده‌ایم
تا به منزلت شیرینی رسیدیم،
تو لذتِ شیرینی چه دانی
چون مشقتِ تلخی نکشیده‌ای؟
          

یادداشت‌ها

نمایش همه

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

سنگدل

0

fati پسندید.
سنگدل
        دو روز طول کشید تا بالاخره اشک از چشم هایش سرازیر شد ؛ ولی بعد از آن ، دیگر اشکش بند نمی امد.انگار سدی شکسته شده بود و نمی توانست جلویش را بگیرد.قاتل،مقتول،ملکه،دیوانه.
جست را کشته بودند.جست.مرده بود. جست.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

مجموعه عشق های فراموش شده

239

fati پسندید.

239

fati پسندید.
قهوه‌ی سرد آقای نویسنده
          بگذارید این کتاب را طبق اصول اولیه به سه بخش تقسیم کنیم،
بخش ابتدایی‌،میانی و پایانی
بخش ابتدایی داستان عالی و ستودنی بود،
نویسنده تمام تلاشش را برای ایجاد حس -همزاد پنداری و هم‌ذات پنداری-
کرده بود و  در این مسیر موفق بوده است،جملات زیبا و پر از حس
و خوب و داستان‌هایی که اگر وجود نداشتند،از این کتاب تنها چند صفحه ای
پراکنده باقی می ماند،اما نویسنده فوق العادست..آقای روزبه معین که ما
نمی‌توانیم ایشان را به جز نام (آرمان روزبه)بشناسیم خلاق است..بسیار خلاق
است و امیدوارم مثل آرمان عزیزمان کارش به تیمارستان نرسد..
در کل بخش ابتدایی سرشار از زیبایی ها و ویژگی‌های یک کتاب خوب بود.
اما بخش میانی..
بخش میانی،شخصیت پردازی،حس و حال داستان،روند ماجرا و تک تک
جزئیات این کتاب می توانست باعث شود که به بهترین کتاب عمرم تبدیل شود..
که البته میتواند تنها این نظر شخصی بنده و دیوانگی محض خوی نویسندگی ام
که شیفته‌ی تیمارستان‌ها است هم برگردد.
شخصیت‌ها.. امان از شخصیت‌ها..
چگونه میتوان رییس با سبیل های هیتلری‌اش را فراموش کرد؟
 میکائیل را با تهدید های رادیویی اش چطور؟
و سام..شخصیتی که او را می توان در آغوش گرفت و سال‌ها گریست..
او دیگر به دلیلی برای فراموش نکردن نیاز ندارد..چون در هر صورت 
در قلب ما جاودان و همیشگی‌ست...
اما اوضاع از آن جایی خراب می شود که به بخش پایانی که دقیقا ۴۰
صفحه بود می رسیم..و داستان به معنای واقعی بهم می ریزد و بی معنا می شود..
نمیدانم چه اصراری بود که به این فضای زیبا ژانر
 جنایی (آن هم از نوع کلیشه‌ایش)اضافه شود؟
پایانی غافل گیر کننده داشت،نمی شود منکر آن شد،اما تمامی داستان،
منطق و مفهوم آن بهم ریخت...بسیاری از سوالات پاسخ داده نشد 
و پایان بازی که داشت،اوضاع را خراب تر کرد..
شاید این نظرات تنها نظر شخصی بنده باشد،اما حدس میزنم 
عجله‌ی نویسنده برای جمع کردن بخش پایانی کمی کار را خراب کرده است
اما بنده سعی در این دارم که بخش پایانی را فراموش،
و تا ابد در بخش میانی با رییس و سام و میکائیل و البته مریخی جان،
زندگی کنم و لذت ببرم..
چه کسی می داند؟
شاید یک روزی من هم به آنها ملحق شوم
        

51

fati پسندید.
سم هستم، بفرمایید

11

fati پسندید.
سم هستم، بفرمایید

34

fati پسندید.
سم هستم، بفرمایید

26

fati پسندید.
سم هستم، بفرمایید

30